معرفی کتاب همیشه شوهر اثر فیودور داستایفسکی مترجم علی اصغر خبره زاده

همیشه شوهر

همیشه شوهر

3.6
90 نفر |
24 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

172

خواهم خواند

105

شابک
9789643513160
تعداد صفحات
260
تاریخ انتشار
1399/3/24

توضیحات

        
همیشه شوهر ? داستانی ست (به طور غیر مستقیم) پیرو ِ مردی که ؛همیشه شوهر؛است! و به نظر نمی آید شخصیت اصلی ِ داستان باشد . به جای او ? شخص ِ اصلی مردی ست به نام ولچانینف ? مجرد ? ثروتمند کمی عیاش و البته مبادی ِ ادب در بیشتر مواقع ? که این روزهای کتابی? اوضاعش ـــ همچون خود ِ داستایوسکی وقتی که این کتاب را می نوشته ـــ بسیار آشفته و درهم است! وقتی همه چیز از درون و بیرون بهم گره خورده و گیجی بسیاری به بار آورده و شخص را دچار مرض مالیخولیا کرده! او این روزها به طرز غریبی خاطراتی از گذشته به یاد می آورد که به طور شگفت موجب شرمش میشود و از خود بیزاری. در همین اثنی یکی از رفقایش پس از نُه سال با وضعی آشفته به دیدنش می آید و ماجراهای تازه ای آغاز میشود. .  سبک داستایوسکی، نه سلیس است نه روان و نه زیبا. اما قوی است و محکم و رسا و کاماً مختص به خود اوست. قیودی که در زبان روسی زیاد استعمال می شود در این اثر مخصوصاً زیادتر هستند. این عیوب مخصوصاً در اولین فصل خودنمایی می کنند. مانند چند اثر از کارهای اولیه اش، ابتدای آن دشوار و ست است. هر شخصیت، و مخصوصاً پاول پاولوویچ تروسوتسکی با طرز سخن مخصوص به خودش حرف می زند، تعبیرات مخصوص به کار می برد. لحن کلام و سیاق جمله ها مختص بین سال های 1860-1880 می باشد. لحنی که مخصوصاً در برخی محافل نیمه اشرافی، کارمندان عالی ادارات و ملاکان ولایتی آن زمان به کار می رفته است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به همیشه شوهر

