معرفی کتاب کتاب دزد اثر مارکوس زوساک مترجم فاطمه جابیک

کتاب دزد

کتاب دزد

مارکوس زوساک و 1 نفر دیگر
4.0
206 نفر |
73 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

30

خوانده‌ام

387

خواهم خواند

256

شابک
9786008812654
تعداد صفحات
468
تاریخ انتشار
1398/9/19

توضیحات

        وقتی مرگ داستانی برای گفتن داشته باشد، باید گوش کرد.در آلمان نازی سال 1939 هستید. نفس ها در سینه حبس شده، مرگ سرش از همیشه شلوغ تر است و شلوغ تر هم خواهد شد.لیزل ممینگر دختری که به فرزند خواندگی پذیرفته شده است، در مونیخ زندگی میکند و با دزدیدن کتاب-چیزی که نمیتواند در برابرش مقاومت کند- میخواهد به زندگی چنگ بزند و صاحب چیزی شود لیزل با کمک پدرخوانده ی آکاردئون نوازش خواندن و نوشتن را یاد می گیرد و داستان کتاب هایی را که دزدیده با همسایه ها و مرد یهودی پنهان شده در زیر زمین خانه در میان میگذارد.مارکوس زوساک با نوشته ای که ماهرانه ساخته و پرداخته شده، یکی از ماندگارترین رمان های سال های اخیر را نوشته است.اقتباس سینمایی این کتاب قطره ای از عظمت آن را به تصویر میکشد.رمانی با طرحی نفس گیر و داستانی که استادانه نقل شده است.گاردیناز آن کتاب هایی که زندگی را متحول میکند.نیویورک تایمزنامزد محبوب ترین رمان امریکا در فهرست کتاب های محبوب پی بی اس.
      

لیست‌های مرتبط به کتاب دزد

نمایش همه
violet sorrengail

violet sorrengail

1404/7/2 - 16:50

جنایت و مکافاتکتاب دزدساعت شوم

خواندنی های بارون خورده ی پاییز🍂📚

11 کتاب

پاییز یه فصل جادویی برای کتاب خوندنه؛ هوای خنک، صدای بارون، بوی برگ‌های خیس و اون حس خلوت و عمیق بودنش باعث میشه بعضی کتاب‌ها خیلی بیشتر از فصلای دیگه بچسبن. پاییز کتاب‌هایی رو می‌طلبه که یا رازآلود و معمایی باشن، یا یه جور تاریکی شاعرانه داشته باشن، یا فانتزی‌هایی که آدمو ببرن وسط هاگوارتز و دنیای جادویی. اگه دنبال جنایی و معمایی باشی، «ده بچه زنگی» از آگاتا کریستی بهترین انتخابه؛ داستان ده نفر غریبه که توی جزیره‌ای گیر می‌کنن و یکی یکی کشته می‌شن. پاییز وقت همینه، چون حال‌وهوای پر از تعلیقش دقیقاً با روزای مه‌آلود و بارونی هماهنگه. همینطور «دختری در قطار» از پائولا هاوکینز یه روان‌شناختی پرپیچ‌وخم و پر از غافلگیریه که باعث میشه توی هر صفحه به همه شک کنی. و اگه بخوای بری سراغ کلاسیکای جنایی، «سگ باسکرویل‌» از آرتور کانن دویل با حضور شرلوک هولمز، توی دشت‌های مه‌گرفته و فضای ترسناک، مثل یه قصه پاییزی واقعی می‌مونه. اما پاییز بدون فانتزی و جادو کامل نیست. خوندن «هری پاتر» توی این فصل مثل برگشتن به هاگوارتزه؛ سالن‌های تاریک، شمع‌های شناور و کلاسای معجون‌سازی اسنیپ انگار با پاییز یکی می‌شن. «ماجراهای نارنیا» از سی. اس. لوئیس هم پر از سفر به دنیایی موازی و جادوهای قدیمیه، یه جوری که انگار خودت توی اون کمد پنهان شدی. حتی اگه دنبال چیزی متفاوت‌تر باشی، «ساعت شوم» از گابریل گارسیا مارکز با فضای جادوی واقع‌گراش، ترکیبی از رمزآلود بودن میده که خیلی به vibe پاییز می‌خوره. حالا اگه حال و هوای تاریک و سنگین‌تر بخوای، «جنایت و مکافات» داستایوفسکی پاییزی‌ترین رمانیه که میشه خوند. سرد و سنگینه یه جور سرمای خاصی رو حس می‌کنی که با برگای خشک و روزای کوتاه پاییز هماهنگه. همین حال‌و‌هوا رو میشه توی «دکتر جکیل و آقای هاید» پیدا کرد؛ داستان دوگانگی تاریکی و روشنایی درون انسان. «فرانکنشتاین» مری شلی هم انتخابیه که همیشه کنار شب‌های بارونی پاییز جواب میده، مخصوصاً وقتی دنبال حال‌و‌هوای هالووینی باشی. برای وقتایی هم که دلت می‌خواد چیزی بخونی که هم شاعرانه باشه هم احساسات عمیقی رو قلقلک بده، «دختری که رهایش کردی» از جوجو مویز با قصه‌ی جنگ و امید خیلی دلنشینه. یا «کتاب‌دزد» از مارکوس زوساک که روایتشو خود مرگ تعریف می‌کنه و همین باعث میشه فضای غریب و در عین حال عمیقش درست مثل یه بعدازظهر بارونی پاییزی باشه. و در نهایت «مرشد و مارگاریتا» اثر بولگاکف، یه شاهکار عجیب و فلسفی که پر از جادو، شیطنت و پرسش‌های عمیقه؛ خوندنش توی شبای طولانی پاییز حسی داره که انگار داری با خودت و دنیای اطرافت یه گفت‌وگوی پنهانی می‌کنی.

