یادداشتهای ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ (64) ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/17 اگر بخوام به تجربهای که از وقت گذروندن با سری کتاب ها کسب کردم، اشاره کنم : انتظار بالایی از جلد اول نداشته باشید! این مجموعه دوران طلایی خودش رو با سروصدا شروع کرد. و صحبتهایی که میشنیدم بیشتر بر جنبهی احساسی کتاب تمرکز داشتند. امروز این کتاب رو به دلیل سَبک روان جریان اتفاقات و قلم جذاب نویسنده برای نیفتادن در چالهی ریدینگ اسلامپی شروع کردم. و حالا اول از قلم نویسنده شروع کنیم: قلم خانم مافی سبک خاص و جدیدی داشت. تشریح احساسات شخصیت اصلی _جولیت_ در پردهی استعاره و کنایه علاوه بر اینکه جدید و مجذوبکننده است، پنجرهی عمیقی به تجربیات و احساسات شخصیت داستان برای خواننده باز کرده است. و به همان اندازه که احساسات با پیچیدگی بیان شدند، توصیفات مکان ها و پس زمینه ساده و متصور بود تا باعث سردرگمی نشه. این جلد از زبان جولیت و بیان افکار او تعریف میشه. و حالا تم داستان و شخصیت ها: ایدهی کلی پادآرمان شهر جذابه، اما باید نظر گرفت که این جلد درواقع فقط گرده بردایی سطحی از تصویر داستان ذهنی نویسنده است. داستان به معرفی سطحی شخصیت ها و شرایط فعلی که در اون قرار دارند می پردازه و با رنگ سرخ لحظات عاشقانه به آن رنگ و لعاب میده. شخصیت ها پایهریزی میشوند اما به صورت کامل پرداخته نمیشوند. شخصیت های داستان مخصوصا با ورود سازمان نقطهی اُمگا به سطح جذابی میرسه و ذهن خواننده همانقدر که برای شخصیت های اصلی جا باز میکنه، مکان مخصوصی هم برای شخصیت های فرعی نگه میداره. به این جلد به چشم دری با طرح ساده نگاه کنید که قراره شما رو وارد دنیای پیچیدهای بکنه. ترجیح میدم تمام مجموعه رو بخونم و بعد آن رو تحلیل کنم. به هر حال همیشه اولین جلد با آخرین جلد مجموعه تفاوت بسیاری داره، هم تجربه نویسنده بیشتر به پختگی نزدیک میشه و هم روند داستان به اوج خودش نزدیک میشه. 0 5 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/8 اولین کتابی که از خانم مکفادن خوندم و به قلم قدرتمندش ایمان آوردم. داستان کشش فوقالعاده ای داره و از اون دسته کتابهایی است که یه شبه میتونید تمومش کنید. نویسنده به خوبی با ذهن خواننده بازی میکنه و جوری پازلهای مرتبط رو کنار هم میذاره که امکان حدس انتهای کتاب ناممکنه!! هنگام مطالعه هرگز به حدس و گمان خودتون راجع به داستان اعتماد نکنید! پ.ن: ۴ ستاره دادم تا حق تقدم مجموعهی راهنمای کشف قتل رعایت بشه. 0 4 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/4/5 تمام مدت فکر می کردم در قالب چه کلماتی حق کامل این کتاب را ادا کنم نظر دوستان را خواندم و با بیشتر آنها بر سر فضای غم انگیز و گاهاََ حوصله سر بر کتاب موافقم اما جای حرف بسیار داره... کتاب رو در زمان امتحانات شروع کردم و به عنوان کتابی که کشش مناسب داستانی نداره خوندنش هر روز به تعویق میفتاد اما چیزی که عقاید یک دلقک رو در ذهنم پایدار می کنه، حرفایی که نویسنده در پس شخصیت هانس و سیر داستان و دیگر شخصیت ها تلاش می کرد بگه نویسنده در تلاشه پسرکی رو به تصویر بکشه که در میان مردم کاملا مصنوعی زندگی می کنه. از دین آنها گرفته تا والدین شخصیت اصلی و حتی معشوقه او! هاینریش بل با تمام توانش رفتار مردم بر اساس هنجارهای کلیسا و جامعه رو نقد می کنه و اونها رو خالی از روح انسانی و شاید ارزش های اخلاقی می دونه. مردمی رو شرح میده که قوه تخیل و احساس اونها با ثروت، آرمانگرایی افراطی و دین ریاکارانه از بین رفته. از معشوقه ای بگیر که به دلیل امضا ندادن کتبی هانس منبی بر قبول کردن تربیت فرزندان