یادداشتهای باران نویریان (19) باران نویریان 1403/8/26 آهنگی برای چهارشنبه ها فرهاد حسن زاده 4.1 5 بعضی کتابها را باید یک شبه خواند. باید محو زندگی شخصیتها شد و از داستان زندگی فاصله گرفت. این کتاب، چون نقصی در سیر داستانی و شخصیتها و... ندارد، به راحتی پرتابمان میکند به آن روزها. خودمان را جای فرهان و فرزانه میگذاریم و یادمان میرود که چقدر اعصابمان از دست آدمها بههم ریخته است. زاویه دید فرهاد حسنزاده در هر کدام از کتابهایش نسبت به جنگ متفاوت است. در این کتابش هم دست روی داستان تازهای گذاشته و تصویر جدیدی از نوجوانهای جنوبی در ذهنمان میسازد؛ اینبار تصویری همراه با صدای سازدهنی آرام و غمدار. 0 11 باران نویریان 1403/7/26 احتمالا گم شده ام سارا سالار 3.4 13 کتاب رو از روی میز برداشتم، بازش کردم و سه ساعت بعد بستمش. به این نتیجه رسیدم که زندگیم شبیه این کتابه. گم شدن یک امر طبیعی و ادامهداره، همون طور که پیدا شدن، نباید ازش فرار کرد. اون روز بهم گفت:"بعضی وقتا بهتره گم شی تا بتونی خودت رو پیدا کنی". 0 32 باران نویریان 1403/7/17 کرم ابریشمی که خیلی عجله داشت راس بوراک 4.2 4 داستان بدون تصویرها تقریباً هیچه. مفهوم رو نتونست به بچههای ما منتقل کنه و اواسط کتاب هر کدوم رفتن دنبال کار خودشون. تهش نقاشیای که از کتاب کشیدن و پروانهبازی بیشتر بهشون چسبید. 0 3 باران نویریان 1403/7/16 شیوه چشم (بهمن جلالی که بود و چه کرد) پیمان هوشمندزاده 4.5 1 ماجرا خیلی فراتر از "بهمن جلالی که بود و چه کرد" است. چیزی که با خواندن این کتاب تجربه کردم یک نوع از زندگی کردن، به سبک بهمن جلالی بود. همراه شدن با کسی که از زاویه دید دیک عکاس دنیای اطرافش را نگاه میکند و به آن پر و بال میدهد، میتواند تجربهی جالبی باشد. او برایم از معنی مرگ گفت، زندگی را تعریف کرد، جایگاه عکاسی مستند را در ذهنم تثبیت کرد و نسبت عکاسی را با جامعهمان مشخص کرد. کتاب را که میخواندم، همراه با پیمانهوشمندزاده در بنفشهده قزلآلا سرخ کردم، به حرفهای جلالی پشت تلفن گوش دادم و بهخاطر وقت تلفکردن دعوا شدم. صبر کردم از روستا برگردیم تا دوباره برایم از عکس بگوید. از اینکه فکر میکند جوانهای عکاسمان این روزها کار نمیکنند؛ برعکس روزهایی که خودش را به هر زحمتی که بود به اهواز میرسانده و از گوشه و کنار شهر عکس میگرفته تا آن چیزهایی که کسی نمیبیند را در معرض دید قرار دهد. نوع روایتگری در روزگار خودش را برایم میگفت. یکجا از مردی گفت که هر روز صبح با یک پالتوی مشکی پر از عکس کنار خیابان میایستاده تا مردم عکسهایش را ببیند و بفهمند دور و برشان دارد چه اتفاقی میافتد. تاریخ عکاسی و سیر پیشرفت و پسرفت آن در زمان جنگ را با زبانی گیرا روایت میکند و تحلیل میکند. میگوید سعی میکرده آدمها خودشان عکسشان را پیدا کنند، نه اینکه از روی دستش کپی کند. به دانشجوهایش سخت میگرفته و بهندرت عکسهایشان را تأیید میکرده؛ خود هوشمندزاده این را میگوید و آدمهای دیگری که نسبتی با جلالی داشتهاند. کتاب مجموعهای است از مصاحبههایی که بهمن جلالی با روزنامهها انجام داده و روایتهایی که پیمان هوشمندزاده با عنوان "بنفشهده" نوشته است. همه چیز بهقدری روان و جذاب پیشمیرود که رها کردنش سخت میشود. حتی اگر خودتان را از عکاسی دور میبینید یکبار این کتاب را بخوانید. زندگی این آدم حرفهای خوبی برای گفتن دارد. 2 28 باران نویریان 1403/7/11 نگهبان