حسین سلطانی

حسین سلطانی

@hosseinsoltani

13 دنبال شده

15 دنبال کننده

saygodl
uchucyn
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه

27

        درود
در سه یا چهار روز این کتاب را خواندم ، کتاب مانند موج دریا فراز و نشیب های بسیاری داشت ، فراز ها تنها انگیزه ای بودند تا به خواندن ادامه بدم ، مرگ متوقف می‌شود و بحث درباره این است که بعد از این اتفاق دولت ، دین ، علم و فلسفه چگونه با این توقف برخورد می‌کنند .
دقیقا اولین فراز همین ایده کتاب بود که من را جذب کرد اما تنها تا صفحه 50 با اشتیاق خواندم ، می‌خواستم کتاب را کنار بگذارم و درباره آن نظری بنویسم و بگویم: بسیار کسل کننده .
چرا؟ زیرا کتاب بیش از حد به مسائل کلان بعد از مرگ پرداخته بود .
سعی کردم خودم را قانع کنم و به خواندن ادامه دهم و خب به صفحه 100 که رسیدم گفتم : خداروشکر متوقف نکردم خواندن رو چون مطمئننا پشیمان می‌شدم .
رویه کتاب از صفحه 100 به بعد راجع به خود مرگ پرداخت و به نظرم  ناقص بود و کمی کسل کننده بود ، بحث درباره جزئیات بی اهمیت ، ایجاد ابهام ها و سوال های بی شمار  و دیگر چیز ها .
من یک ستاره را به خاطر فراز اول یعنی ایده و ستاره دوم را برای فراز دوم می‌دهم که من را از انصراف از ادامه دادن کتاب منصرف کرد .
نمی‌توانم پیشنهاد بدهم شما هم بخوانید ، چون نیمه اول بسیار به مسائل کلان و نیمه دوم بسیار به مسائل خرد پرداخته شده .
      

5

        درود 
وقتی فقط هفت یا هشت سال داشتم ، از مغازه سر کوچه آدامس دزدیدم ، اون ضربان سنگین قلب که جز غریزه جنگ و گریز  اجازه عبور چیزی دیگر را به مغزم نمی‌داد را تا الان خوب به یاد دارم و تا الان می‌توانم خوب بترسم .
لحظاتی که شخصیت اصلی داستان یعنی یون ممکن بود هر لحظه گرفتار بشه رو از این رو خوب احساس کردم ، آن احساس بی خدایی ناشی از تنهایی و گند زدن های زیاد در زندگی رو بسیار درک می‌کنم و نویسنده خوب تونست احساسات رو انتقال بده .
کتاب جو سرد ، کمی معماگونه در ابتدا که بعدا پاسخ می‌دهد دارد ، این کتاب بیشتر به درون شخصیت اصلی متمرکز است ، اعتقادات های او ، علاقه های او و زندگی سخت او که همش با مواد و تنهایی بوده .
شما خوب تنهایی رو می‌تونید احساس کنید و فضای سرد و خشک نروژ رو خوب می‌تونید تصور کنید با توصیف های نویسنده .
اگر با خشک بودن و سرد بودن و متمرکز بودن بر درون شخصیت اصلی مشکلی ندارید کتاب خوبیه .
من کتاب رو در کمتر از بیست و چهار ساعت خوندم چون برام جذاب بود و خوب تونستم شخصیت داستان رو درک کنم و پایان کتاب هم به نظرم عالی بود .
با سلیقه من موافق بود و پسندم شد که تونستم زیر یک روز بخوانم . و ترجمه کتاب هم روان بود و ایراد خاصی چشم منو نگرفت مگر یک مقدار سانسور که..
      