20

پست‌های مرتبط به کتاب دزد

یادداشت‌ها

yasi

yasi

1403/4/18 - 19:15

          من برخلاف دوستان از کتاب خوشم نیومد😅
از نکات مثبت این کتاب میشه به تصویر سازی خوبی اشاره کرد مخصوصا به تصویر کشیدن جنگ یا ایده جالبی که در درونش داشت نام برد
اما پیاده سازی آن به قدر کافی جذاب نبود 
شخصیت پردازی ضعیفی داشت ( به جز دو یا سه شخصیت ،باقی آنها در داستان رها میشدند)
اینکه داستان از زبان "مرگ" گفته شود میتوانست جالب توجه باشد اما سرانجام شاید بتوان چند بریده جذاب از آن درآورد و دیگر هیچ
اینکه مرگ از بین هزاران انسان به دنبال داستان یک نفر باشد ناخودآگاه تو را به فکر می‌برد که این فرد حتما باید فرد مهم و خاصی باشد اما لیزل به نظر چیز بسیار متمایزی از دیگران نداشت شاید اگر داستان را برپایه "هانس" یا همون پاپای لیزل مینوشت منطقی تر به نظر می‌آمد
حتی از لحاظ نزدیکی به واقعیت هم دچار اشکال بود قسمت هایی از آلمان هیتلری که مورد علاقه‌اش بود را می‌پرداخت و باقی را حذف می‌کرد
و همیشه ذهن خواننده را در ابهام خواهد گذاشت که مثلا چرا آلمان حتی قبل از جریان ترور هم از یهودی ها تنفر داشت؟ 
یا آن واژه‌هایی که ادعا می‌کند پیشوا با آن مردم را فریب می‌دهد کجاست؟ چرا هیچ وقت سخنی از هیچ کدامشان نمی‌آورد؟ گویی که او هم از آن کلمات میترسید! 
مردم آلمان را عوام و توده‌هایی همچون برگ در نظر میگیرد که با بادی میلغزند و حرکت می‌کنند اما هیچ گاه نمیگوید چرا؟ چگونه؟ گویی خواننده هم توده‌ای است که با دو جمله و یک داستان عاشقانه واقعه‌ای به بزرگی جنگ جهانی را موضوعی پیش پا افتاده و ساده ببیند
نثر کتاب و روند داستان سعی می‌کرد موضوعی اجتماعی مانند کتاب‌های زنان کوچک و Atonement را دنبال کند و در کنار آن استقلال خود را نیز حفظ کند و تفاوتی با آن‌ها داشته باشد
اما خب در این تلاش کمی ناکام عمل کرد. چه در شبیه بودن به آن آثار ادبی بزرگ و چه در تمایل به تفاوت از آن‌ها.... 
        