گل ها آنا واکر 4.6 9 هر دفعه که میبینمش یهدور از تصویرسازی و قصه لذت میبرم. *سبز زیستن به روایت تصویر: 0 6 باران نویریان 1403/5/19 استاد معین محترم است: مجموعه مترونوشت ها، تاکسی نوشت ها، کافه نوشت ها بهناز جلالی پور 3.0 1 موضوع و زاویه دید روایتهای کتاب جدید و جالبه. من این کتاب رو فقط بیرون از خونه و اکثراً توی مترو خوندم. بعداز اینکه نویسنده قصهی آدمها رو از سالهای نود و خوردهای مترو میگفت سرم رو بلند میکردم و به آدمها نگاه میکردم، سعی میکردم قصهشون رو پیدا کنم و روی رفتارشون دقیق بشم. تجربهی جالبی بود و کمکم کرد جایگاه آدمهای توی مترو برام از غریبههای همیشه خسته با نگاههای ترسناک به آدمهای دردکشیده و پر از داستان عوض بشه. ایدههای خیلی خوبی هم از این مدل نوشتن گرفتم. امیدوارم من هم یکروزی جسارت اینجور روایت کردنها رو پیدا کنم. با همهی خوبیهاش نتونستم کتاب رو تموم کنم، چون همونجوری که قبل از خریدنش فکر میکردم، اینهمه روایت از آدمهای رندوم توی خیابون خوندن ممکنه حوصلهت رو سر ببره. شاید بعدتر دوباره برگشتم و تمومش کردم. 0 17 باران نویریان 1403/5/19 اعتماد به نفس: به روایت مدرسه دوباتن آلن دوباتن 4.0 2 شاید، بیانی ساده در توصیف چیزهایی که برای بهدست آوردنشان میجنگیم. 0 4 باران نویریان 1403/2/27 درخت باش ماریا جانفراری 4.2 1 ما آدمها برای زندهموندن به نفس کشیدن نیاز داریم. ریشههای ما بدون غذا خشک میشه. برای ادامه دادن به همدیگه نیاز داریم. مثل درختا. 0 10 باران نویریان 1402/6/11 دلقک هدی حدادی 4.2 12 "- خدایا، خوشحالی رو به همه برگردون!" 0 11 باران نویریان 1402/5/11 ماجرا فقط این نبود: شش جستار درباره ی زندگی در کنار ادبیات و هنر زیدی اسمیت 3.3 11 مقدمهی مترجم از خود جستارها جالبتر بود. کتابی نیست که از سر تا تهش رو با لذت بخونی. باید ورق بزنی ببینی کدوم رو دوست داری و ادامهش بدی. اصلا نفهمیدم هنر کجای کتاب بود. محور اصلی حول کمدی بود تا چیزهای دیگه. مرد مرده میخندد بهخاطر مواجهی جدیدی که با مرگ داشت میتونه تجربهی خوبی باشه. "در تولد، دو نفر میروند توی یک اتاق و سه نفر میآیند بیرون. در مرگ، یکی میرود تو و هیچکس بیرون نمیآید. این جوکی است تقدیرگرایانه از مارتین ایمیس." 0 11 باران نویریان 1402/4/30 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 59 "این کتاب رو تو کتابخونه میبینی، پشت جلدش رو میخونی، میگی حتماً بعد از خوندنش میفهمم چرا نباید خودکشی کرد، شاید هم فهمیدم زندگی یعنی چی. کتاب رو باز میکنی تا وسطاش میخونی و با خودت فکر میکنی که چقدر حق میگه، چقدر همه چیز بیمعنیه. امیدوار میشی که لابد آخرش یه جوابی به سؤالهای فراوان توی ذهنت میده. میری جلوتر و کمکم دیگه باهاش همنظر نیستی. تا اینکه صفحهی آخر رو میخونی و به این نتیجه میرسی که هیچوقت نمیتوانی بفهمی زندگی معنا داره یا نه." اگر خودتان قبلتر این فرآیند را طی کردهاید خواندن این کتاب مثل خواندن یک تجربهنگاری شخصی معمولی است. ولی از حق نگذریم فلسفه سراسر ابهام و سرگردانی است. هر چه بیشتر دربارهاش میخوانم بیشتر به این نتیجه میرسم. 3 11 باران نویریان 1402/3/20 در وادی درد جولیان بارنز 3.4 5 داری چه کار می کنی؟ - دارم درد میکشم. کلمهها برای کسی که دارد آخرین نفسهایش را توی این دنیا میکشد معنای دیگری پیدا میکنند. آنها را جوری پشتسر هم ردیف میکند که انگار میخواهد آخرین حرفش را با اطرافیانش بزند. دوده دارد میمیرد. دردهای زیادی او را دوره کردهاند و سعی دارند او را از پا در بیاورند. سعی کرده اندکی از فشار و ماجرای این دردها را برایمان تصویر کند. جوری این کار را میکند که انگار تو هم کنارش داری درد میکشی. این کتاب را باید وقتی بخوانید که فکر میکنید درد از همهی جهان در شما را احاطه کرده است. پای "املای درد" بنشینید و بگذارید کمی زیر و رویتان کند. از آن کتابهایی است که اگر دوستش داشته باشید بد جوری همه چیز را برایتان تغییر میدهد. دردها عجیب هستند. خیلی عجیب. آیا کلمات واقعاً به "درد" میخورند؟ اصلاً میشود با کلمات توضیح داد درد (یا بگیر احساسات) چه بر سر ما میآورد؟ کلمات فقط وقتی سر میرسند که همه چیز تمام شده است. - وقتی دیگر آبها از آسیاب افتاده. دروغی و بیجان، کلمات فقط از خاطرات میگویند. 0 21 باران نویریان 1402/3/1 میم عزیز محمدحسن شهسواری 4.0 3 کتاب عجیبی بود. بیشتر به واسطهی سبک عجیبی که داشت بعضی وقتا مغزت سوت میکشید و نمیتونستی این همه شخصیت رو تو ذهنت جا بدی. من سعی کردم این گنگی رو تحمل کنم و نتیجهش هم برام لذت بخش بود. ولی واقعا نفسگیر بود. بعد خوندنش نیاز به چند ساعت استراحت فکری داری. یکسوم انتهایی کتاب پر از آهاانهای بلندیه که از فهمیدن ماجرا میگی. تونستین بخونینش. 0 22 باران نویریان 1402/2/26 مهمان مهتاب فرهاد حسن زاده 4.4 8 از بین کتابهای آقای حسنزاده این کتاب که واقعا حقش ادا نشده و خیلی معروف نیست رو خیلی دوست داشتم. بیشتر برای بزرگسال نوشته شده و روایتی که از آبادان داره متفاوتتر و ملموستره. داستان درباره دوتا برادر جنوبی در دوران جنگه که ساکن آبادان بودن. جنگ زندگی اونها رو از هم جدا میکنه و هر کدومشون راه متفاوتی رو طی میکنند. کشمکش و اوج و فرودهای توی داستان دقیقا جایه که باید باشه. با اینکه حجم کتاب زیاده وقتی شروعش میکنی انقدر ذهنت رو درگیر میکنه که نمیتونی به راحتی ولش کنی. امیدوارم بتونین پیداش کنین و حتما بخونینش. تجربهی جالبیه. 0 13 باران نویریان 1402/2/26 منشا دین: بررسی و نقد دیدگاهها امیر خواص 5.0 1 انسجام خوبی نداره و به همین خاطر نتونستم خیلی باهاش ارتباط بگیرم. جسته و گریخته به بعضی از نظریه ها پرداخته. 0 2 باران نویریان 1402/2/26 من کی ام؟ و اگه این طوره، چندتا؟ ریشارد داوید پرشت 3.2 2 کتاب خیلی جامعی در حوضه فلسفه است. به طور کلی ملموس اصول فلسفی رو برای آدم باز میکنه. اگر گروهی بخونینش و در کنار خوندن بحثهای فلسفیش رو هم پیش ببرین واقعا چیز خوبی از آب درمیاد. 0 4 باران نویریان 1402/2/26 رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی ادر لارا 4.3 17 زبانش ساده و روونه. برای اون وقتهایی که ساعتها میشینی جلو سیستم و زل میزنی به کلمهها و مغزت قفل میکنه، راه کارهای خیلی خوبی داره. بهترین کتابی بود که در حوزه جستار نویسی خوندم و ازش یاد گرفتم. 0 8 باران نویریان 1402/2/26 فلسفه ی تنهایی لارس اسوندسن 3.9 28 دقیقا باید وقتهایی که تنهایی رو با عمق وجودت احساس میکنی بگیری دستت و از تنهایت لذت ببری. (دیدتون رو نسبت به تنهایی خیلی باز میکنه) 0 21 باران نویریان 1402/2/26 فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن آرتور کریستال 3.7 41 زبان جستار خیلی ساده است و به دل میشینه. و اینکه میتونید جستارها رو به ترتیب شروع نکنید چون درجه جذابیتشون یکم متفاوته 0 6