2

4

        درود 
کتابی سراسر نکته و دانستنی و جالب که بر دیدگاه و موضع‌گیری ذهنی من نسبت به روسیه و حتی بریتانیا تاثیر بسزایی دارد و بسیار حائز اهمیت است ،
اگر کوتاه بخواهم روابط ایران و روسیه را از قاجار تا شوروی خلاصه کنم : روسیه از هر درزی برای نفوذ و منفعت‌طلبی استفاده می‌کند و دیدگاهی استعمار گرایانه نسبت به ایران دارد .
من پیشنهاد می‌دم حتما کتاب رو بخونید به دلایل زیر :
اول ، کتاب برای همه حرف ها و نقل ها و ادعا هایی که داره ، کاملا منبع معرفی می‌کنه و این برای یک کتاب تاریخی واجبه و نکته مثبتی محسوب می‌شه .
دوم ، کتاب فهرست بندی خوبی داره و آخر اکثر فصل ها هم نتیجه‌گیری داره که برای مرور و یادگیری بهتر ، به نظرم فوق العاده است .
 سوم  ، کتاب از لحاظ ترجمه هم بسیار خوب بود و من راضی ام ، همچنین جلد سخت و کاغذ مناسب و خوب که مطالعه رو برای من لذت بخش تر کرد .
چهارم ،دیدگاه بی‌طرفانه کتاب نسبت به روابط بود که من شخصا ایرادی ندیدم اما کاملا هم مطمئن نیستم چون احتمال داره متوجه یا ندیده باشم .
من سه ماه طول کشید تا کتاب رو تمام کنم چون میل داشتم با کتاب زندگی کنم و لذت تمام رو ازش ببرم و خوشبختانه همین‌طور هم بود و جذاب ترین فصل ها هم برای من حمله روس ها به حرم امام رضا علیه السلام و ماجرای یوسف هراتی خائن هست ، همچنین روابط این دو کشور و نقش عباس میرزا که کتاب به بزرگ‌ نشون دادن این شخصیت به دلایل توضیح داده شده دیدگاه نسبتا منفی داشت  ، همچنین اشغال ایران توسط متفقین .
در کل حتما بخوانید! کاملا مفید و مهم خواندن این کتاب .
روسیه قابل اعتماد نیست!
امیدوارم نظرم مفید بوده باشه .
      

1

        کتاب شکافتن گذشته مردی پا به سن گذاشته‌ای هست که چیز زیادی از گذشته یادش نمیاد و مدتی از رابطه‌اش با انسان ها میگذره و به کل از هر فرصتی برای دوری از مکالمه با آدم ها استفاده میکنه ،
ترجمه کتاب خوب بود اما کتاب کلی نقص در پایان داشت ، ابهامی که از شخصیت ها و نقششون در کتاب به وجود میاد آزار دهنده‌ هست ، مثلا شخصیت های اول کتاب که مرد را ترغیب به کنکاش گذشته میکنند بعد از نیمه دوم کتاب هیچ گفتمانی ازشون نیست و انگار ناپدید شدند .
و هدف کلی مرد در ماجرا تا اواسط کتاب مشخص نیست و بعد مشخص میشود که به دنبال سرنوشت کسانی هست که در کودکی تنهایش گذاشتند همین!
نیمه اول کتاب برای من جذاب بود چون خوب احساسات رو انتقال میداد ، لحظه‌ای هیجان و لحظه‌ای شرم ، اما نیمه دوم کتاب پر از ابهام و گنگی بود و پایانش هم همین بود! چی؟ چگونگی تنها گذاشته شدنش!
مطالعه‌ دو روز وقت برد و کتاب خاصی نبود و ترجمه هم خوب بود .
در کل باب میل من نبود .
تشکر
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

        سردرد شدید و چشم درد عجیبی دارم!
فقط بخاطر این‌که ۶ ساعت وقت برد تا این کتابو یک سره تا آخر بخونم و از مغز گیج و مثلا باهوشی که می‌تونه حدس بزنه چی به چیه لذت ببرم 
قاتل کیه؟ ، ماجرا زیر سر کیه؟ معلومه! ویل
عه ویل که نیست! ، اهااا رامونا ، عه اینم نیستش که ای خدا!
هرچقدر پیش‌بینی می‌کنم باز هم نمی‌فهمم تو این چند ساعت خوندن چرا هنوز متوجه نمی‌شم ماجرا زیر سر کیه!
دوست دارید کتابی بخونید جذاب و گیرا ، حتما بیاید پای این کتاب که من ی روزه تمامش کردم و اوایلش اه که چقد برام کسل کننده بود و می‌گفتم قراره از خوندن فرار کنم و  اما  ۶ ساعت برد ازم تا ی روزه تمومش کنم و نفسم هی پاش بند بیاد!
از لحاظ ترجمه کتاب مرتب و روان و عالی ترجمه شده و جلد و کیفیت چاپ و برگه ها هم  خوب هستن و ایرادی هم توی متن ندیدم ، و توصیه می‌کنم حتما بخونید 
کتاب به مزاج من و خیلی ها نشست ، به مزاج شما هم می‌نشیند؟ نمی‌دانم!  از جید بپرسید شاید عاشقانه جوابتونو بده! (بخونید می‌فهمید چی میگم)
      