آینده شان به شیوه کاتولیک ها به توصیه کشیشی او را رها می کنه تا مادر هانس که به بیمه و شرایط انواع بیمه های احتمالی مورد نیاز در اینده بیشتر از فرزندانش اهمیت میده دین کاتولیک در این کتاب مترادف دورویی و متضاد انسانی بودنه، مبلقانش هرکاری کردند جز ترویج عشق و بخشش! انگار همه دارن زندگی هاشون رو بر اساس خطوط یک کتاب راهنما می گذرونند. ناگفته نمونه شرایط بد اقتصادی و جنگ هم مقصره اما این هانسه که در تمام این شرایط به همون شیوه که همه چیز رو احساس می کنه، در قید و بند دین نیست و ارزش های انسانی براش از هنجارهای جامعه مهم تر اند زندگی می کنه و در اطرافیان نماد فردی نابهنجار و مغبوضه. و به همین علته که معتقد بود بیشتر اتفاقات عینی و محسوس اطراف به گونه هستند انگار هرگز تجربهشون نکرده درحالی که پدیده های ذهنیش همیشه ملموس ترند! در یک کلام: ایده ی نویسنده برای نقد کامل جامعهای که مردم به عنوان بردهی ارباب های گوناگونی مثل تزویر مبلقان کاتولیک (که به نظرم انها هم زندانی ذهن قفل شده شان بودند)، ثروت انتزاعی و گیرودارهای ملال انگیز زندگی میکردند رو دوست داشتم با اینکه ایده جدیدی نیست اما نویسنده عملا در گذروندن سیر داستان هیچ کششی قرار نداده بود! داستان در حینی می گذره که هانس بعد از یک شکست فجیع در صحنه به شهر مادری خود بر میگرده و منتظر امدن برادرشه که براش مبلغی فراهم کنه و در این بین تمام اتفاقات به صورت زبان گذشته بیان میشه پایانش هم نتونستم بپذیرم. انگار نویسنده با این پایان می خواست بی اهمیتی خودش رو نسبت به اینکه «هر اتفاقی بیفته باز زندگی جریان داره» و «شروع دوباره» نشون بده. شخصیت پردازی هم بیشتر بر محور هانس بود و یکی از ضعف های بزرگش به نظرم این بود که ما اصلا متوجه نمیشیم ماری بعد از ترک کردن هانس در چه حالیه و هر چی هم می خونیم افکار ذهن هانسه به نظرم بیشتر کتابی برای باز کردن محدوده ی تفکر و نماد تابوشکنی و شکستن زنجیرهای القاکننده ی جامعه است تا رمانی که کشش داستانی و شخصیت پردازی پخته داشته باشه هشدار: احتمال ریدینگ اسلامپی!!! 0 2 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/3/19 سلام به همگی یه خواهشی دارم. افرادی که ترجمهی آذرباد و باژ رو خوندید، ممنون میشم راهنمایی کنید که کدامیک برای شروع بهتره؟ 3 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/2/2 اولین تجربهی من از آثار داستایوفسکی... اول از همه راجع به همزادپنداری با شخصیت اصلی، یعنی معلم سرخونه خانواده؛ الکسی نمیدونم...احتمالا اگه همین شخص رو به عینه در زندگی ملاقات میکردم، تصمیمات بیپروایانهاش و تعلق بیقید و شرطش مرا گیج میکرد و به احتمال بیشتر سعی میکردم از آدمی که چنین به استقبال هرج و مرج میرود، برای سلامت اعصاب و روانم دوری کنم! اما از شجاعت و جسارت او بر علیه عرف ریاکارانهی جامعه و صحبتهای بیپرده و باصراحتش برای شکستن بتهای اخلاقی دیگران، لذت میبردم. درواقع میشه گفت الکسی زمانی برای من نامفهوم میشد که به روابط عاشقانهاش با پولینا برخورد میکرد...عشق بیقید و شرط و تا حدی جنونآمیزی که از هر دو طرف ناپخته بود و به لجبازی میان دو کودک شبیه بود. از طرفی دوشیزه پولینا که سعی میکرد با منطق بیحساب و کتابش احساسات خود را ابراز کند و طرفی الکسی که شور و عشق خود را درون انفجارهای هیجانی و بیفکر جای میداد. داستان جالب برای من سر میزهای رولت بود. پادشاه قمارخانهها شانس و سرنوشتی بود که تاج جسارت به سر داشت. سرنوشت مهرهها و اعداد میز رولت بود و رنگ قرمز یا سیاه، یا به رنگ نگونبختی یا کامیابی درمیآمد. نکته جالب دیگر، بدبیاری میتواند در عین حال خوششانسی باشد. زمانی