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

19 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به همیشه شوهر

نمایش همه
mehranehm

mehranehm

1404/4/4

شغل پدرهمیشه شوهردوازده صندلی

پیشنهاد کتاب برای مطالعه از میانرمان‌های خارجی

17 کتاب

کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو کتاب کلود ولگرد اثر ویکتور هوگو کتاب خانواده تیبو اثر روژه مارتن دوگار کتاب جنگ و صلح اثر تولستوی کتاب ارباب و بنده اثر تولستوی کتاب طرف خانه سوان اثر مارسل پروست کتاب دن کیشوت اثر سروانتس کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو کتاب ژرمینال اثر امیل زولا کتاب وجدان زنو اثر ایتالو اسووو کتاب دختر سروان اثر پوشکین کتاب برادران کارامازوف اثر داستایفسکی کتاب جنایت و مکافات اثر داستایفسکی کتاب ابله اثر داستایفسکی کتاب شیاطین اثر داستایفسکی کتاب یادداشتهای زیرزمینی اثر داستایفسکی کتاب همیشه شوهر اثر داستایفسکی کتاب شب‌های روشن اثر داستایفسکی کتاب دوازده صندلی اثر ایلف و پتروف کتاب ۱۹۸۴ اثر جورج اورول کتاب فونتامارا اثر اینیاتسیو سیلونه کتاب نان و شراب اثر اینیاتسیو سیلونه کتاب دانه زیر برف اثر اینیاتسیو سیلونه کتاب شغل پدر اثر سرژ شالاندون کتاب رنج‌های ورتر جوان اثر گوته کتاب محاکمه اثر فرانتس کافکا کتاب امریکا اثر فرانتس کافکا کتاب قصر اثر فرانتس کافکا کتاب پایان رابطه اثر گراهام گرین کتاب همه می‌میرند اثر سیمون دوبوار کتاب سیدارتها اثر هرمان هسه کتاب صد سال تنهایی اثر مارکز کتاب آدلف اثر بنژامن کنستان کتاب ناتور دشت اثر سلینجر کتاب سال‌های سگی اثر ماریو بارگاس یوسا کتاب سور بز اثر ماریو بارگاس یوسا کتاب جنگ آخر زمان اثر ماریو بارگاس یوسا کتاب پوست اثر کورتزیو مالاپارته کتاب خدایان تشنه‌اند اثر آناتول فرانس کتاب ظلمت در نیمروز اثر آرتور کوستلر کتاب گور به گور اثر ویلیام فاکنر کتاب لبه تیغ اثر سامرست موام کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک کتاب جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ کتاب اگر این نیز انسان است اثر پریمو لوی کتاب بلندی‌های بادگیر اثر امیلی برونته کتاب قاضی و جلادش اثر فریدریش دورنمات کتاب گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتز جرالد کتاب زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس کتاب آزادی یا مرگ اثر نیکوس کازانتزاکیس کتاب مسیح بازمصلوب اثر نیکوس کازانتزاکیس کتاب آخرین وسوسه مسیح اثر نیکوس کازانتزاکیس کتاب سرگشته راه حق اثر نیکوس کازانتزاکیس کتاب آنک نام گل اثر اومبرتو اکو کتاب عشق در روزگار وبا اثر گابریل گارسیا مارکز کتاب پدرو پارامو اثر خوآن رولفو کتاب سفر به انتهای شب اثر سلین کتاب مرگ قسطی اثر سیلن کتاب دسته دلقک‌ها اثر سلین کتاب عقاید یک دلقک اثر هاینریش بل کتاب باباگوریو اثر انوره دو بالزاک کتاب مادام بوواری اثر گوستاو فلوبر کتاب خوشه‌های خشم اثر جان اشتاین‌بک کتاب موش‌ها و آدم‌ها اثر جان اشتاین‌بک کتاب ماه پنهان است اثر جان اشتاین‌بک کتاب مروارید اثر جان اشتاین‌بک کتاب تونل اثر ارنستو ساباتو کتاب فارست گامپ اثر وینستون گروم کتاب دنیای سوفی اثر یوستین گردر کتاب خرمگس اثر اتل لیلیان وینیچ کتاب چشم انتظار در خاک رفتگان اثر آنخل آستوریاس کتاب خاطرات پس از مرگ اثر ماشادو د آسیس کتاب وسوسه اثر گراتزیا دلددا کتاب حصار و سگ‌های پدرم اثر شیرزاد حسن کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپری کتاب مغازه خودکشی اثر ژان تولی کتاب بیچارگان اثر داستایفسکی کتاب مادر اثر ماکسیم گورکی کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ اثر سولژنیتسین کتاب استاد پترزبورگ اثر جی ام کوتسی کتاب بازار خودفروشی اثر ویلیام تکری کتاب سوءتفاهم اثر آلبر کامو کتاب صالحان اثر آلبر کامو سطوره سیزیف اثر آلبر کامو کتاب طاعون اثر آلبر کامو کتاب آئورا اثر کارلوس فوئنتس کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو کتاب شاگرد قصاب اثر پاتریک مک‌کیب کتاب درک یک پایان اثر جولین بارنز کتاب کمی قبل از خوشبختی اثر انیس لودیگ کتاب کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی کتاب سربازان سالامیس اثر خاویر سرکاس کتاب جزیره شاتر اثر دنیس لهین کتاب گنگ محل اثر جان برن‌ساید کتاب سرگذشت ندیمه اثر مارگارت اتوود کتاب کشتن مرغ مینا اثر هارپر لی کتاب دریا اثر جان بنویل کتاب شایو اثر اوسامو دازای کتاب دیدن از سیزده منظر اثر کالم مک کان کتاب درباره معنی زندگی ویل دورانت کتاب تصرف عدوانی اثر لنا آندرشون کتاب روستای محو شده اثر برنار کی‌رینی کتاب دمیان اثر هرمان هسه کتاب دریاس و جسدها اثر بختیار علی کتاب در رویای بابل اثر ریچارد براتیگان کتاب اشتیلر اثر ماکس فریش کتاب هندرسون شاه باران اثر سال بلو کتاب سلاخ‌خانه شماره پنچ اثر کورت ونه‌گات جونیر کتاب ظرافت جوجه‌تیغی اثر موریل باربری کتاب بارون درخت‌نشین اثر ایتالو کالوینو کتاب آدم‌خواران اثر ژان تولی کتاب پطرزبورگ اثر آندرِی بیِه‌لی کتاب لعنت به داستایوسکی اثر عتیق رحیمی کتاب مرگ کسب و کار من است اثر روبر مرل کتاب قلعه مالویل اثر روبر مرل کتاب مرگ در ونیز اثر توماس مان کتاب هـ هـ ـحـ هـ اثر لوران بینه کتاب ماجراهای تام سایر اثر مارک توین کتاب سرگذشت هکلبری فین اثر مارک توین کتاب کجا می‌روی اثر هنریک سینکیویچ کتاب عصیان اثر یوزف روت کتاب عدالت اثر فریدریش دورنمات کتاب کاندید یا خوش‌باوری اثر ولتر کتاب محشر صغرا اثر تادئوش کونویتسکی کتاب باغ همسایه اثر خوسه دونوسو