6

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

          خلاصه ای از کتاب فقر احمق میکند(کمیابی)💠
«چرا بسیار کم داشتن یعنی زیاد داشتن»؟!!!
کمبود وقت و لیست شلوغ کارهایی که باید انجام شود از ویژگی های دنیای مدرن است 
کمیابی می تواند در هر چیزی نمود پیدا کند از کمبود وقت گرفته تا منابع مالی و یا حتی کمبود یا به گونه ای ناتوانی در برقراری روابط اجتماعی
مفهوم کمیابی در حدی در زندگی های امروزه ما رخنه کرده که برای کم کاری و ناتوانی های خود کمبود زمان و پول را توجیه می آوریم 
از طرفی کمبود ها همیشه نقص به شمار نمی  روند و گاهی در حدی میتوانند مفید باشند که فکرش را هم نکنیم در واقع کمیابی ما را کارآمد تر کرده و ما را بر امکاناتی که داریم متمرکز میکند....--------🧡------------
🟢۱-بخش زیادی از مشکلات جوامع امروزی ناشی از کمیابی است :
احساس ناکافی بودن و کمبود در بخش های زیادی از زندگی روزمره مثل پول ،غذاو یا پدیده های انتزاعی مثل تحصیلات و روابط اجتماعی بروز می یابد ...
کمیابی برای هر فرد به گونه ای منحصر بفرد معنا می یابد 
مثلا کسی رژیم دارد در کم کردن کالری دریافتی دچار کمیابی است و...
گاها ما میتوانیم کمیابی را تحت کنترل خود در آوریم مثلا برای فرد رژیمی میشود وعده تقلب در آخر هفته قرار داد 
اما همیشه نمیتوان با کمیابی اینگونه مقابله کرد مثلا در فقر ،فقیر نمی تواند چند روز ثروتمند باشد فقر نوع سطح بالایی از کمیابی است و نمیتوان آنرا تحت کنترل درآورد..-----------------🩵----------------
🟣۲-در زمان کمیابی ذهن روی چیزهایی که وجود ندارند تمرکز میکند :
هرگاه نسبت به چیزی احساس کمبود داشته باشیم دیوانه وار به آن جذب می شویم مثلا فردی که گرسنه است بیش از هر زمان دیگری به غذا فکر میکند..
زمانی افراد دچار سرقت یا سوانح رانندگی میشوند زمان رویداد را بیشتر از واقیت تخمین می زنند ،این بخاطر حجم زیاد اطلاعاتی است که در آن لحظه توسط ذهن پردازش میشوند و این پدیده را «گسترش ذهنی»می نامند..
اینکه افراد پیرامون خود را چگونه توصیه کنند ارتباط زیادی با کمیابی دارد مثلا افراد تنها بهتر می توانند اطرافیان خود را درک کنند زیرا تنهایی باعث میشود بیشتر احساسات دیگران را رصد کرده و تجزیه و تحلیل میکند ،این جنبه ی مثبت کمیابی است...----------💛-------------
🟡۳-احساس کمیابی باعث نادیده گرفتن دیگران میشود:
ما اغلب زمانی که وقت و شانس کافی برای انجام کاری نداریم تمام توان خود را به کار میگیریم تا از آن حداکثر استفاده را ببریم به این پدیده« تونل زدن» می گویند
در این حالت توجه ما روی موضوعی خاص متمرکز شده و توجه چندانی به سایر امور نداریم،«همه ما تلف کنندگان بالفطره زمان هستیم»که فقط در چند دقیقه روی کارمان متمرکز می شویم..
و خب تونل زدن بهایی هم دارد که نادیده گرفتن اطرافیان در پاره ای از شرایط است ..---------💙----------
🔵۴-کمیابی باعث کاهش توانایی ذهن در کنترل و محاسبه اطلاعات می شود :
