یادداشت بابک فروغی

بابک فروغی

بابک فروغی

10 ساعت پیش

        کتاب "انسان در جستجوی معنا" به دو قسمت کلی تقسیم می‌شود که البته گویا قسمت دوم، بعدها و توسط خود نویسنده و برای تشریح برخی مفاهیم، به کتاب اولیه اضافه شده است.
در قسمت اول کتاب، که حدوداً ١٢٠ صفحه است، نویسنده به بیان روایت‌هایی از زندگی در اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها در جریان جنگ جهانی دوم می‌پردازد. روایتی از دردها، رنج‌ها و دست و پنجه نرم کردن مدام با مرگ و ترس همیشگی از کوره‌های گاز... روایتی که تلاش می‌کند مصداقی برای این سخن نیچه باشد که "کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونه‌ای نیز خواهد ساخت." نویسنده تلاش می‌کند بگوید که اگر معنایی در زندگی و ارزشی در زندگی باشد، این معنا می‌ارزد به تحمل هر رنجی... خواه این معنا عشق باشد، خواه تمام کردن کاری ناتمام و یا هر معنایی دیگر برای هر شخص.
روایت اولیه با توجه به ظرفیت ویژه سوژه می‌توانست گیراتر، کامل‌تر و یکدست‌تر باشد؛ البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که نویسنده کتاب، یک روانشناس است و نه یک ادیب، نویسنده‌ای که معنای زندگی‌اش در اردوگاه کار اجباری نوشتن همین کتاب و انتقال این دانش بوده است.
روش روانشناسانه دکتر ویکتور فرانکل، لوگوتراپی (معنادرمانی) است و در نیمه دوم کتاب، یعنی ٨٠ صفحه بعدی برخی مفاهیم لوگوتراپی و همچنین برخی مسائل در خصوص معنای زندگی شرح داده می‌شود. نکته‌ قابل تأمل اینکه نویسنده کمکی در جهت یافتن معنای زندگی نمی‌کند و معتقد است معنای زندگی، برای هر شخص و در هر زمان متفاوت و قابل تغییر است، برخی مسائل مطرح شده در این قسمت جالب و خواندنی هستند و به نظرم نیاز است باز هم برخی قسمت‌های آن را مرور کنم...

کتاب در مجموع انتظار مرا برآورده نکرد، هم روایت ابتدایی آنگونه که باید و شاید کشش نداشت و خواننده را عمیقاً همراه نمی‌کرد و هم در قسمت دوم، در برخی موارد به کلی‌گویی و کلیشه‌گویی پرداخته شده و آنگونه که باید و شاید در جهت کمک به یافتن معنای زندگی نیست! قسمتی از کتاب هم به راهکارهایی برای درمان برخی نوروزها و مسائلی از این دست پرداخته که برای من مخاطب عام خیلی مطرح نبود و به نظرم از هدف کتاب اندکی فاصله داشت. 

و اما دو پاراگراف به عنوان یادگار از کتاب:
پس از مدتی پرسشی از همه‌ی آن جمع کردم. پرسش این بود که آیا میمونی که به منظور ساختن سرم فلج بارها و بارها زیر تزریق قرار می‌گیرد، قادر است معنایی در درد خود بیابد؟ همه پاسخ دادند نه! زیرا او با هوش کم و فهم نارسایش قادر نیست مسئله را به جهان انسان‌ها، یعنی جهانی که اين‌گونه رنج کشیدن‌ها در آن معنی پیدا می‌کند، ربط دهد.
پرسشم را در این جهت ادامه دادم که در مورد انسان چه؟ آیا مطمئن هستید که جهان انسانی غایت و نهایت تکامل جهان هستی است؟ آیا ممکن نیست که ابعاد دیگری وجود داشته باشد، یا دنیایی ماورای دنیای انسان؛ جهانی که رنج‌های بشری پاسخ نهایی خود را در آنجا خواهد یافت؟
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.