1

یادداشت‌ها

          ‌
همیشه شوهر، داستان مردی است که در جریان یک درگیری حقوقی مدتی در سنت پترزبورگ اقامت دارد و آشنایی قدیمی را ملاقات می‌کند که به تازگی همسرش را از دست داده است؛ همسری که از قضا مدت‌ها رابطه‌ای پنهانی با راوی داستان داشته و راوی تازه حالا قرار است با عمق و تبعات این رابطه رویارو شود.
همین پیرنگ آغازین به خودی خود گویای جذابیت داستان هست. 

«همیشه شوهر» نیز همچون دیگر آثار داستایفسکی به پیچیدگی‌های ذهن آدمی می‌پردازد و این پیچیدگی‌ها را نه فقط در بازگویی افکار، که در رفتار و وجنات آن‌ها در معرض دید خواننده می‌گذارد. 

داستایفسکی اغلب در مقایسه با افکار و درگیری‌های درونی و پیچیدگی‌های آدمی، توجه چندانی به فضاسازی و جهان‌پردازی (بر خلاف مثلا چخوف) و گاه حتی خود ماجرا (برخلاف مثلا تولستوی) ندارد اما این داستان که در دوران پختگی نویسنده نیز نوشته شده اتفاقا چه از نظر ماجرا و چه از نظر جهان‌پردازی به راستی قابل توجه است و نهایتا داستانی جذاب و پرکشش، زنده و تاثیرگذار و البته درگیرکننده و پیچیده پیش روی مخاطب می‌گذارد.

 به همین دلایل است که اگرچه «همیشه شوهر» از جمله آثار کمترشناخته‌شده‌ی داستایفسکی است اما چه از نظر سبک و چه ساختار، و چه شخصیت‌پردازی و چه پیشبرد داستان، به راستی از استادانه‌ترین آن‌ها نیز هست و خواننده را به جهانی دلچسب و جذاب و به یاد ماندنی هم می‌برد. صد حیف که نسخه‌ی فارسی آن به هیچ رو خوشخوان نیست و نه تنها ویراستی نو که ترجمه‌ای نو نیاز دارد.
        

10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        ای کاش ترجمه کمی روان تر بود!!!
انتظار پایان ماندگار تری هم داشتم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          سر خود را تکان ندهید، درباره‌ی من قضاوت نکنید، من خودم درباره‌ی خودم قضاوت کرده‌ام و الان مدت‌هاست که خودم را محکوم کرده‌ام، مدت‌هاست...! گوش می‌دهید؟

مثلث عشقی،
موضوعی بود که شدیدا دلم می‌خواست آن را در قالب داستانی به قلمِ نویسنده‌ی محبوبم بخوانم.
نویسنده‌ای که روان آدم‌ها را می‌شکافد و ریزترین جزئیات آن را به روی کاغذ می‌آورد.
دوضلع این مثلث را «پاول پاولوویچ ترسوتسکی » و همسرش «ناتالیا واسیلیونا» و ضلع سوم را مرد فاسق یعنی «آلکسی ایوانوویچ ولچانینف» تشکیل می‌دهد.
از این کتاب چیز زیادی نمی‌توان نوشت، چون داستان کتاب برملا می‌شود و فقط به این نکته بسنده ‌می‌کنم که داستان کتاب، داستانِ تقابل آقای شوهر با آقای فاسق است و داستایفسکی روان این دو مرد را در خلال تقابل‌هایشان می‌شکافد.
با توجه به اینکه داستایفسکی این کتاب را نیز در شرایط نابسامان مالی و مدت زمان به شدت محدود نوشته، نمی‌توان زیاد به خام و کامل نبودن داستان ایرادی وارد کرد، به شخصه با توجه به موضوع داستان، سطح انتظارم خیلی خیلی فراتر از چیزی بود که خواندم اما تقابل‌های این دو مرد و همچنین روایت‌های نویسنده از روان آنان برایم خواندنی بود.