کمیابی پهنای باند را کاهش می دهد و در این صورت ذهن ما قادر به تمرکز روی موضوع اصلی نیست..
کاهش پهنای باند نتایج مخربی را در عدم صبر و بردباری و تمرکز به دنبال دارد ..
در پردازش بالا به پایین فرد آگاهانه روی موضوعی تمرکز می کند اما در پایین به بالا محرک بیرونی باعث انحراف ذهن می شود در این حالت فرد دچار عدم تمرکز می شود 
کمیابی از نوع پردازش پایین به بالا است که غیر ارادی و قدرتمند است...------------❤️---------------
🔴۵-کمیابی مارا وارد چرخه معیوبی می کند که گریز از آن دشوار است  :
«فقرا روز به روز فقیر تر و ثروتمندان ،ثروتمند تر می شوند!!!»
دلیل این اتفاق فقط مسائل اقتصادی و تبعیض اجتماعی نیست گرچه دخیل اند اما نکته مهم این است که وضعیت کمیابی مانع تصمیم درست می شود و فرد درون گودالی می اندازد که خود مسبب آن است ..
ذهنی که دچار کمیابی می شود دائما از کاری به کار دیگر گریز می زند در چنین شرایط همیشه یک قدم عقب تر است و هیچ کار مفیدی انجام نداده و راه حل این قضیه استفاده از جای خالی است (مثال چمدان)
 مثلااگر همیشه مقداری هر چند ناچیز پول پس انداز کنید در زمان کمیابی تحت تاثیر نخواهید گرفت و تصمیم های منطقی تری می توانید بگیرید به این اقدام استفاده از جای خالی می گویند در واقع شما جا برای موفعیت کمیابی خالی میگذارید ....--------------💜------------
🟠۶-کمیابی باعث افزایش توانایی در محاسبه سود و زیان می شود :
در زندگی هر چقدر بیشتر با کمیابی روبه رو شوید بیشتر با اهمیت جای خالی پی می برید در واقع تجربیاتی که از کمیابی بدست می آوریم می تواند باعث تصمیم گیری عاقلانه شود ..
کمیابی باعث می شود یک فرد از طبقه اقتصادی پایین ارزش پول را بیشتر بداند...----------💚----------
🟡۷-ناتوانی ما در اندیشیدن به آینده باعث تصمیم گیری های بد ما می شود :
مثال:ما در زمانی که دچار کمبود منابع مالی می شویم به قرض گرفتن و وام گرفتن روی می آوریم و از این دردسر که ممکن است آینده بدهی و ... روی هم انباشته شود موعد پرداخت وام برسد غافلیم ..
و ما چنین مواقعی به حال تمرکز کرده و به آینده توجهی نداریم ، اغلب ما کمیابی را از روش های ناکارآمدی حل و فصل می کنیم که اوضاع را بدتر می کند و تصمیماتی براساس آینده نگری گرفته نمی شود و این یکی از تبعات کمیابی است ...------------🩷---------------
🟤۸-اثرات منفی کمیابی با ایجاد جالی خالی و برنامه ریزی درست قابل جبران است :
در هر شرایطی از کمیابی می توان با تغییر برنامه ها و ایجاد جای خالی و کاهش پهنای باند اثرات کمیابی را کم تر کرد..
مثال: دانشجویانی که بخاطر کمبود وقت نمی توانند سر بعضی از کلاس ها حاضر شوند و در این حالت دانشگاه با اندکی تغییر در برنامه می تواند مشکل را حل کند..
و علاوه بر این با کاهش پهنای باند می توان مشکلات ناشی از کمیابی را به نحو موثری جبران کرد هر چند کویابی خود باعث کاهش پهنای باند می شود اما اگر این کاهش آگاهانه باشد بر موضوع اصلی تمرکز خواهید داشت...+-------------------💜--------------

