مجیستریوم : آزمون آهنی

مجیستریوم : آزمون آهنی

مجیستریوم : آزمون آهنی

کاساندرا کلر و 2 نفر دیگر
4.5
4 نفر |
2 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

24

خواهم خواند

7

- برنده‌ی جایزه‌ی Elbakin.net برای داستان فانتزی در سال 2015. - نامزد جایزه‌ی گودریدز در سال 2014. - نامزد جایزه کتاب خوانندگان جوان ربکا کودیل در سال 2019. - از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز. - از پرفروش‌ترین‌های آمازون در سال 2014. - جز ده انتخاب برتر خوانندگان جوان در سال 2016. - در فهرست انتخاب خوانندگان IRA در سال 2015. - کتاب منتخب انجمن صنفی کتابخانه‌های جوان در سال 2014. برشی از داستان وقتی همه‌ی اساتید شاگردانشان را انتخاب کردند، دیگر آفتاب داشت غروب می‌کرد. خیلی از بچه‌ها از جمله کایلی مایلز با گریه آن جا را ترک کرده بودند. کال از این بابت خیلی خوشحال بود. از صمیم قلب دلش می‌خواست می‌توانست جایش را با کایلی عوض کند، اما مجبور بود به مجیستریوم برود. البته حالا حداقل می‌توانست با فخر‌فروشی به کایلی، کمی او را اذیت کند. آزار دادنِ کایلی، تنها دلخوشی کال بود و هرچه زمانِ رفتن به مجیستریوم نزدیک‌تر می‌شد، کال هر چیزی را که به او آرامش می‌داد، غنیمت می‌شمرد. هشدارهای پدر کال درمورد مجیستریوم همیشه خسته‌کننده‌ و گنگ بود. کال با بوی سوختگی و با بدنی خونین و پوشیده از جوهرِ آبی، همان‌طور آن جا ایستاده بود. درد پایش همین‌طور بدتر می‌شد. کاری جز مرور هشدارهای پدرش نداشت، که می‌گفت: جادوگرها به‌جز پیشرفت مطالعات خودشون برای هیچکی و هیچی کوچک‌ترین اهمیتی قائل نیستن. اون‌ها بچه‌ها رو از خانواده‌هاشون می‌دزدن. اون‌ها هیولان. روی بچه‌ها آزمایش می‌کنن. اون‌ها دلیل مرگ مادرت هستن. آرون همچنان سعی داشت سر بحث و گفت‌و‌گو را با کال باز کند؛ اما کال هیچ علاقه‌ای به حرف زدن نشان نمی‌داد. کال با دسته‌ی خنجرش بازی می‌کرد. آن را چپانده بود زیر کمربندش تا ترسناک به نظر برسد. بالاخره آرون از حرف زدن با او منصرف شد و مشغول گپ زدن با تامارا شد. تامارا اطلاعات زیادی از مجیستریوم داشت که ظاهراً خواهر بزرگ‌ترش در اختیار او گذاشته بود. به گفته‌ی تامارا، خواهرش در مجیستریوم در همه‌ی درس‌ها شاگرد ممتاز بود.

لیست‌های مرتبط به مجیستریوم : آزمون آهنی

یادداشت‌های مرتبط به مجیستریوم : آزمون آهنی