نکته:
در ریویوی یکی از دوستانم «علی» خواندم که داستایفسکی قصد داشته این داستان را از زبان آقای شوهر بنویسد، من نیز همانند علی حسرت می‌خورم که این اتفاق رخ نداده، چون در این‌صورت قطعا داده‌های بیشتری از تحلیل روانِ این شخصیت با قلم داستایفسکی می‌خواندیم.

نقل‌قول نامه
"هنگامی‌که خود را خوشبخت می‌یابید یا زیاد به هیجان آمده‌اید بایسای با احتیاط بیش‌تری رفتار کنید."

"زندگی بیشتر ارزش دارد تا زیبایی!"

"طبیعت برای زشت‌ها، مادر مهربان نیست بلکه زن‌بابا است. زشت را خلق می‌کند اما به جای این‌که از او دلسوزی کند، عذابش می‌دهد! "

کارنامه
وقتی پیش‌ از این کتاب، «قمارباز، جنایت و مکافات، برادران کارامازوف، شب‌های روشن، همزاد، ابله و بیچارگان» را از داستایفسکی خوانده‌ام، به هیچ‌وجه نمی‌توانم به پنج یا چهارستاره حتی فکر کنم، از طرفی با وجود اینکه نتوانست انتظاراتم را برآورده کند، آن‌قدر خوب بود که بدون هرگونه حرف و سخن اضافه سه ستاره‌ی باقی‌مانده را برایش منظور کنم.

سی و یکم شهریورماه یک‌هزار و چهارصد
        

5

          در کمال شرمندگی من تا به این سن کتابی از داستایوسکی نخونده بودم و "همیشه شوهر" اولینش بود. متاسفانه باید بگم تجربه بدی بود. البته چند جا خوندم که این داستان، از نوشته‌های ضعیف داستایوسکی بوده و نباید بر اساس اون قضاوتش کرد. ولی اون چه من رو خیلی اذیت کرد، نه داستان بیخودی آب‌بسته که ترجمه وحشتناک کتاب بود. 

گویا چاپ اول این ترجمه برای سال ۱۳۷۰ بوده. ولی انگار داده بودنش به گوگل ترنسلیت. خبره‌زاده این کتاب رو از فرانسوی ترجمه کرده به به شدت افتضاحه. درسته که تفاوت‌های ساختاری و فرهنگی زبان مبدا با مقصد تو ترجمه تاثیرگذاره و درسته که کتاب با یک زبان واسطه به فارسی برگردانده شده، ولی باز هم پر از اشکالات ویراستاریه. اصلا انگار مترجم روی زبان فارسی تسلطی نداشت!!!

یعنی تو تمام این سی سال هیچ‌کس نبوده که بازبینی خوبی رو این ترجمه انجام بده؟ خیلی جاها اصلا قابل درک نبود. 

ظاهرا از سانسور هم کم نداشته. یه تیکه رو نفهمیدم چی شد و رفتم به انگلیسی جستجو کردم. مشخص شد بخشی از متن تو فارسی کاملا حذف شده.

و سوالی که دارم آیا به غیر از رذیلت خیانت و زنا، مقوله همجنس‌بازی هم تو این کتاب مطرحه؟ من واقعا نفهمیدم.

کسی هست ترجمه این کتاب با عنوان "شوهرباشی" رو خونده باشه؟ گویا اون از روسی مستقیم و به زبانی امروزی‌تر هم برگردونده شده. یه روز باید همت کنم اون رو تورقی بکنم.
        

