معرفی کتاب کتاب دزد اثر مارکوس زوساک مترجم فاطمه جابیک

کتاب دزد

کتاب دزد

مارکوس زوساک و 1 نفر دیگر
4.0
193 نفر |
70 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

33

خوانده‌ام

368

خواهم خواند

249

شابک
9786008812654
تعداد صفحات
468
تاریخ انتشار
1398/9/19

توضیحات

        وقتی مرگ داستانی برای گفتن داشته باشد، باید گوش کرد.در آلمان نازی سال 1939 هستید. نفس ها در سینه حبس شده، مرگ سرش از همیشه شلوغ تر است و شلوغ تر هم خواهد شد.لیزل ممینگر دختری که به فرزند خواندگی پذیرفته شده است، در مونیخ زندگی میکند و با دزدیدن کتاب-چیزی که نمیتواند در برابرش مقاومت کند- میخواهد به زندگی چنگ بزند و صاحب چیزی شود لیزل با کمک پدرخوانده ی آکاردئون نوازش خواندن و نوشتن را یاد می گیرد و داستان کتاب هایی را که دزدیده با همسایه ها و مرد یهودی پنهان شده در زیر زمین خانه در میان میگذارد.مارکوس زوساک با نوشته ای که ماهرانه ساخته و پرداخته شده، یکی از ماندگارترین رمان های سال های اخیر را نوشته است.اقتباس سینمایی این کتاب قطره ای از عظمت آن را به تصویر میکشد.رمانی با طرحی نفس گیر و داستانی که استادانه نقل شده است.گاردیناز آن کتاب هایی که زندگی را متحول میکند.نیویورک تایمزنامزد محبوب ترین رمان امریکا در فهرست کتاب های محبوب پی بی اس.
      

لیست‌های مرتبط به کتاب دزد

نمایش همه

پست‌های مرتبط به کتاب دزد

یادداشت‌ها

yasi

yasi

1403/4/18

          من برخلاف دوستان از کتاب خوشم نیومد😅
از نکات مثبت این کتاب میشه به تصویر سازی خوبی اشاره کرد مخصوصا به تصویر کشیدن جنگ یا ایده جالبی که در درونش داشت نام برد
اما پیاده سازی آن به قدر کافی جذاب نبود 
شخصیت پردازی ضعیفی داشت ( به جز دو یا سه شخصیت ،باقی آنها در داستان رها میشدند)
اینکه داستان از زبان "مرگ" گفته شود میتوانست جالب توجه باشد اما سرانجام شاید بتوان چند بریده جذاب از آن درآورد و دیگر هیچ
اینکه مرگ از بین هزاران انسان به دنبال داستان یک نفر باشد ناخودآگاه تو را به فکر می‌برد که این فرد حتما باید فرد مهم و خاصی باشد اما لیزل به نظر چیز بسیار متمایزی از دیگران نداشت شاید اگر داستان را برپایه "هانس" یا همون پاپای لیزل مینوشت منطقی تر به نظر می‌آمد
حتی از لحاظ نزدیکی به واقعیت هم دچار اشکال بود قسمت هایی از آلمان هیتلری که مورد علاقه‌اش بود را می‌پرداخت و باقی را حذف می‌کرد
و همیشه ذهن خواننده را در ابهام خواهد گذاشت که مثلا چرا آلمان حتی قبل از جریان ترور هم از یهودی ها تنفر داشت؟ 
یا آن واژه‌هایی که ادعا می‌کند پیشوا با آن مردم را فریب می‌دهد کجاست؟ چرا هیچ وقت سخنی از هیچ کدامشان نمی‌آورد؟ گویی که او هم از آن کلمات میترسید! 
مردم آلمان را عوام و توده‌هایی همچون برگ در نظر میگیرد که با بادی میلغزند و حرکت می‌کنند اما هیچ گاه نمیگوید چرا؟ چگونه؟ گویی خواننده هم توده‌ای است که با دو جمله و یک داستان عاشقانه واقعه‌ای به بزرگی جنگ جهانی را موضوعی پیش پا افتاده و ساده ببیند
نثر کتاب و روند داستان سعی می‌کرد موضوعی اجتماعی مانند کتاب‌های زنان کوچک و Atonement را دنبال کند و در کنار آن استقلال خود را نیز حفظ کند و تفاوتی با آن‌ها داشته باشد
اما خب در این تلاش کمی ناکام عمل کرد. چه در شبیه بودن به آن آثار ادبی بزرگ و چه در تمایل به تفاوت از آن‌ها.... 
        

23

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          راوی کتاب، مرگ است. مرگی که در خلال جنگ جهانی دوم پرمشغله است و از روسیه تا آلمان، روح جمع‌آوری می‌کند و در همین حین، برشی از زندگی دختر بچه‌ای را از ۹ تا ۱۴ سالگی تعریف می‌کند.
این مرگِ راوی از همان ابتدای هر بخش، بود و نبودِ هر شخصیتی را اسپویل می‌کند و بنابراین با یک نگرانی مستمر، داستان را دنبال می‌کنید تا به سرنوشت لو رفته برسید و خدا خدا می‌کنید دروغ گفته باشد. 
کتاب، مخلوطی از احساسِ عشق و سوگ است که بار تلخیِ سوگ آن سنگینی می‌کند. 
خواندن، قدرت کلمات، جادوی رویاپردازی و پرواز خیال درون‌مایه بیشتر کتاب هست. 
مرگِ قصه‌گو، طنازانه ماجراها را روایت می‌کند گویا که می‌خواهد از تلخی ماجراها کم کند ولی اثرگذاری اتفافات طوری بود که تا چند روز بعد از تمام شدن کتاب غم نامحسوسی در دلم نشست. 
آرزویِ کلیشه‌ایِ دست‌نیافتنیِ همیشگی: کاش وحشت کودکان، فقط به تونل‌های وحشت، اتاق‌های فرار و نهایتاً کابوس‌های شبانه محدود می‌شد و هیچ بچه‌ای، واقعیتِ نیستی، نبودِ عزیزان و مرگ‌ِ همبازی‌هایش را تجربه نمی‌کرد. 
        

13