یادداشتهای سیدحمیدرضا قادری (32) سیدحمیدرضا قادری 1402/6/22 زندگی و مرگ صدام محمد سرابی 3.0 1 به نام خدا ۱ ارتش آمریکا تصویرش را روی کارتهای قمار سربازان چاپ کرده بودند؛ روی کارت آس. مهمترین کارت بازی. قیمت لو دادنش، ۲۵ میلیون دلار بود. قیمت مردی که در آرزوی رهبری جهان عرب و نشستن بر جای جمال عبدالناصر، رییسجمهور فقید مصر بود. مردی بدون سابقه و درجه نظامی، با تباری ضعیف و روستایی از طایفه البونصیر از منطقه العوجه، در شهر سنینشین تکریت عراق. او را سال ۲۰۰۳ عاقبت یافتند. در حفرهای کف زمین، شبیه لانه موش کور. ژولیده و کثیف در حالی که از ارتش تا بن دندان مسلحش، فقط یک اسلحه کمری با خود داشت و از انبوه ثروت عراق، ۷۵۰هزار دلار. ۲ کشور عراق را، پس از تصفیههای خونین، در سال ۱۹۷۹ با ۳۰میلیارد دلار ذخیره ارزی، زیرساختهای مناسب و یکی از پنج ارتش قدرتمند منطقه، تحویل گرفت؛ صدام حسین تکریتی. مردی که روی پایش اثر یک زخم بود، پشت دستانش خالهای متعدد و گوشه لبش در اثر کشیدن زیاد سیگار سنگین برگ، کج بود. با همین نشانهها او را پس از دستگیری شناختند. مردی که به گفته خودش: «وقتی چیزی به فکرم برسد، انجامش میدهم» شاید به همین دلیل وقتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به عنوان نفر دوم عراق و پس از ملاقات شاه، به مشهد برای زیارت رفته بود، از ایران خواست اجازه دهند پیکر هارون الرشید عباسی، خلیفه مقتدر عباسی بغدادنشین را از کنار پیکر امام رضا خارج کنند و به عراق برای دفن ببرند. تا شکوه شهر نفرینشده ولی باعظمت بغداد را اینگونه به رخ همتایانش بکشد. اما در بهار ۱۳۸۲، وقتی در کمتر از ۲۱ روز، بغدادش توسط سربازان آمریکایی فتح شد، از آن عراق با شکوه دهه هفتاد میلادی، کشوری جنگزده، تحریمشده، تحقیرشده با نزدیک ۱۰۰ میلیارد دلار بدهی باقی ماند. کشوری که وقتی من در تابستان ۱۳۸۲ بهسان بسیاری دیگر از ایرانیان، غیررسمی از مرزها گذشتیم تا به زیارت عتبات برویم، مردمش را در فقر مطلق و آب شربش را در بدترین حالت و خیابانهایش را شبیه زاغهنشینها یافتیم. کشوری که دینارش تقلبی چاپ میشد و مردمش با ذوق مقابل دوربین هندی کم سونی من با شعف صف میکشیدند. ۳ مردی که با تبختر اروندرود خوزستان را شط العرب میخواند و کویت را استان نوزدهم عراق، کردهای حلبچه را به نام «حشرات» با بمب شیمیایی قتل عام کرد، اکنون ۲۰ سال است مرده؛ اعدام شده. او را روز عرفه سال ۱۳۸۵ اعدام کردند. اخرین روز سال میلادی و در یک سحرگاه سرد زمستانی. مقبرهاش در تکریت در جنگهای سال ۲۰۱۴ عراق با داعش، توسط شیعیان تصرف و تخریب شد و بر روی ویرانههایش سربازان حشدالشعبی میخواندند: «تویی که میخواستی نور زینب را خاموش کنی، اکنون در جهنم بسوز» اکنون هیچکس نمیداند پیکرش در کدام نقطه زمین در حال پوسیدن است. ۴ کتاب گمانم اولین اثر تالیفی - و نه ترجمه - قابل اعتنا درباره صدام است. از جای خوبی هم شروع میشود. میتواند متن قابل تاملی برای پژوهشهای بعدی باشد. خواندنی است. ۵ متاسفانه کتاب، که فقط ۵۰۰ نسخه تیراژ دارد، ویرایش صوری و محتوایی خیلی مناسبی ندارد. پاورقی کم دارد. عکس اصلا ندارد. و پراکندگی زیاد. بعضی جاها هم سوگیریهای رندانه سیاسی طعنهزنانه کاش در چاپ دوم اصلاح شوند. 3 41 سیدحمیدرضا قادری 1402/5/14 خیابان گاندی، ساعت پنج عصر مهراوه فردوسی 3.2 27 به نام خدا ۱ کتاب را ۱۲ مردادماه از شهر کتاب مرکزی تهران خریدم و یکنفس تا بامداد ۱۳ مرداد خواندمش. کتابی نیست که نیاز به درنگ داشته باشد و خوشخوان است. البته که حاشیهنویسی لازم دارد. ۲ برای من که زمان وقوع قصه کتاب - قتل دو کودک توسط دو نوجوان - اول دبیرستان بودم، کتاب مرور بخشی از زندگیام است. حافظه خوبی دارم و طبیعتاً نسبت به سوژه اگاهی نسبی. کتاب برای من، چند نکته معدود اضافه داشت فلذا راضیام نکرد اما ممکن است برای متولدین مثلاً ۱۳۶۶ یا ۱۳۶۵ به بعد که خاطرات محوی از آن واقعه دارند جذابتر باشد. ۳ سپیده و محمدرضا، دو کودک کمسنوسال، ۱۲ دیماه ۱۳۷۵ توسط خواهرشان سمیه و با همدستی شاهرخ، دوستپسر سمیه، به قتل میرسند. شاهرخ و سمیه در زمان قتل کمتر از ۱۵ سال سن دارند. حتی الان هم، این قتل جنجالی و تکاندهنده است چه رسد سالهای بیخبری و معصومانه دهه هفتاد. کتاب روایت صفر تا صد این پرونده است. ۴ یک پرسش اخلاقی که نویسنده کتاب هم با آن مواجه بوده ولی خیلی به آن نپرداخته این است: چقدر مجازیم به این قصهها بپردازیم وقتی هنوز بخشی از سوژهها در قید حیاتند و مشغول زندگی خود؟ چون شاهرخ و سمیه پس از قتل و محاکمه با گذشت ولیدم، سال ۱۳۷۸ از زندان آزاد شدند و اکنون کاملهمرد و زنی هستند چهلساله و جایی مشغول زندگی. پدر و مادرهایشان هم. آیا چاپ کتاب یا انتشار پادکست یا مستندی درباره آن واقعه، برهمزدن زندگی کنونی آنها نیست؟ پرسشی مهم که گمانم پاسخ قاطعی ندارد. مگر آنکه، ساخت و یا نشر این کتابها را بخشی از تدوام مجازات معنوی جرم آنها تلقی کنیم که ذات جرمهایی چون قتل است. خاصیت زیستن روی کره زمین. ۵ کتاب البته که ناقص است. نویسنده نخواسته ابعاد ناگفته پرونده را بیان کند. به هر دلیلی که هر دلیلی باشد باز مانع جامعیت کتاب است. برای مثال، در زمان وقوع قتل، شایعه بود شاهرخ و سمیه تحت تاثیر فیلم سینمایی قاتلین بالفطره، ساخته الیور استون بودند. ردپایی از این، در کتاب نیست. یا نحوه آشنایی دقیقتر شاهرخ و سمیه، روز قتل، نظرات بازپرس، بازجو و..چیزهایی هست البته ولی خیلی مروری و پردهپوشانه ۶ کتاب مروری نسبتاً خوب بر حالوهوای اجتماعی آن دوران و وحشت خانوادهها دارد. تبعات قتل بر مدیران مدارس، فرصتطلبی روزنامهها، نقایص قضایی رسیدگی به پرونده و.. ۷ البته که حدیث نفس نویسنده و طیف ناشر، چشمه، در سراسر کتاب قابل ملاحظه است و زیادی توصیفات احساسی و داستاننویسانه. ۸ خواندنش را برای یکبار توصیه میکنم. 6 71 سیدحمیدرضا قادری 1402/3/14 خبرنگار دو دلاری حامد هادیان 3.1 13 به نام خدا ۱ سفرنامهها، نوعی تقلبند؛ مثل کد تقلب بازیها که بشود زودتر مراحل را پیش رفت و جلو افتاد. تقلب در خواندن تجاربی که خود ما برای دریافتنشان باید هزینه از مال و جانمان کنیم ولی حالا با فقط خریدن و خواندنش، دنیای ما گستردهتر میشود. البته که حضور در سفر و لمس نزدیک تجارب مسافری که سفرنامه نوشته، چیز دیگری است و مای فقط خواننده محرومیم از درک آن ولی..تهنشینشدههای هر سفر که در سطرسطر سفرنامه میآید همانی است که به کار ساختن دنیایمان میآیند اگر اهل خلوت و تفکر باشیم. ۲ حامد هادیان نجیب است و اگر ببینیدش زیادی دههشصتی میخورد. از آنها که عکسش خوراک حجله شهداست ولی خبرنگار است و دوست دارد خبرنگار بحران باشد. به نظرم نسخه مذکر نفیسه کوهنورد است با آن چشموابروی مشکی و موهای کوتاه مردانهاش. نفیسه را میگویم. حامد خبرنگار است و سعی میکند بیطرف بنویسد و ببیند. حالا کتاب سفرش به اکراین آن هم دو ماه بعد آغاز جنگ، چاپ شده. سفر یک خبرنگار نجیب بحراندوست. ۳ کتاب پر است از ارجاعات ادبی که نشان میدهد هادیان اهل کتابخواندن است. کتاب پر از عکس هم هست. خوب و زود شروع میشود. تا جاهایی هم میتواند درونیات نویسنده را منتقل کند. کمی هم فضای جنگ را روشنتر. ۴ کتاب البته یواش یواش از ریتم میافتد. تکراری میشود. چیز بیشتری ندارد. جاهایی پرهیزکارانه از توصیف آدمها، گفتوگوها، دیدهها عبور میکند که خطاست مثل جایی که آن آخرها حامد هادیان با سارا اشتون خبرنگار آمریکایی و یهودی گپ میزند و خیلی خلاصه ازش عبور میکند. زیادی خبرنگارش در موضع ضعف و گرسنگی است و از آن خبرنگار آتشین خبری نیست شاید چون واقعا حامد هادیان فقط دوست دارد وسط بحران باشد ولی خودش بحرانی نیست. و به همین دلیل در سفر چیز زیادی گم میکند. نمیدانم. اما کتاب با همه ضعفها و قوتهایش، لازم است. و چقدر کم داریم از این کتابها و آدمها. ۵ کاش عکسها رنگی بودند. ۶ کتاب را بخوانید. و اینکه ندیدم جایی از کتاب وجه تسمیه نامش آمده باشد: خبرنگار دو دلاری. گویا در نمایشگاه کتاب با تاخیر توزیع شد. میگویند مشکل ممیزی داشته. 4 46 سیدحمیدرضا قادری 1402/3/1 از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری امین تویسرکانی 0.0 70 به نام خدا ۱ سالهای دهه هفتاد یک مجلهای بود که حالا خاطرم نیست یکشنبهها منتشر میشد یا روزی دیگر -فعلاً یکشنبهاش در ذهنم پررنگتر است - البته اینکه میگویم مجله، با غمض عین است؛ چون ساختار و شکلش مجلهطور نبود و بیشتر شبیه یک روزنامه منگنهشده بود اما بسیار پرفروش بود و خواندنی. نامش؟ مجله حوادث. کل شاکله این مطبوعه، نوشتن کلی یا جزیی، مفصل یا مختصر از انواع پروندهها و اخبار جنایی و حقوقی و کیفری بود که البته بعد مدتی، چاپ و انتشارش متوقف شد. شایعه بود چون بدآموزی داشته متوقف شد. درباره سالهایی حرف میزنم که معصومیت سکه رایج بود. ۲ از آن پس تا کنون جز گاهی در ضمایم روزنامه جام جم، حوادث و پرداختن به آن خیلی رایج و روال نبوده است. این در حالی است که پروندههای قضایی و نوشتن از آنها چه در قالب پاورقی روزنامهای چه در شکل رمان و چه در ساحت سینما و سریال، یکی از قوالب اصلی پرفروششدن و پرمخاطبشدن در عرصه بازار فرهنگی هر کشوری است. شاید بدآموزیهایی هم داشته باشند اما، در نهایت عنصر کشش و معمایی و میل انسان به خواندن از حوادث و جنایات کتمانناپذیر است و بگذریم که در عصر حاضر که علامه گوگل آموزش هر بدآموزیای را متولی شده و دیگر آن نگاه معصوم گذشته خریداری ندارد. اما هنوز و اینجا ژانر یا گونه جنایینویسی، کارآگاهی خیلی رونق ندارد. ۳ موفقیت سریال پوست شیر، پرمخاطببودن سریالهای امنیتی و جنایی داخلی و خارجی نشانه بزرگی است بر اهمیت پرداختن بیشتر و بهتر به گونه جنایی. ۴ وبلاگنویسها و وبلاگخوانها حتماً بهیاد دارند که صفحه «خاطرات یک عاقد» یا «خاطرات یک پزشک قانونی» چقدر پرخواننده بودند و چقدر نویسندگانش، خوشذوق و خوشقلم. ۵ کتاب «از پشت میز عدلیه» را یک قاضی بسیار جوانِ اهل موسیقی و قلم نوشته که میدانم پس از نوشتنش دچار دردسرهایی شد و سرزنشهای سیستماتیک هم شد. بخشی دیگر از تنگنظری و کجسلیقگی و کوتهفکری حاکم بر ساختارهای کشوری. اینها در حالی است که کتاب بسیار معصوم است و پاکیزه و محافظهکار اما شیرین و خواندنی. نوشتن از پروندههای قضایی و زیر و بمشان، البته با تحفظ بر عدم افشای نام طرفین پرونده و تلاش برای حفظ آبروی انسانها، بخشی از اتمسفر و ساحت آموزش غیرمستقیم قوانین و بزنگاههای جرمخیز را تکمیل میکند. گذشته از آنکه باعث میشود نگاه جامعه به دستگاه عدلیه و آدمهایی که در آن مشغولند، تعدیل شود. و صد البته بخشی از تشنگی بازار کتابخوان کشور را هم سیراب میکند. ۶ اینها که گفتم را اگر خواندید، حالا وقتش است این کتاب را دست بگیرید، بخوانید و لذت ببرید. 2 42 سیدحمیدرضا قادری 1402/2/27 هنر چاق بودن رامبد خانلری 3.6 6 به نام خدا ۱ حدیثنفسنویسی، شرححالنویسی، از خود نوشتن، چیزی متفاوت از اتوبیوگرافی یا خودزندگینامهنویسی است. نوعی جستارنویسی درباره بخشی از خود و برشی از زندگی خود است نه همه طول زندگی. بخواهم خیلی روانکاوانهاش کنم، نوعی اتاق خشم اگزیستانس است که وقتی ناتوان از مدیریت خشمی، بروی داخلش چیزی بشکنی، عربده بکشی، تخلیه شوی، بیرون بیایی. نوعی چاه امیرالمومنین است که سر در آن فرو کنی و درددل کنی! حالا بگذریم.. القصه کتاب هنر چاق بودن، که در اصل هنر عبورکردن نویسنده از چاقی و تندادنش به رژیم لاغری است، حدیثنفس مواجههاش با دوران چاقی است. نوعی تلاش مکتوب برای توجیه لاغرکردن و تلاشی برای درددل با مخاطب برای کاهش رنجهای پیدا و پنهان نویسنده است. ۲ «چاقی بیماری است. چاقی، زیبا نیست. چاقی انتخاب نیست. چاقی رنج است». هر فردی در مواجهه با این کتاب و مانند آن مکرر باید این جملات بالا را با خودش تکرار کند. همچنان که اعتیاد..همچنان که خودکشی..هیچ کس در هیچ کجای جهان حق ندارد زشتی، بیماری، ضعف را معکوس جلوه دهد با هر نیتی اما.. اینکه در مواجهه با چاقها چه باید کرد، آنها در مواجهه با خود باید چه کنند، اصولا چاقی چند نوع است و درمان دارد یا ندارد و.. متفاوت از این قطعیت بالاست و قصهاش چیز دیگری است. ۳ کتاب پرگوست و البته کمی شیرین. از دوران بعد لاغرشدن نمیگوید. که ممیزی رندانهای است اما غلط است. از رنجهای چاقی گاه متفلسفانه حرف میزند که اگر مخاطب دقت نظر داشته باشد خیلی برای جولان ذهن خوب است. موقعیتهای خوبی را نادیده گرفته برای بسط ایده نوشتنش شاید چون فکر نمیکرده کتاب مورد اقبال مخاطب قرار بگیرد. از رنجها و مزایا و معایب هر رژیم لاغری ننوشته. بیشتر دعوتی است برای همدلی با چاقها. میتوانست خیلی بهتر و موثرتر باشد اما در حد گفتوگوی فردی چاق با تراپیستش مانده. ۴ کتاب برای نویسندگان فیلمنامه و داستان خوب است. ایدههایی برای نوشتن میدهد. ۵ فیلم پرویز و فیلم نهنگ، اولی ایرانی، دومی خارجی را ببینید. 1 20 سیدحمیدرضا قادری 1402/2/26 روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد هشام مطر 3.7 15 به نام خدا ۱ ارتباط ما با حوزه نفوذ فرهنگی و دینی، یعنی کشورهای عربزبان، کم است. چرا؟ خیلی دقیق نمیدانم. برای نمونه زیرنویسشدن آثار هنری آنها با تاخیر صورت میگیرد. خیلی درباره علایقشان در حوزههای مختلف فرهنگی و هنری نمیدانیم. خیلی با آنها تجارب مشترک موسیقایی، سینمایی، ادبی نداریم. شب فلان نویسنده یا جشننامه فلان هنرمند عربزبان نداریم آنقدرها که برای دیگران داریم. و این بد است. ۲ هر ترجمهای از اثر هر هنرمند عربزبانی که در حوزه خلیج فارس یا شمال آفریقا یا خاورمیانه به طور کلی باشد جذاب است و کمی این غربت و دورافتادگی را جبران میکند. ۳ کتاب را سالها قبل، گمانم همزمان با چاپش خواندم. کنجکاو فهم لیبی بودم. چیز خاصی دستم را نگرفت. چندباری هم حوصلهام سر رفت ولی کتاب را با آن نگاه شماره ۱ و ۲ بخوانید. قصه غربت و سرگشتگیاش هم قابل درک است. 0 22 سیدحمیدرضا قادری 1401/9/3 آدمی همان است که می خواند رابرت دی یانی 3.5 8 به نام خدا ۱ در تحلیل فیلم، سه پرسش اساسی پیش روی ماست: فیلم چه میگوید؟ فیلم چگونه میگوید؟ فیلم چه تاثیری میگذارد؟ هر منتقد یا تحلیلگر فیلمی معمولاً مشغول نوشتن درباره پاسخ به این سه پرسش است حتی اگر به این منظمی نیندیشد یا ننویسد. ساعتها میشود درباره اهمیتی این سه پرسش - بگذارید بگویم W.H.W یا سهچه - حرف زد. اما متنی که پاسخ این سه پرسش را داشته باشد، تازه وارد گود ارزیابی و ارزشیابی میشود. تا قبلش، یا مرور است، همان ریویو، یا هرچه هست، نقد و تحلیل نیست و بهتر است بر سردرش بنویسند: به بهانه اکران فلان فیلم ۲ متنی که سراسرش پاسخ به آن سه پرسش است تازه خودش میشود سوژه نقد. یعنی وقتی نقد یک فیلم میشود اثر ادبی یا ژانری مستقل از فیلم که درباره آن متن نقد بپرسیم: منتقد چه میگوید؟ منتقد چگونه میگوید؟ منتقد چه تاثیری بر دیگران میگذارد؟ جالب است، نه؟ ۳ حالا این دو فراز اول، ماحصل خواندن این کتاب قطع پالتویی خوشخوان است که خوب ترجمه و چاپ شده. کتاب، در واقع پیشنهاد نویسنده است به خوانندگانش که چطوری کتاب بخوانید ولی پیشنهادات و تحلیلهایش به کار من عشق فیلم خیلی آمد. ۴ مشکل این کتابها یک مشکل ازلی-ابدی در ادبیات تطبیقی است. کتاب را نویسنده انگلیسیزبان بر اساس شاهدمثالهایی از دل ادبیات انگلیسی نوشته که خیلیهایش ترجمه نشدهاند و حتی اگر بشوند هم لطفی که در زبان اصلی بوده از دست میرود. با این حال تنه اصلی کتاب برای اهلش بسیار نکات آموزنده دارد. خواندنش را از دست ندهید اگر به چیزی فراتر از خواندن و تمامکردن کتابها نیاز دارید. 1 27 سیدحمیدرضا قادری 1401/9/3 مافیای بمبافکن: طولانی ترین شب جنگ جهانی دوم مالکولم گلدول 4.0 3 به نام خدا ۱ برای از پادرآوردن دشمن شریر، مجازیم تا چه اندازه شرارت کنیم؟ در حقیقت قصه این کتاب ظریف و لاغر، به حسب تعداد صفحات، همین است. ۲ با اختراع هواپیما، ارتشیهای دولتهای استعمارگر، خوشحال شدند؛ چرا که دیگر لازم نبود نیروی انسانی زیادی را در جبههها از دست بدهند. هواپیما برمیخواست و چون ابابیل، کار دشمن را یکسره میکرد. اما مشکلی بود؟ بمبها جای درست نمیافتادند. یک هلندی-سوییسی گوشهگیر ولی منضبط، دستگاهی اختراع کرد که بمبها را با کمترین خطا روی هدف میانداخت. ارتش آمریکا اختراعش را خرید و حالا هواپیماها در جنگ جهانی دوم، دقیقتر شده بودند. اما سوال جدیدی پدید آمد: بمبها را دقیقاً کجاها بیندازیم؟ روی شهرکهای صنعتی و نظامی تا موتور محرک جنگ دشمن بخوابد یا روی شهرها و هرجا که بشود با افزایش تلفات، دشمن را وادار به تسلیم کرد؟ ۳ کتاب خوشخوان است؛ حاصل پژوهش یک نویسنده غربی که عاشق صنعت هوایی است. خوب هم ترجمه شده و خوشگل چاپ شده. خواندنش، مفرح است و به گمانم خوشتان بیاید. ابداً تخصصی و خستهکننده نیست. 0 8 سیدحمیدرضا قادری 1401/9/3 چگونه سکولار نباشیم؟ تقریری از اندیشه چارلز تیلور جیمز کی. ای. اسمیت 4.0 3 به نام خدا ۱ رفته بودم برای گپزدن با مترجم جوان و خوشذوق و اهل حکمت کتاب که یک نسخه از تازهترین کتابش را به من هدیه داد و خب، یادم رفت از او بخواهم به سیاق همیشگیام، ابتدای کتابش که حالا شده بود کتابم، تقدیمیهای بنویسد برایم. حامد را دوست دارم، بیش از آنکه بداند. کتابش را در ولگردیهای همیشگیام لابهلای رَفهای کتابفروشیهای راسته انقلاب تهران دیده بودم اما نخریده بودم. قسمت این بود هدیه بگیرمش. ۲ لاجرعه نشستم و در همان مجلس اول، صد صفحهاش را خواندم؛ با انبوهی حواشی که برش زدم. کتاب، کتاب حاشیهزدن است و هی راهبهراه بستن، فکر کردن، سکوت، سکون و بعد، گشودن و خواندن. ۳ ما چطور سکولار شدیم؟ یا چطور ممکن است سکولار شویم؟ بیآنکه دردمان بیاید یا خودمان هم بفهمیم؟ کتاب در این باره است. در اصل این کتاب را یک نویسنده غربی به عنوان تلخیص و حاشیهنگاری بر یک کتاب قطور و مهم نوشته؛ کتاب اصلی، عصر سکولار نام دارد، نوشته متفلسف و کشیش غربی، چارلز تیلور که دیدهام به فارسی ترجمه شده. حالا یکی آن را برداشته، تلخیص کرده، حاشیه زده و چون قصه روایت کرده، در قالب کتابی خلاصهتر و شستهرفتهتر تا ما بفهمیم اصل حرف چارلز تیلور در آن کتاب قطور چه بوده. ترجمه فارسیاش خوب است؛ خیلی خوب. ۴ همه حرف این کتاب این است که بشر امروز، سکولاریسم در برابرش یک انتخاب نیست. یک الزام یا اجبار یا حتمیت است و البته چه بد. چرا؟ چون تغییرات اطراف ما به گونهای پیش رفته که الحاد، بیطرفی در برابر دین، شک به منشابودن آسمان و خدا در زندگی ما، ریشه دوانده و گویی تا مدتی بعد، پرسش اصلی این نخواهد بود چرا باید سکولار شویم یا سکولار شدیم بلکه بپرسند: چرا باید سکولار نباشیم. کتاب مسیری که انسان امروز طی کرده تا بیفتد در بغل سکولاریسم را روایت میکند و خب، با فهم کتاب میفهمیم چقدر خاکریز و جبهه دیندارماندن مدام در حال عقبگرد است یا اینکه خاکریزمان را دقیقا باید کجا بنا کنیم. 3 44 سیدحمیدرضا قادری 1401/4/29 دست نیافتنی طاها صفری 4.1 3 به نام خدا ۱ همیشه مرغ همسایه غاز است؟ هر وقت فیلمها یا کتابهای بیوگرافیک٫زندگینامهای قهرمانان و مشاهیر غیرایرانی را میدیدم، با خودم میگفتم آیا نسخه ایرانیاش هم به همین قدر میتواند جذاب دربیاید؟ گویی نزدیکی فرهنگی یا آشنایی یا هرچیز دیگری، من را با خود موفق ایرانیمان بیگانه کرده بود. ۲ سریال روزگار قریب که نمایش دلپذیر زیست و زمانه دکتر محمد قریب، متخصص اطفال بود، این حصار ذهنی تاریخی را در ذهنم شکست. جسارت هجوم به سوژه معاصر که غبار تاریخی رویش ننشسته باشد و به یکی از همین مشاغل معمول اطرافمان مشغول باشد - نه حالا فلسفه یا عرفان و..- و پرداخت هوشمندانه و هنرمندانهای داشته باشد. پس، ما هم میتوانیم. ۳ کتاب دستنیافتنیها، زندگینامه قهرمان کشتی آزاد ما، علیرضا حیدری است. یک ورزشکار ملی که شخصیت عارف، تاریخی، فلسفی و...ندارد بلکه یک آدم معمولی از کف خیابان، آن هم خیابانهای پر مشکل، است که رشد میکند با همه خلقیات و روحیاتش که شاید در تراز پهلوانهایی چون تختی و پوریای ولی نباشد، فاصلهاش را از اساطیر حفظ کرده و دستیافتنیتر به نظر میرسد و چه چیزی مهمتر از این: دستیافتنی نشاندادن قهرمان کتاب چیزی خلاف نام کتاب ۴ کتاب ریتم و ضرباهنگ خیلی خوبی دارد. در زمان انتشارش و حتی الان، از اولین و بهترین نمونههای پرداخت قهرمانان ورزشی معاصر بوده و هست. کسی که ما متولدین دهه شصت، رشد و برکشیدهشدنش را به چشم دیدیم. ناشر هم، عمر و سرمایهاش را وقف نشر کتابهای ورزشی، مشخصاً فوتبالی، آن هم نمونههای غربی، کرده است که همین تخصص ارزشمند است. ۵ خواندنش را به همه نوجوانان و جوانان توصیه میکنم خاصه الان که سریال یاغی روی بورس است؛ ناسلامتی علیرضا حیدری خودش زمانی یاغی بود. 0 10 سیدحمیدرضا قادری 1401/4/3 عاشک کافه: خوب، دشمن عالی! علی صادقی 3.5 1 به نام خدا ۱ درباره این کتاب بهتر است ابتدا یادداشتم بر کتاب کافه وصال را بخوانید و من منتظرتان میمانم تا برگردید همینجا... ۲ .... ۳ ... ۴ خب برگشتید؟ نویسنده این کتاب، همان مدیر و نویسنده کتاب کافه وصال است. و اینجا مدیر ما، بعد موفقیتش در عبور از بحران اداره یک شرکت داخلی آمده ترکیه تا بنشیند سر سفره تجارب مدیران ترکیهای و ببیند تجارت چطور کار میکند. ۵ نثر همچنان شیرین است و کنجکنج کتاب خواندنی و در سکون بهش فکرکردنی ۶ کاش دنیای اقتصاد باز هم از دست کتابها چاپ کند. کاش. 0 9 سیدحمیدرضا قادری 1401/4/3 کافه وصال: مدیریت متعارف بر پدیده های متعارف علی صادقی 3.0 1 به نام خدا ۱ «تجربه، بهتر از علم است» صرف نظر اینکه قطعیت این جمله را بپذیریم یا نه اما، انسانهایی که چیزی را - از رنج و مرگ و فقدان تا فقر و ثروت و دیکتاتوری و آزادی و پوچی و کارآفرینی - با پوست و گوشت خود و با هبه کردن بخشی از عمر و جوانی و سلامت خود زیسته و تجربه کردهاند، حرفهای گفتنیشان شنیدنی، آموختنی و بهتر است بگویم به جاننشستنی است. گویی هنگام استخدام کلمات برای فرونشاندن حرارت اندوه یا برانگیختن شعف پیروزی، به گذشته برمیگردند و با ما نه از مسیر عقل و دهان که از مسیر قلب و زبان سخن میگویند. تاریخ شفاهی یا سفرنامهها یا حدیث نفسها یا ثبت تجارب زیسته، همیشه و به همین دلایل، خواندنی و لازمند. ۲ انتشارات محترم دنیای اقتصاد یک بخش از هلدینگ یا بنگاه اقتصادی و نشری است که روزنامه هم دارد و تبلیغات هم و..