یادداشتهای احمدرضا اکرمی (31)
1402/12/15
قاتل داستان پرداز ۱.خلاصه داستان از این قراره: اولاف یوهانسن برای رئیس باند مواد مخدر، دانیل هافمن، حسابرسی(قتل) میکنه. آخرین ماموریت هافمن برای یوهانسن کشتن زنشه که ماجراهای داستان رو شکل میده. ۲.شخصیت پردازی یوهانسن جالب بود.نمیتونه سرقت کنه. نمیتونه به قصد فرار رانندگی کنه. تنها کاری که ازش بر میاد قتله که زنها رو هم نمیکشه. با این که خوانش پریشه کتاب خوندن رو دوست داره و همین مسئله باعث میشه که خودش داستان کتاب رو تو ذهنش تصور کنه. انگار خودش قصه رو میگه. ۳. روایت سریع و بدون اضافهاش رو دوست داشتم. کتاب خوراک اینه که یه سینمایی خوب ازش دربیاد. داستان ساده و سرراستی داره و میشه توی یه نشست خوندش برای مواقعی که بخواین یه کتاب بدون پیچیدگی و برای گذران وقت بخونین.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/12/9
کلا نوشتن بلد نیستم چه برسه به اینکه بخواهم راجع به داستایفسکی بزرگ بنویسم. بنظرم نوشته پشت جلد توضیح کافی باشه برای این کتاب: [جنزدگان، یا به لفظ صحیحتر «شیاطین» داستان ملتی است که موازین اجتماعی را نمیشناسد، و بدین ترتیب به جای این که خود را نجات دهد، نابود میسازد.] بنظرم داستایفسکی در این اثر آیندهی روسیهای که الحاد و سوسیالیسم بر آن حاکم است را به تصویر کشیده. طرحی شیگالییوف برای نظم و شکل جامعه در نظام بعدی ارائه میده(یک دهم جمعیت آزادی کامل و نه دهم بقیه به صورت گلهای توسط آن یک دهم اداره میشه) کمابیش چیزی است که در شوروی اتفاق افتاد و این نشان دهندهی تحلیل درست و صحیح داستایفسکی از الحاد و سوسیالیسم است. مؤخرهی آخر کتاب به تحلیل «شیاطین» میپردازد که نگاه نسبتا عمیقی است به داستان و شخصیتها که برای من خیلی مفید بود. تا یادم نرفته بگم اگر «ابله» رو نخوندین ازش بگذرین که یه اسپویل خیلی بد از اون داره. بطور کل دوستش داشتم و شاید سالها بعد دوباره بازخوانیش کنم. البته بعد از خواندن شاهکارهای دیگر داستایفسکی.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.