10

Haniyeh

Haniyeh

1402/11/14

          "همیشه شوهر" داستان رویارویی نقش اصلی "وِلچانینُف" با "پاوِل پاوْلوویچ"، یک "همیشه شوهر" است.
ولچانینف در اواخر دهه ۳۰ زندگیش به سر میبره و به لحاظ روحی اوضاع خوبی نداره. اون دچار مالیخولیا شده و دائم در خاطرات گذشته خودش غرق میشه. از طرفی، به خاطر این بیماری، درک درستی از زمان حال نداره و بدخلقی و بدبینی به خصوصیات اخلاقیش اضافه شده. 
در همین زمان مردی از گذشته پا به زندگیش میذاره؛ پاول پاولوویچ، همسر "ناتالیا واسیلیونا"، زنی که ولچانینف سابقا او را دوست داشته و با او در ارتباط بود. حالا ناتالیا فوت کرده و پاول پاولوویچی که خودش رو گم کرده، سر از زندگی رقیب عشقی خودش درمیاره، اونم با تظاهر به اینکه اصلا از رابطه بین همسرش و دوست قدیمش خبر نداشته.
از داستان بیشتر نمیگم که اسپویل نشه. 

برداشتم از شخصیت پاول پاولوویچ (اگر به اسپویل داستان حساس هستید این بخش رو نخونید):
پاول پاولوویچ، هویت و ارزش خودش رو در زندگی بخشیدن و همسری کردن برای یک زن میبینه. اون متوجه رابطه ناتالیا و ولچانینف شده بود اما به روی خودش نیاورد چون نمیتونست زندگیش رو جدا از ناتالیا تصور کنه. همچنین بعد از مرگ ناتالیا نمیتونست از فکر از دست دادن همسرش در بیاد و دائم خاطرات رو زیرورو میکرد تا اینکه بالاخره به سراغ دختر دیگری رفت و حتی این بار دختری زیر هجده سال رو پسندیده بود و دلیلش هم نیازمند بودن دختر به مراقبت بیشتر بود و پاول پاولوویچ هم برای چنین فداکاری خودش رو کاملا آماده و مناسب میدید. 
درباره ارتباطش با ولچانینف هم احساسات مختلفی کنار هم جمع شدن و اونو به سمتش کشوندن. کنجکاوی درباره اینکه ولچانینف چطور دل زنها رو میبره، کنجکاوی درباره عکس العملش به هر خبر تازه‌ای که بهش میداد، علاقه به اون بخاطر رفتار خوبی که ازش در خاطر داشت، تنفر از اون به خاطر همسر و فرزندی که حقیقتا به خودش تعلق نداشتن و مسخره کردن ولچانینف به طرق مختلف برای گرفتن انتقام، که همه اینا کشمکشی ذهنی درون پاول پاولوویچ ساخته بودن و اون نمیدونست بالاخره به کدوم یک از این موارد باید بها بده.  در نتیجه، در رفتارش تضاد و ضدیت دیده میشد.

بنظرم همونطور که در ابتدای کتاب در مقدمه گفته شد، داستایفسکی به دلیل بحران های روحی، جسمی، مالی و مسائل جامعه تحت فشار بود و سریعا داستان رو جمع کرد. وگرنه داستان میتونست خیلی بیشتر تاثیرگذار باشه. با این حال جزو کتاب های مورد علاقه من در بین آثار داستایفسکی هست. به عنوان اولین کتاب از داستایفسکی پیشنهادش نمیکنم چون بنظرم کسی که کمی با آثار دیگر ایشون آشنایی داشته باشه، از خوندن این کتاب لذت بیشتری میبره. اما در کل به عنوان یکی از کتابای داستایفسکی پیشنهادیه.
        

