آترینا ضیائی

آترینا ضیائی

@a1388tina
عضویت

فروردین 1404

59 دنبال شده

68 دنبال کننده

                آترینا❤️‍🔥
 infp
یازدهم انسانی 💞
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        برخی از اشعارش رو خیلی دوست داشتم  ولی با بعضی از شعرهاش اصلا ارتباط نگرفتم و دوست نداشتم ولی با این شعرش گریه کردم..

(به چه فکر می کنم
که لبخند روی لبم دارد تباه می شود 
بریده بریده از گذشته یاد می کنم
می ترسم این بریده بریده ها لبخندرا برای همیشه از یادِمن ببرد
درکودکی من
خوشه های انگور ودانه های انار را 
درشهرستان به شهر می آویختند 
وتُرنجی درکنارِ آینه بودکه ما بچه ها حق نداشتیم 
تا تحویل سال به آن دست بزنیم 
ماه درکودکی من درشهرستان
 گاهی که پدرم لبخند می زد دوبرابر می شد 
نسیمی که بر حلقه ی عروسی مادرم برما می وزید 
روز را کوتاه می کرد 
وما بچه هااز پشت شیشه های رنگین
مردی را می دیدیم که روی زمین اورا خوابانده بودند 
رویش یک ملافه ی سفید انداخته بودند 
می گفتند فقط تا غروب مهمان این اتاق است 
ما بچه ها از جنازه اش هراس نداشتیم 
هرروز دیدارش برای ما 
یک بازی شادی آور بود 
ما بچه ها مرگش را باور کردیم 
وگریه نمی کردیم 
بزرگ های خانه مرگش را باور نمی کردند 
وضجه می زدند 
تا پایانِ هفته مرگش را باور کردند 
ماهم دوباره از درختان انارِ انتهای خانه بالا رفتیم 
اناری برشاخه ها نبود 
درروزهای ماتمِ خانه
کلاغ ها انار هارا برده بودند 
کسی حواسش به انار ها نبود.)
      

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.