سعی کردم خلاصه ترین حالت ممکن باشه ولی بازم زیاد شد .
این خلاصه رو برای این نوشتم که کلیتی از محتوای کتاب داشته باشم و فراموشم نشه و همچنین برای کسانی که تصمیم به خوندن کتاب دارند هم مفیده چون یه دیدگاه کلی از محتوای کتاب بهتون میده ..🩵🩷




        

26

و داستان این کتاب! 
همیشه شنیده بودم که کتاب فروشی شکسپیر و شرکا خیلی معروف و خفنه و محل تجمع خیلی از متفکران  مهم و باحال تاریخ بوده. تنها چیزی که میدونستم این بود که همینگوی یک کتاب توی این کتاب فروشی نوشته. خلاصه منه عاشق کتاب فروشی و خنزر پنزر فروشی گذارم به پاریس افتاد و له له میزدم که برم این کتاب فروشی رو ببینم. حوالی کریسمس و پاریس شلوغ  نگذاشت که من به آرزوم برای دیدن این کتاب فروشی برسم. هر بار که میرفتم شکسپیر فقط و فقط با صف های طولانی و یه مشت آدم که دارن جلوش سلفی میگیرن مواجه میشدم. من از توی صف وایستادن منتفرم و دیگه ناچار شدم  از دیدن شکسپیر صرف نظر کنم و به جاش چشمم به این کتاب افتاد و بلافاصله خریدمش چونکه که حالا که نمیتونم برم کتاب فروشی حداقل میتونم با این داستان چند هفته ای توی کتاب فروشی زندگی کنم! 
همون اول کتاب متوجه شدم که ای بابا این شکسپیر اون شکسپیر اصلی نیست و اگر دنبال شکسپیر اصلی ای میگردین که همینگوی توش پرسه میزده برید کتاب شکسپیر سیلویا بیچ رو بخونید. خلاصه از طرفی خورد توی ذوقم و از طرفی هم خوشحال شدم که نرفتم مثل جوگیرها به یاد همینگوی و رفیقاش از خودم سلفی بگیرم، بگذریم!
 
داستان کتاب اینطوری شروع میشه که یک خبرنگار جنایی کانادایی از کار و بار زندگی فلاکت بارش در کانادا جمع میکنه یه بیلیت میخره میره پاریس و به طرز جالبی به این کتاب فروشی برخورد میکنه و همون جا کنگر میخوره و لنگر میندازه. این کتاب فروشی فقط یک کتاب فروشی نیست بلکه پناهگاهی برای نویسنده ها، شاعر ها و هنرمند های فلاکت زده و بیخانمان هم هست که هر کدوم داستان های عجیب غریب خودشون رو دارن. این کتاب یک شرح حال واقعی از دوران زندگی جرمی مرسر  در این کتاب فروشی هست. 
خلاصه اگر دلتون میخواد کوله پشتی تون رو جمع کنید یکی دو دست لباس ساده بردارید و چند هفته درویشی، حال و هوای زندگی واقعی رو توی پاریس تجربه کنید، پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونید قطعا لذت میبرید. 
اما گاهی هم وسط های کتاب هی حوصله ام سر میرفت اما دوباره بر میگشتم  به دل داستان درست مثل خود جرمی مرسر در کتاب فروشی با اون وضع اما در کل لذت بردم. جالبی داستان اینکه من ۲۰ صفحه مونده بود کتابم تموم شه کتابم رو در اتوبوس جا گذاشتم و فکر کنم هیچ وقت ندونم که آخرش چی میشه و این خیلی اعصابم رو خورد میکنه چون تازه داشتم عاشق جرج صاحب کتاب فروشی میشدم. این کتاب برام یه پایان بازه و من رو دوباره جور دیگری به پاریس بر میگردونه. اما اینجا دیگه پرونده اش رو میبندم امیدوارم این کتاب رو جایی دوباره پیدا کنم که اون ۲۰ صفحه ی آخر لعنتی اش رو بخونم.🥲

۳ روز بعد: به طرز غیر قابل انتظاری ایمیلی دریافت کردم که کتابم پیدا شده و آخرش رو خوندم. و چقدرررررر لذت بردم تنها ۵۰ صفحه ی آخر کتاب نیم امتیاز به این کتاب اضافه میکنه. من عاشق  فلسفه ی زندگی جرج (صاحب کتاب فروشی) شدم!
          و داستان این کتاب! 
همیشه شنیده بودم که کتاب فروشی شکسپیر و شرکا خیلی معروف و خفنه و محل تجمع خیلی از متفکران  مهم و باحال تاریخ بوده. تنها چیزی که میدونستم این بود که همینگوی یک کتاب توی این کتاب فروشی نوشته. خلاصه منه عاشق کتاب فروشی و خنزر پنزر فروشی گذارم به پاریس افتاد و له له میزدم که برم این کتاب فروشی رو ببینم. حوالی کریسمس و پاریس شلوغ  نگذاشت که من به آرزوم برای دیدن این کتاب فروشی برسم. هر بار که میرفتم شکسپیر فقط و فقط با صف های طولانی و یه مشت آدم که دارن جلوش سلفی میگیرن مواجه میشدم. من از توی صف وایستادن منتفرم و دیگه ناچار شدم  از دیدن شکسپیر صرف نظر کنم و به جاش چشمم به این کتاب افتاد و بلافاصله خریدمش چونکه که حالا که نمیتونم برم کتاب فروشی حداقل میتونم با این داستان چند هفته ای توی کتاب فروشی زندگی کنم! 
همون اول کتاب متوجه شدم که ای بابا این شکسپیر اون شکسپیر اصلی نیست و اگر دنبال شکسپیر اصلی ای میگردین که همینگوی توش پرسه میزده برید کتاب شکسپیر سیلویا بیچ رو بخونید. خلاصه از طرفی خورد توی ذوقم و از طرفی هم خوشحال شدم که نرفتم مثل جوگیرها به یاد همینگوی و رفیقاش از خودم سلفی بگیرم، بگذریم!
 