که تو از فرط پولهای بادآورده فریاد شادی سر میدهی در آنطرف میز سرنوشت، فردی از درد باختن تمام زندگیاش گریان است. و حرصوطمعی که در این داستان به نگارش درآمده؛ اینکه هر کس، حتی عشاق داستان به آن فکر میکنند و به نوعی به ترازویی برای سنجیدن و تصمیمگیری تبدیل شده برایم حیرتآور و بسی جذاب بود. و در نهایت به نظر من شاید یکی از جنبههای این کتاب افشای راز سرنوشت به وسیله اختراع ما انسان یعنی قمار و رولت بود. اینکه شاید نجیبزاده ای با شکمی سیر و سینهای فراخ از غرور وارد کازینو شود و هنگام خروج فقیر ندار و پشیمان و ذلیلی باشد... پ.ن: اگر در دوران ریدینگ اسلامپی به سر میبرید، این کتاب را در لیست کتابهای دوران پس از ریدینگ اسلامپی قرار دهید! 1 47 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/11/20 در میان نفسهای زندگی یک خانوادهی عهد قدیم اردبیلی داستان زنده میشود. داستان سیر عجیبی دارد. گاهی از ذهن تاجر با اسم و رسمدار آجیل و گاه از ذهن نیمه زندهی جوانک شاعری که افکارش بوی سوختهی نوشتههایش را میدهد؛ سیر داستان را دنبال که نه، لمس میکنید. خانواده نطفهی داستان است. چه هابیل و قابیل باشید، چه آیدین و اورهان. برادر نوازی یا بردار کشی تحفهای که خانواده در دامن شما میگذارد! داستان ایرانی جالبی بود. اتفاقات جالب کتاب شما رو تا انتها نگهمیداره. در لا به لای بهمن اتفافاتی که بر سر این خانواده فرو میریزه، لایههای فلسفی و اجتماعی و حتی سیاسی هم دیده میشه که قابل تأملاند. امیدوارم لذت ببرید! 0 3 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/11/2 این کتاب مثل هر کتاب دیگه نقاط قوت و ضعف خودشو داره شخصیتپردازی پخته و کامل، ماجرای داستان و دیالوگ های عمیق و زیبا از نقاط قوت قلم خانم لان کالی هستند. هر فصل از داستان به یکی از شخصیتها میپردازه که خوندن کتاب رو دلنشینتر میکنه البته سیر طولانی داستان ممکنه به مذاق بعضی خوش نیاد و باعث ریدینگ اسلامپی بشه 0 5 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/10/17 شرح زندگی شهیدان و همسران و خانوادههایشان همیشه جذابیت و زیبایی معصوم خود را داشته. این کتاب روایتی است از ابتدای زندگی مشترک شهید حمید سیاهکالی مرادی و همسرشون که درواقع میتونه به عنوان راهنمایی برای تمامی زندگیهای زوجین هم شناخته بشه تا یک زندگی شیرین رو زیر سایهی رضایت خداوند تشکیل بدهند. 0 3 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/10/17 کتاب پنجره را در سن ۱۱ سالگی خواندم به زبانی اولین رمان ایرانی عاشقانهام محسوب میشود. پلاتی با حال و هوای دبیرستان، روزمرگیهای خانوادههای ایرانی و داستان دو پنجرهای که سالهاست رو به رو هم هستند و این بار یک معلم ادبیات و دانشآموزی جدیدالورود ساکنین این دو پنجره هستند. از نظر برخی منتقدان این کتابی عامهپسند است و برای مخاطبانی مناسب است طرفدار کلیشههای عاشقانه هستند. سادگی است که در این کتاب موج میزند. زمانی که کلاف افکار ذهن در هم پیچیده شده میتوان به راحتی این کتاب را برداشت و ورق زد و در هر سطر با قدمهای مینا در راهروی مدرسه همگام شد، همراه با خانوادهی قدسی به آبعلی سفر کرد و در نمایشگاه آقای طائریان به تماشای تابلوی ابدیت نشست. وقتی کتاب را زمین میگذارید که لبخندی از زیبایی بیریای این کتاب بر لبانتان نقش بسته است. کتابها مانند انسانها و دنیایی که در آن زندگی میکنیم کاستیهایی دارند اما گاهی ما عاشق همین نقصها میشویم چرا که زیبایی خاص خود را دارند به نوعی اینگونه دلرباترند. این کتاب از زبان شخصیت مینا از زمان دوران دبیرستان تا هنگامهی رَخت معلمی پوشیدنش را شرح میدهد و تا جایی که اطلاع