یادداشت ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ

تأتر شبح ا
        تأتر شبح اپرا ۲۰۱۱  دریچه‌ای بود که من رو با دنیای پر رمز و راز شبح اپرا آشنا کرد.
در همون رویارویی نخست کاملا مجذوب سِیر داستان و شخصیت شبح اپرا "اریک" شدم. 
مگه میشه مجذوب داستانی با پلات گوتیک کلاسیک، چاشنی موسیقی و همراهی شبحی مرموز  نشد؟!
کتاب اصلی شبح اپرا در سال ۱۹۱۰ نوشته‌ی گاستون لرو یک
اثر بزرگ کلاسیک محسوب میشه و به شش ماه پایانی زندگی شبح اپرا پرداخته شده.
و خانم سوزان کی کتابی رو به تحریر درآوردند که از اولین
شب تولد اریک تا حتی داستان بعد از عصر او رو شامل میشه.
این کتاب پر از احساساته. پایه‌ریزیش بربنیاد حس فقدان و حسرته و کم کم در هوای سمی روزگار خودش به درختی اعجاب‌انگیز و هولناک تبدیل میشه. 
کودک خردسالی که حنجره‌اش با نفس مقدس فرشتگان تبرک شده اما چهره‌اش اثر دست هولناک‌ترین شیاطینه...
رشد و زندگی این کودک در فضای غضبناک و متعصب زمانه
به قدری نفس‌گیر و پر فراز و نشیبه که من به شخصه کتاب ۴۹۹ صفحه‌ای رو در یک شب تموم کردم و تا صبح به سوگ داستان نشستم.
یکی از بزرگترین نقاط قوت، نقل هر فصل از داستان توسط یکی از کاراکتر‌های کتابه که باعث میشه از تمامی دیدگاه‌ها در جریان جزئيات داستان باشید.
همونطور که قبلا گفتم این کتاب دریایی از احساسات و البته حوادث غیرمنتظره است که خواننده رو به شگفتی وا می‌دارد
...In sleep he sang to me
In dreams he came
That voice which calls to me
And speaks my name 
?And do i dream again
...For now i find
The phantom of the opera is here
🎭...Inside my mind
      
534

28

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.