23

سینا معروف

سینا معروف

1403/4/16 - 22:21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          راوی کتاب، مرگ است. مرگی که در خلال جنگ جهانی دوم پرمشغله است و از روسیه تا آلمان، روح جمع‌آوری می‌کند و در همین حین، برشی از زندگی دختر بچه‌ای را از ۹ تا ۱۴ سالگی تعریف می‌کند.
این مرگِ راوی از همان ابتدای هر بخش، بود و نبودِ هر شخصیتی را اسپویل می‌کند و بنابراین با یک نگرانی مستمر، داستان را دنبال می‌کنید تا به سرنوشت لو رفته برسید و خدا خدا می‌کنید دروغ گفته باشد. 
کتاب، مخلوطی از احساسِ عشق و سوگ است که بار تلخیِ سوگ آن سنگینی می‌کند. 
خواندن، قدرت کلمات، جادوی رویاپردازی و پرواز خیال درون‌مایه بیشتر کتاب هست. 
مرگِ قصه‌گو، طنازانه ماجراها را روایت می‌کند گویا که می‌خواهد از تلخی ماجراها کم کند ولی اثرگذاری اتفافات طوری بود که تا چند روز بعد از تمام شدن کتاب غم نامحسوسی در دلم نشست. 
آرزویِ کلیشه‌ایِ دست‌نیافتنیِ همیشگی: کاش وحشت کودکان، فقط به تونل‌های وحشت، اتاق‌های فرار و نهایتاً کابوس‌های شبانه محدود می‌شد و هیچ بچه‌ای، واقعیتِ نیستی، نبودِ عزیزان و مرگ‌ِ همبازی‌هایش را تجربه نمی‌کرد. 
        

13

فاطمه مناقبی

فاطمه مناقبی

1404/3/30 - 14:30

          احتمالا خاطره‌ی خوندن این کتاب هیچ وقت از ذهنم پاک نخواهد شد. این واقعیت که یکی دو روز قبل از شروع جنگی که توشیم، کتاب دزد رو شروع کردم واقعا عجیب غریب و... چجوری بگم؟... به یاد موندنیه!
شاید به خاطر همین خوندنش این قدر طول کشید. توی این شرایط واقعا سخت بود برام! و حجم مرتبط بودن داستان به اوضاع😬 وای!
الان که تموم شده هر چقدر فکر می‌کنم نمی‌فهمم که آیا دلم می‌خواد بنویسم که: "به عنوان کسی که توی این شرایط خوندش بهتون پیشنهاد می‌کنم همین روزا مطالعه‌ش کنید." یا اینکه "به عنوان کسی که توی این شرایط خوندش میگم، لطفا فعلا دست بهش نزنید!" اصلا نمی‌دونم!
نحوه روایت جالب و جدیده. راوی هم همینطور... :)
ریتم داستان کنده اما شما رو تا پایان با خودش همراه می‌کنه. قصه‌ی همه چی تمومی داره که نمی‌تونم بهش نقدی وارد کنم. کتابیه که فکر می‌کنم خیلی خوش شانسیم اگه تو زندگیمون حداقل یه بار بخونیمش اما خب زمان و مکان و شرایط مطالعه‌ش رو... نمی‌دونم!🙃
خلاصه کهههه خوندن قصه‌ای که در بستر زمانی و مکانی هولوکاست جریان داره توی این دوران جزو عجیب‌ترین و متناقض‌ترین تجربیاتیه که میشه داشت!😂 یکم می‌ترسیدم که وقتی تموم شد به فکر فرو برم که نکنه واقعا همه اینا تقصیر هیتلره! ولی خب نه... هنوزم همچین فکری نمی‌کنم.
_راستی! وقایع داستان در حدی تلخ نیستن که اذیتتون کنن. برای من که این شکلی نبود. طوری هم نیست که بگم خیلی سانسور شده از اتفاقات وحشتناک جنگ گفته بود. کاملا متعادل بود و تونستم همه جوره باورش کنم.
_نمی‌دونم زبان اصلی کتاب چیه... اما از این مدل روایت که جمله اصلی آلمانی و ترجمه‌ش هر دو در متن هستن خیلی خوشم اومد. اگه کار مترجم فارسیه، خوشم اومد مترجم!:) ممنون. اگر هم کار نویسنده‌ست که خب بازم ممنون.🙂😁
        

54