دارم این کتاب جلد دومی به نام ماندانا دارد که به قلم خانم فهیمه رحیمی به نگارش درآمده است. 0 3 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/10/17 این کتاب اولین فانتزی است که خواندم در سن ۱۰ سالگی مرا چنان مجذوب ژانر فانتزی کرد که تا کنون هم طرفدار پر و پاقرص این ژانر هستم. کتاب علاوه بر تِمِ ماجراجویی و معمایی که دارد، گذری هم بر داستانهای ارواح زده اما نه به طوری که خواننده سردرگم بشه. میشه گفت این کتاب تقریبا ورژن خردسال کتاب فهرست مهمانان است. شما در جزیرهای با چند مهمان عجیب اسیر شدهاید. حالا نوبت شماست تا راز تک تک اهالی مهمانخانه را کشف کنید موفق باشید! 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/10/13 تأتر شبح اپرا ۲۰۱۱ دریچهای بود که من رو با دنیای پر رمز و راز شبح اپرا آشنا کرد. در همون رویارویی نخست کاملا مجذوب سِیر داستان و شخصیت شبح اپرا "اریک" شدم. مگه میشه مجذوب داستانی با پلات گوتیک کلاسیک، چاشنی موسیقی و همراهی شبحی مرموز نشد؟! کتاب اصلی شبح اپرا در سال ۱۹۱۰ نوشتهی گاستون لرو یک اثر بزرگ کلاسیک محسوب میشه و به شش ماه پایانی زندگی شبح اپرا پرداخته شده. و خانم سوزان کی کتابی رو به تحریر درآوردند که از اولین شب تولد اریک تا حتی داستان بعد از عصر او رو شامل میشه. این کتاب پر از احساساته. پایهریزیش بربنیاد حس فقدان و حسرته و کم کم در هوای سمی روزگار خودش به درختی اعجابانگیز و هولناک تبدیل میشه. کودک خردسالی که حنجرهاش با نفس مقدس فرشتگان تبرک شده اما چهرهاش اثر دست هولناکترین شیاطینه... رشد و زندگی این کودک در فضای غضبناک و متعصب زمانه به قدری نفسگیر و پر فراز و نشیبه که من به شخصه کتاب ۴۹۹ صفحهای رو در یک شب تموم کردم و تا صبح به سوگ داستان نشستم. یکی از بزرگترین نقاط قوت، نقل هر فصل از داستان توسط یکی از کاراکترهای کتابه که باعث میشه از تمامی دیدگاهها در جریان جزئيات داستان باشید. همونطور که قبلا گفتم این کتاب دریایی از احساسات و البته حوادث غیرمنتظره است که خواننده رو به شگفتی وا میدارد ...In sleep he sang to me In dreams he came That voice which calls to me And speaks my name ?And do i dream again ...For now i find The phantom of the opera is here 🎭...Inside my mind 0 28 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/5/31 /این کتاب مثل یه کوچهی باریکی بود که دوباره خواننده رو میسونه به پیپ و معماهایی که حل میکنه حس قشنگی بود که بعد از خوندن مجموعهی اصلی دوباره سراغ همون کاراکتر ها و استدلال های کشف قاتل بگردم به نظرم بهتره این کتاب رو قبل از شروع مجموعه ی کشف قتل بخونید مثل یه مقدمهی جامع و کامل، خواننده رو جذب اتفاقات بعدی داستان میکنه 0 8 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/5/28 کتاب جنایی_معمایی پنج بازمنده مانند دیگر اثار خانم جکسون قوی است. با اینکه پیشزمینه ی کتاب ، تقریبا از ابتدا تا انتهای کتاب ، یک یا دو پیشزمینه ی یکسان است اما شخصیت پردازی جامع و پخته ی ایشون فصاسازی داستان رو کامل میکنه هنگام خوندن این کتاب دچار ریدینگ اسلامپ نمیشید چون در هر صفحه و هر پایان فصل ، موج الکتریسیتهی معما ها شما رو از شب تا صبح بیدار نگه میداره لذت ببرید. 0 9 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/5/11 از بین سه جلد این مجموعه، این جلد هیجانی ترین بود.