22

          «همیشه شوهر» اونقدرا که فکر می‌کردم جذاب نبود.
توی این داستان، دوباره با الکسی ایوانوویچ همراه میشیم. این‌بار به جای قمارباز بودن، شخصیت مالیخولیایی با گذشته نه چندان جالبی رو داره. و این بیماری مالیخولیا باعث شده یکسری خاطرات مربوط به گذشته‌اش رو که کاملا فراموش کرده بود رو به یاد بیاره و شاید گاهی بابت رفتار و کردارهای گذشته احساس شرمندگی می‌کنه. و با پیدا شدن سر و کله پائول پاولوویچ درگیری‌های فکری‌اش بیشتر میشه و ماجرا‌های جدیدی رو تجربه می‌کنه.
-
صفت جالب همیشه شوهر رو دوست داشتم، خود داستایفسکی «همیشه شوهر» رو اینطوری تعریف می‌کنه:
یکسری از زن‌ها به‌نظر می‌آید برای بی‌وفا بودن زاییده شده‌اند. این‌گونه زن‌ها قبل از ازدواج به این راه نمی‌افتند. طبیعت‌شان به‌طور کلی تقاضا می‌کند که برای این‌کار ازدواج کنند. شوهرشان اولین عاشق آن‌هاست، «اما فقط بعد از ازدواج». هیچ‌کس به این آسانی و به این مهارت ازدواج نمی‌کند و شوهر همیشه مسئولیت و جور اولین عاشق را به گردن می‌گیرد. بعد همه چیز، تا حد امکان با صداقت می‌گذرد این زن‌ها همه چیز را کاملاً حق خود تصور می‌کنند و، طبیعتا کاملاً خودشان را پاک و بی‌آلایش می‌دانند.
و عقیده داشت یک دسته شوهرانی هم که طرف متقابل آن‌ها هستند یافت می‌شوند که تنها مأموریتشان این است که با این جور زن‌ها بسر برند. به‌عبارت دیگر به‌نظر او وظیفه‌ی اساسی این‌طور مردها این است که «همیشه شوهر» باشند یا واضح‌تر بگوییم، در همه زندگی‌شان فقط شوهر باشند، نه هیچ چیز دیگر. «چنین مردی متولد می‌شود و بزرگ می‌شود تا یک‌بار ازدواج کند و بعد ضمیمه و تابع زنش گردد.
-
البته بنظرم میشه این تعریف رو برای دو طرف (خانم/آقا) در نظر گرفت و «همیشه همسر» رو بکار برد. و چقدر زیاد هستند از این دست خانم‌هایی که همیشه همسر هستند و به قول معروف می‌سوزند و می‌سازند.
        

12

ثنا

ثنا

1403/8/11

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          «اما شما تقصیری ندارید، پاول پاولویچ، شما تقصیری ندارید: شما ناقص الخلقه‌اید و از همین رو همه‌ی کارهایتان هم باید معیوب باشد، هم آرزوها و هم امیدهایتان.» مدت‌ها پیش تصمیم داشتم این کتاب رو با عنوان #همیشه_شوهر بخونم که خوشبختانه یکم معطل کردم و این ترجمه اومد:) (البته تعداد صفحه‌های انگلیسی حدود سی صفحه از این ترجمه بیشتره) داستان این کتاب با روبرو شدن ولچانینف، شخصیت اصلی- مردی نسبتا متمول و درگیر دعوی حقوقی، با پاول پاولوویچ تروستسکی شروع می‌شه. آشنایی که ماجرای قدیمی و مثلث/مربع عشقی رو با یک و در ادامه دو ضلع از بین رفته، دوباره زنده می‌کنه. قبل از ورود دوباره‌ی پاول پاولوویچ به زندگی ولچانینف، همه چیز شکل «تکاپوی بی‌هدفی» رو داشته. اما با حضور دوباره پاول پاولوویچ با یک روبان حریر سیاه روی کلاهش (علامت عزاداری) و باز شدن نامه‌ها و خاطرات قدیمی، سر و شکل زندگی ولچانینف تغییر می‌کنه. یکی از جالب‌ترین قسمت‌های کتاب وقتیه که کاراکتر یک «شوهرباشی» برای خواننده توصیف می‌شه: «ماهیت چنین شوهرانی در صرف وجودشان است. این‌ها در زندگانی فقط شوهرند و دیگر هیچ. چنین آدمی تنها به این دلیل به دنیا می‌آید و می‌بالد که زن بگیرد و بلافاصله بعد از آن تبدیل به ضمیمه و پیوستی برای آن زن شود.» #شوهر_باشی نسبت به بقیه‌ی کتاب‌های داستایوفسکی همه‌خوان‌تر و ساده‌تر بود. اما باز هم اون رگه‌های دیوونگی خاص تو شخصیت اصلی این کتاب‌ هم به چشم می‌اومد. و تیغ بعد از بشقاب‌های داغ شده و مردی با شاخ‌ پنهانی روی سرش...
        

12