یادداشت
1401/3/18
3.7
16
همیشه شوهر، داستان مردی است که در جریان یک درگیری حقوقی مدتی در سنت پترزبورگ اقامت دارد و آشنایی قدیمی را ملاقات میکند که به تازگی همسرش را از دست داده است؛ همسری که از قضا مدتها رابطهای پنهانی با راوی داستان داشته و راوی تازه حالا قرار است با عمق و تبعات این رابطه رویارو شود. همین پیرنگ آغازین به خودی خود گویای جذابیت داستان هست. «همیشه شوهر» نیز همچون دیگر آثار داستایفسکی به پیچیدگیهای ذهن آدمی میپردازد و این پیچیدگیها را نه فقط در بازگویی افکار، که در رفتار و وجنات آنها در معرض دید خواننده میگذارد. داستایفسکی اغلب در مقایسه با افکار و درگیریهای درونی و پیچیدگیهای آدمی، توجه چندانی به فضاسازی و جهانپردازی (بر خلاف مثلا چخوف) و گاه حتی خود ماجرا (برخلاف مثلا تولستوی) ندارد اما این داستان که در دوران پختگی نویسنده نیز نوشته شده اتفاقا چه از نظر ماجرا و چه از نظر جهانپردازی به راستی قابل توجه است و نهایتا داستانی جذاب و پرکشش، زنده و تاثیرگذار و البته درگیرکننده و پیچیده پیش روی مخاطب میگذارد. به همین دلایل است که اگرچه «همیشه شوهر» از جمله آثار کمترشناختهشدهی داستایفسکی است اما چه از نظر سبک و چه ساختار، و چه شخصیتپردازی و چه پیشبرد داستان، به راستی از استادانهترین آنها نیز هست و خواننده را به جهانی دلچسب و جذاب و به یاد ماندنی هم میبرد. صد حیف که نسخهی فارسی آن به هیچ رو خوشخوان نیست و نه تنها ویراستی نو که ترجمهای نو نیاز دارد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.