خط هایی که نویسنده داشت احساسات و افکار پیپ رو تعریف میکرد فوق العاده بود کتابی غنی برای ذهن هایی که دنبال جنایت هستند 0 8 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/4/17 خانم جکسون به بهترین نحو معما هارو منطبق و اتفاقات رو به هم متصل کرده . همراه با پیپ می تونید استرس و نگرانی رو حس کنید و ادرنالین خونتون هنگام نزدیک شدن به یک جواب بالا بره . این جلد نسبت به جلد قبلی برای من هیجان انگیز تر بود 0 2 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/4/16 تا الان ، بهترین کتاب معمایی_جنایی که خوندم قطعا همین کتابه همراهی کردن با پیپ و راوی در پر کردن تک تک شکاف ها شما رو به معما های بعدی می رسونه . در اواسط کتاب ، تعداد معما ها به قدری زیاد میشه که ممکنه مغزتون سوت بکشه ! در این کتاب ، شخصیت های مطلق خوب یا بد نیستند . حتی بعد از خواندن کتاب ، شما نمی تونید قاتل یا قاتل ها رو به عنوان مطلق بد بشناسید . همچنین نمی تونید از شخصیت اصلی به عنوان دختر خوب مطلق یاد کنید . نفس گیر و جذاب...و به نظر من با ته مایه ی روانشناسی 0 3 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/4/15 اگر به کشف معما پشت معما و از سر گذراندن تله پشت تله علاقه مند هستید ، این کتاب را از دست ندهید . ابتدا ، باید از قلم خانم بارنز یاد کنم که بهترین و خلاقانه ترین فضا ها و مکان ها را خلق کرد . عمارت هاثورن با تمام پیچیدگی و رازآلود بودنش به لطف قلم ایشون به طور شفافی قابل مشاهده است . خلاقیتی که در ساخت فضا ها و حتی اشیا به کاربرده شده ، نفس گیر است در روند داستان ، در هر قدم یک معما کار گذاشته شده است. در میان ترک های دیوار ، درمیان کشوهای مخفی ، درمیان نقاب صورت ها و ...همیشه راز هایی وجود دارند که برای حل معمای اصلی باید آشکار شوند . در اواسط ، داستان رو به اوج میره به طوری که نمی تونید کتاب رو زمین بگذارید. در به تصویر کشیدن احساسات شخصیت ها خانم بارنز حق مطلب را به جا آوردند و شما می تونید باهاشون همزادپنداری کنید. شما می تونید همراه با ایوری و برادران هاثورن معما های میراث خانواده هاثورن و پسر گم شده را حل کنید ، موفق باشید! 0 5 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/4/10 آخرین جلد از مجموعه پرسی جکسون و خدایان یونان از همان آغاز اولین جلد ، منو یه یاد مجموعه هری پاتر انداخت و خاطرات زیادی رو برام زنده کرد قلم بسیار بسیار شیوا و زیبای آقای ریوردان در به اشتراکات گذاشتن افکار و احساست پرسی با خواننده ، تصویر کشیدن غنی و رنگارنگ صحنه ها و بازگو کردن جذاب ماجرا ها و جنگ یکی پس از دیگری ؛ همه نکات مثبت این مجموعه محسوب می شوند . دوستی بین شخصیت ها و ارتباطشون با یکدیگر دلنشینه . می تونی خودت رو در کنار آتش کمپ دورگه ها یا هنگام مسابقه ارابه سواری تصور کنی از داستان های اساطیر یونان بسیار لذت بودم و متعجب شدم ! شخصیت ها هر سال کامل تر می شدند . حتی شخصیت هایی که زیاد در صحنه نبودند هم به عنوان یک انسان واقعی بهشون پرداخته شده .فداکاری در این کتاب موج می زنه . خیانت صورت می گیره ، دل شکستگی و طردشدگی ها به انجام می رسه اما دوستان باز کنار یکدیگر می ایستند . در اخر ، باز از قلم زیبای اقای ریوردان یاد می کنم که خواندن ماجرا های پرسی جکسون رو شیرین تر کرد. 0 3 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/4/8 ماجراجویی هایی که دوستان با هم دارند زیبا و دلنشینه پایان مهیجی داشت بعد از این جلد ، شما هنوز منتظر به تحقق پیوستن یک پیشگویی هستید 1 3 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/4/8 من این کتاب رو مدت ها پیش خوندم اما هنوز به عنوان یکی از کتاب های جادویی در خاطره ام مانده است دنیای جادویی جدید ، با قدرت های جدید و معما و راز های جدید اگه به داستان های فانتزی و جادویی و به سبک هری پاتر علاقه دارید ، این مجموعه رو از دست ندید 0 2