درآمد خوبی دارند و نقش مهمی در گردش اطلاعات اقتصادی و کتابهای مهم و متعددی هم چاپ کردهاند. ۳ کتاب کافه وصال در حقیقت خاطرات یک مدیر اجرایی و مالی است که یک شرکت به نظر خصولتی را به دست میگیرد و با تکیه بر جوانی و همت و تیزهوشی خودش و اعتماد مدیران بالاتر، آن کارخانه و بنگاه را ارتقا میدهد. خواندن لحظهلحظه تلاشهای وی برای گذراندن بنگاهش از ورطه ورشکستگی به سمت سوددهی، ترکیبی است از مفاهیم کتابهای زرد موفقیت، اصول درست بازاریابی، مشکلات اقتصاد ایران و... شیرینی قلم نویسنده که همان مدیر قصه ماست و جزییات کارهایی که میکند آدم را در ته بستن کتاب مشتاق برعهدهگرفتن کاری میکند. و این چیز کمی نیست. ۴ اگر فکر میکنید با کتابی خشک در زمینه اقتصاد روبهرویید باید بگویم خیر اگر فکر میکنید کتاب گلواژهها و دلنوشتههای یک کافهبروست، باز هم اشتباه میکنید. کتاب تجربه زیسته یک مدیر است که پا پس نمیکشد. و این مهم است. به چنین کتابهایی بسیار نیازمندیم و کاش در مدارس خوانده شوند. 0 6 سیدحمیدرضا قادری 1401/3/25 تجاوز به سبک یک جنتلمن: روایت هایی تکان دهنده از قربانیان تجاوز در جنگ بوسنی الهام بن عباس 3.8 5 به نام خدا ۱ شوروی که فروپاشید، ما پسرکانی هشتنُهساله بودیم و دبستانی. دومینوی سقوط کشورهای کمونیستی هم قبل و بعدش آغاز شد. دنیا به سرعت به سمت یکقطبیشدن پیش میرفت. جایی در قلب اروپا، کشور یوگسلاوی هم فروپاشید و همزمان سه کشور کرواسی مسیحی کاتولیک، صربستان مسیحی ارتدوکس، بوسنی مسلمان حنفیمذهب سر به استقلال برداشتند اما با یک تفاوت: چتنیکهای صرب، صربهای ملیگرای مقیم بوسنی، استقلال بوسنی با جمعیت عمدتا مسلمان را تحمل نکردند و با کمک ارتش صربستان دست به قتلعام مردم بوسنی زدند. آنها در سودای صربستان بزرگ بودند و دنبال یک انتقام تاریخی از مسلمانان بوسنی که به گمانشان، ترک عثمانی بودند نه اهالی منطقه بالکان. ۲ اما فقط قتلعام یا نسلکشی نبود؛ صربهای مهاجم یک تجاوز دستهجمعی به زنان مسلمان را سازمان دادند؛ هدف: تحقیر نژادی زنان مسلمان، شکستن غرور مردان مبارز، ایجاد رعب و وحشت تصور کنید در این تجاوز به پیرزنان هم رحم نمیشد یا به دخترکان تازهبالغ یا دختران مبتلا به سندرم داون. یک توحش افسارگسیخته در دروازههای اروپای غربی ۳ کتاب، روایت زنانی است که سالها بعد از پایان جنگ جرات و جسارت پیدا کردهاند تا این تجاوزها را برای ثبت در تاریخ بیان کنند؛ زنانی که بعضا از تجاوزها باردار شدند و اکنون فرزندان بیپدر خویش را بزرگ میکنند. ۴ کتاب تلخ است؛ تلخ پررنگ 0 29 سیدحمیدرضا قادری 1401/3/25 فرزند کویر و نیم قرن خدمت در صنعت نفت (مصاحبه با سید کاظم وزیری هامانه) پیمانه صالحی 3.0 1 به نام خدا ۱ غلامحسین وزیری هامانه، وزیرنفت دولت دکترمحمود احمدینژاد بود. وزیری که خود و پدرش نفتی بودند؛ بچه صنعت نفت. مردی آمده از کویر که پس از تغییر دولت اصلاحطلب سیدمحمد خاتمی به دولت اصولگرای محمود احمدینژاد قرار بود نفت را به سر سفره مردم بیاورد. ۲ وی، چهارمین یا پنجمین گزینه تصدی وزارت نفت بود؛ وزارتی که برای دکتر احمدینژاد بسیار مهم بود و در آن سالها یکی از جاهایی بود که ظن حضور مافیای قدرت و ثروت در آن میرفت اما..برخلاف انتظار، مجلس اصولگرای آن زمان، حاضر نشد به گزینههای مورد نظر دکتر احمدینژاد رای بدهد و پیدرپی هریک را رد میکردند و مهندس وزیری هامانه در تمام آن مدت، سرپرست وزارتخانه بود. تا اینکه رییسجمهور وقت به ناچار او را به مجلس معرفی میکند و این میشود سرآغاز دوران کوتاهمدت وزارتش. ۳ خواندن از آدمهای صنعت نفت، در هر رده کنجکاویبرانگیز است. صنعتی که چون سینما همه از آن انتظار دارند چون گاوی فربه، نُه مَن شیر دهد. ۴ فرازهای خاطرات مهندس وزیری هامانه درباره نحوه معرفیاش به مجلس برای تصدی پست وزارت و یا نظراتش درباره پروژه کرسنت شفاف، صریح و تاریخسازند. روایتی دسته٫دست اول. ۵ اگر به پشت پرده تصمیمگیریها علاقهمندید کتاب را حتما بخوانید. 0 5 سیدحمیدرضا قادری 1401/3/25 خاطرات احمد احمد محسن کاظمی 4.3 32 به نام خدا ۱ خاطرات احمد احمد گردآوری محسنخان کاظمی است که پیشتر در مرور بر کتاب خاطرات عزت شاهی گفتمتان هر کتابی از محسن کاظمی، یک اتفاق در حوزه نشر است؛ پس خواندنی و خریدنی است. ۲ برخی کتابها به گونهای است که میشود با نوشتن شرح صحنه و دکوپاژ در حاشیهشان، گرفت دست و رفت جلوی دوربین و گفت اَکشِن! دراماتیکسَرخودند؛ و این از آنهاست. ۳ کتاب احمد احمد، خاطرات یک مبارز با نظام پهلوی است و رنج و گنجی که برد و بهدست آورد؛ این کتاب دستمایه ساخت یک سریال پرمخاطب دههفجری تلویزیون هم شد. اما مهمتر از همه این کتاب پاسخی بود به یک پرسش مزمن با جوابی بهظاهر معلوم: چرا برخی مبارزین زیر شکنجه اعتراف میکردند؟ خائن بودند یا ضعیف و کتاب میگوید خیلی وقتها هیچکدام ۴ مبارزین توافق کرده بودند برای همدیگر ضربدر سلامت بزنند؛ در کیوسک تلفن، روی دیوار یک خانه در یکجای مشخص یا هرمکانی که آن ضربدر سلامت میگفت مبارز، هنوز آزاد است و ساواک بازداشتش نکرده. و اگر روزی این ضربدر نمیخورد، یاران فرصت داشتند هرچه سریعتر خانههای تیمی را پاکسازی کنند. چیزی شبیه گلدنتایم در درمان حمله قلبی یا سکته مغزی. مبارز گرفتارشده، ساعاتی بعد، وقتی به تخمین خودش خیالش راحت میشد که حتما یاران غیاب ضربدر را دیده و خانهها را تخلیه کردند زیر فشار شکنجه به ظاهر وا میداد تا هم رنج کمتری بکشد هم همکاری کرده باشد. بعدها که ساواک این را فهمید، شدیدترین شکنجه را در همان ۴ یا ۸ ساعت اول روانه تن مبارز بازداشتشده میکرد؛ برای بازکردن قفل زبان و لبش پیش از آنکه غیاب ضربدر را یارانش ببینند. ۵ خواندن این کتاب را به همه فارسیزبانان بالای هیجدهسال توصیه میکنم. همه.... 0 19 سیدحمیدرضا قادری 1401/3/24 خاطرات عزت شاهی محسن کاظمی 4.4 11 به نام خدا ۱ هر کتابی نوشته محسن کاظمی و هدایتالله بهبودی خواندنی هستند چون دست روی سوژههای مهمی میگذارند؛ و این کتابی نوشته محسن کاظمی است. ۲ میانگین سنی نیروهای کف خیابانی و چریک مبارز با سلسله پهلوی و دستگاه امنیتی آموزشدیدهاش، به زور از ۳۰ سال رد میشده. جوانانی بعضاً تحصیلکرده بهترین دانشگاههای کشور که در اوج جنگ سرد شوروی و آمریکا و غلبه ایدئولوژیهای مبارزاتی کمونیستی دنبال راهی برای سرنگونی نمایندگان امپریالیسم غرب در خاورمیانه - اسراییل و پهلوی - مبتنی بر آموزههای دینی یا چپ بودند. نتیجه؟ گروههای مبارز مسلح فداییان خلق و مجاهدین خلق و فداییان اسلام و یکدوجین گروهکهای فلفلنمکی و جمعوجور دیگر: پیکار، رنجبران، هدف، فرقان، توحیدی صف و... ۳ ترکیبی از جوانانی پرشور، عملگرا، بهستوهآمده، دلسوز فقرا، پرمطالعه که البته سیر مطالعاتیشان، برآمده از جلسههای توجیه ایدئولوژیک ردههای بالاتر بود. ۴ عزت شاهی، یکی از سرسختترین مبارزان دوران پهلوی است که کتاب قطور خاطراتش نمایش زنده زیست چریکی است. کسی که حتی نوع شکنجهاش هم، خاص بود: بستهشدن به تخت برای چندین ماه. ۵ کتاب روان است و خوشخوان و مبارز قصه را تا دوران تشکیل وزارت اطلاعات در جمهوری اسلامی پی میگیرد و خط به خطش رفرنس برای پژوهش بیشتر است. روحیه خاص جناب عزت شاهی هم در لابهلای سطور قابل تصویر است. ۶ خواندنش برای هر ایرانی بالای ۱۸ سالی لازم است. 0 13 سیدحمیدرضا قادری 1401/3/24 خاطرات آقای وزیر: در جست و جوی توسعه ملی و هویت شهری 1376 - 1384 علی عبدالعلی زاده 3.0 1 به نام خدا ۱ خاطرهخوانی، نشستن رایگان بر سر سفره تجربهها و تلخیها و شیرینیهای زندگی دیگران است. دیگر این به زرنگی خود خواننده بستگی دارد پند گیرد یا ملال. ۲ البته ذهن آدمی قابلیت ویرایش عجیبی دارد؛ گمانم این، شکلی از مکانیسمها یا فرآیندهای پیچیده حفظ بقاست که در ما ودیعه گذاشته شده تا زیستن در جهان را به هدف رسیدن به سعادت تاب بیاوریم فلذا، ممکن است در درازای زندگی، ذهن، به تغییراتی در تقدم و تاخر وقایع یا کیفیت نقش ما در پدیدآمدن اتفاقها دست بزند به نفع بقا یا آرامش وجدانمان. پس، در خواندن هر متن تاریخی، همزمان، هم باید اصل را بر صحت خاطرات فرد بگذاریم هم دنبال نقیضها و نقدهایش باشیم. ۳ کتاب، گردآوری خاطرات دوران وزارت جناب عبدالعلیزاده است: وزارت راه در دولت حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی. متنش روان، خواندنی از کار درآمده و نکات ریز و درشت خوبی برای فهم فضای دوم خرداد دارد. ۴ طبیعتاً منتقدین سیاسی یا حرفهای آن دوران و این وزارتخانه، حق پاسخگویی دارند و خواننده دقیق باید آنها را پی بگیرد و بر متن کتاب عرضه کند تا تاریخ در ذهنش شفافتر شود. ۵ بخشهایی از کتاب که درباره نقد جناب عبدالعلیزاده بابت ردصلاحیتش از سوی شورای نگهبان است - برای ورود به مجلس - بسیار مهمند و سندی تاریخی که کمتر به آن پرداخته شده است. ۶ دیدگاه ایشان درباره بازسازی بافتهای فرسوده، نقدش به ساخت مسکن مهر، نگاهش به مسئله بافتهای تاریخی جالب و تاملبرانگیزند. ۷ خواندنش را به شدت توصیه میکنم. 0 3 سیدحمیدرضا قادری 1401/3/24 جریان ها و سازمان های مذهبی - سیاسی ایران (از روی کارآمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) سالهای 1320-1357 رسول جعفریان 4.0 4 به نام خدا ۱ انقلاب سال ۱۳۵۷ نتیجه مجموعهای از رخدادهای زمینی بود- اگر مشیت الهی را جاری در همین رخدادهای ظاهری زمینی بدانیم - که اطلاع از آنها کمک میکند بفهمیم چرا در بهمن ۱۳۵۷ فروپاشی سلسله پهلوی، ناگزیر بود؛ البته اگر وقوع انقلاب را حاصل کنار هم نشستن مجموعهعواملی قابل بررسی و کشف بدانیم پرسش بعدی این است که اگر همان عوامل در زمانی دیگر مجدد کنار هم قرار بگیرند، انقلاب دیگری خواهیم داشت؟ ۲ یک بخش از انقلاب ۵۷ آدمهایی بودند که پروژه سرنگونی و براندازی پهلوی را با شدت یا رِقّت، با شتاب یا کندی، با هدف براندازی یا صرفاً اصلاح، پیش بردند. این افراد در دو طیف مذهبی و غیرمذهبی و داخلی و خارجی قابل تقسیمبندی ساده هستند. کتاب جناب حجتالاسلام رسول جعفریان، پژوهشگر پرکار و پخته معاصر، آدمهای مذهبی داخلی را هدف گرفته که در براندازی پهلوی، هر یک، نقشی درشت یا خُرد داشتند. ۳ نگاه لانگشات سینمایی جناب جعفریان به کل آدمهای سیاسی - مذهبیای که در براندازی پهلوی فعال بودند، برای نخستینبار رخ داده آن هم به این جامعی و احتمالاً کاملی در حقیقت پژوهشگران بعدی بهتر است روی همین نسخه پژوهش، اتود یا ویرایش بزنند و اگر یافته جدیدی داشتند اضافه یا کم کنند. ۴ بعضی پاورقیهای کتاب - خاصه پاورقیهای رهبری که از مشتریان کتاب بودهاند - جزو اسناد معاصرند. ۵ خواندن این کتاب برای فهم تاریخ دستکم هشتادسال اخیر، بدیهی، لازم، واجب است. 0 20 سیدحمیدرضا قادری 1401/3/21 جرعه ای از دریا: مقالات و مباحث، شخصیت شناسی و کتاب شناسی جلد 3 سیدموسی شبیری زنجانی 4.3 2 به نام خدا ۱ آیتاللهالعظمی سیدموسی شبیری زنجانی، مرجع تقلید ۹۵ ساله شیعه، به دو چیز شُهره است: تسلط مطلق بر علم رجال و دومی، حافظه قوی. اما اولی، علم رجال، یعنی علم شناخت آدمهایی که از صدر اسلام تا کنون، روی احادیث و روایات شیعه کار کردهاند، آنها را گردآوری و منتقل نمودهاند. ایشان در کنار مرحوم آیتاللهالعظمی خویی و آیتالله مددی، اضلاع مثلث معاصر شیعه در رجال هستند. ۲ حالا شاید بپرسید کتابی از چنین فردی را چه به مخاطب عام؟ ۳ کتاب جرعهای از دریا که چهارجلدی است و هر جلدش بیش از ۴۰۰ صفحه است را میشود دو بخش کرد: مباحث علمی - که به کار اهالی فقه و اصول و رجال میآید - و مباحث تاریخی و داستانی که با عنوان طریقیّات در انتهای هر کتاب آمده و این بخش، مجموعهای از خاطرات جناب شبیری زنجانی است که از حافظه نقل کردهاند درباره آدمهای تاریخ از رضاخان تا امام خمینی از شهید بهشتی تا دکتر شریعتی و.. ۴ ارزش این نقلها و قصهها هم در خواندنی بودنشان است که طبع قصهخوان خواننده را ارضا میکند هم چون راوی فرد سختگیر و دقیقالنظری چون آقای شبیری زنجانی است - با آن حافظه حسادتبرانگیز و علم رجال گستردهشان - ارزش اِسنادی و تاریخی دارند. ۵ خریدن هر چهارجلد و خواندن آن روایتها و قصههایش را به همه توصیه میکنم. شناخت دقیقتر و شفافتری از آدمهای معاصر و گذشته به شما میدهد. ۶ خداوند به ایشان عمر با عزت دهد. ۷ تصورتان را از این کتاب به کناری بگذارید و از خواندن قصهها و نکات نغز بخش آخر کتاب لذت ببرید. 0 10 سیدحمیدرضا قادری 1401/3/21 جرعه ای از دریا: مقالات و مباحث شخصیت شناسی و کتاب شناسی جلد 2 سیدموسی شبیری زنجانی 4.5 1 به نام خدا ۱ آیتاللهالعظمی سیدموسی شبیری زنجانی، مرجع تقلید ۹۵ ساله شیعه، به دو چیز شُهره است: تسلط مطلق بر علم رجال و دومی، حافظه قوی. اما اولی، علم رجال، یعنی علم شناخت آدمهایی که از صدر اسلام تا کنون، روی احادیث و روایات شیعه کار کردهاند، آنها را گردآوری و منتقل نمودهاند. ایشان در کنار مرحوم آیتاللهالعظمی خویی و آیتالله مددی، اضلاع مثلث معاصر شیعه در رجال هستند. ۲ حالا شاید بپرسید کتابی از چنین فردی را چه به مخاطب عام؟ ۳ کتاب جرعهای از دریا که چهارجلدی است و هر جلدش بیش از ۴۰۰ صفحه است را میشود دو بخش کرد: مباحث علمی - که به کار اهالی فقه و اصول و رجال میآید - و مباحث تاریخی و داستانی که با عنوان طریقیّات در انتهای هر کتاب آمده و این بخش، مجموعهای از خاطرات جناب شبیری زنجانی است که از حافظه نقل کردهاند درباره آدمهای تاریخ از رضاخان تا امام خمینی از شهید بهشتی تا دکتر شریعتی و.. ۴ ارزش این نقلها و قصهها هم در خواندنی بودنشان است که طبع قصهخوان خواننده را ارضا میکند هم چون راوی فرد سختگیر و دقیقالنظری چون آقای شبیری زنجانی است - با آن حافظه حسادتبرانگیز و علم رجال گستردهشان - ارزش اِسنادی و تاریخی دارند. ۵ خریدن هر چهارجلد و خواندن آن روایتها و قصههایش را به همه توصیه میکنم. شناخت دقیقتر و شفافتری از آدمهای معاصر و گذشته به شما میدهد. ۶ خداوند به ایشان عمر با عزت دهد. 0 3