داستان کتاب اینطوری شروع میشه که یک خبرنگار جنایی کانادایی از کار و بار زندگی فلاکت بارش در کانادا جمع میکنه یه بیلیت میخره میره پاریس و به طرز جالبی به این کتاب فروشی برخورد میکنه و همون جا کنگر میخوره و لنگر میندازه. این کتاب فروشی فقط یک کتاب فروشی نیست بلکه پناهگاهی برای نویسنده ها، شاعر ها و هنرمند های فلاکت زده و بیخانمان هم هست که هر کدوم داستان های عجیب غریب خودشون رو دارن. این کتاب یک شرح حال واقعی از دوران زندگی جرمی مرسر  در این کتاب فروشی هست. 
خلاصه اگر دلتون میخواد کوله پشتی تون رو جمع کنید یکی دو دست لباس ساده بردارید و چند هفته درویشی، حال و هوای زندگی واقعی رو توی پاریس تجربه کنید، پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونید قطعا لذت میبرید. 
اما گاهی هم وسط های کتاب هی حوصله ام سر میرفت اما دوباره بر میگشتم  به دل داستان درست مثل خود جرمی مرسر در کتاب فروشی با اون وضع اما در کل لذت بردم. جالبی داستان اینکه من ۲۰ صفحه مونده بود کتابم تموم شه کتابم رو در اتوبوس جا گذاشتم و فکر کنم هیچ وقت ندونم که آخرش چی میشه و این خیلی اعصابم رو خورد میکنه چون تازه داشتم عاشق جرج صاحب کتاب فروشی میشدم. این کتاب برام یه پایان بازه و من رو دوباره جور دیگری به پاریس بر میگردونه. اما اینجا دیگه پرونده اش رو میبندم امیدوارم این کتاب رو جایی دوباره پیدا کنم که اون ۲۰ صفحه ی آخر لعنتی اش رو بخونم.🥲

۳ روز بعد: به طرز غیر قابل انتظاری ایمیلی دریافت کردم که کتابم پیدا شده و آخرش رو خوندم. و چقدرررررر لذت بردم تنها ۵۰ صفحه ی آخر کتاب نیم امتیاز به این کتاب اضافه میکنه. من عاشق  فلسفه ی زندگی جرج (صاحب کتاب فروشی) شدم!
        

51

27

سلام امیدوارم حالت خوب باشه ، کتاب راجع به یک هورمون صحبت می‌کنه به نام دوپامین . فصل های اولیه کتاب در کل راجع به ماهیت این هورمون صحبت می‌شه که مثلاً کجای مغزه ، چطور ترشح می‌شه ، چی تحریکش می‌کنه و.. فصل های بعدی کتاب راجع به این هستند که این دوپامین که کلی راجع بهش صحبت کردیم و باهاش آشنا شدیم چه تاثیری روی چه چیز هایی داره؟ مثلا در سیاست ، در مهاجرت ، در خلاقیت و چند مسائل مهم دیگر . مثلا در قسمت مهاجرت گفته می‌شه که شخصیت هایی که دوپامین بیشتری ترشح می‌کنند بیشتر استعداد مهاجرت دارند چون یکی از ماهیت های دوپامین احساس کنجکاوی است ، هر چند عوامل متعدد بسیاری هستند . به نظرم بخوان و ارزش خواندن قطعا دارد اگر راجع به دوپامین مطالعه نداشتی . موفق باشی

1

6

3