معرفی کتاب چگونه سکولار نباشیم؟ تقریری از اندیشه چارلز تیلور اثر جیمز کی. ای. اسمیت مترجم حامد قدیری

چگونه سکولار نباشیم؟ تقریری از اندیشه چارلز تیلور

چگونه سکولار نباشیم؟ تقریری از اندیشه چارلز تیلور

4.0
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

37

شابک
9786008091036
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1401/4/1

توضیحات

        ما در عصر سکولار زندگی می‌کنیم، عصری که ایمان و اعتقاد دینی هرلحظه با چون‌وچرایی تازه روبه‌رو می‌شود؛ گویی امر الهی در پسِ پرده نشسته و به محاق رفته است. ساکنان این عصر با نوعی پریشانی مواجه‌اند: نه می‌‎توانند به‌راحتی دین را بپذیرند و نه می‌توانند به‌سادگی آن را کنار بگذارند و طوری رفتار کنند که انگار دینی نبوده و نخواهد بود. اما چگونه می‌توان از این پریشانی و مواجهه با آن سخن گفت؟ چارلز تیلور، در کتاب سترگ عصر سکولار، کوشیده است که راهی به رهایی از این مخمصه بگشاید و زبانی برای سخن‌گفتن از این وضعیت پیدا کند. جیمز اسمیت در کتاب حاضر شاخ‌وبرگ انبوهِ تحلیل و استدلال تیلور را هرس می‌کند و می‌کوشد آن را در قالبی ساده‌تر عرضه کند. بنابراین کتاب اسمیت هم راهنمایی است برای خواندن اثر تیلور و هم، فراتر از آن، سرآغازی است برای اندیشیدن به تحولات مهمی که زمانۀ ما را شکل داده‌اند.
      

لیست‌های مرتبط به چگونه سکولار نباشیم؟ تقریری از اندیشه چارلز تیلور

یادداشت‌ها

          
چگونه سکولار نباشیم؟
در جهانی که دین‌داری در معرض پرسش است و معنویت پشت دیوار‌های تمدن قرار گرفته است، این سوال یواشکی و از پس ملالت زندگی مدرن و از جهان خاطرات روزگار دین‌داری سر بر‌می‌دارد و گاه و بی‌گاه آرامش را از ما می‌رباید.
به‌راستی چرا باید دین‌دار باشیم؟
کتاب به بررسی تاریخچه این سوال می‌پردازد چه شد که اصلا دین‌دار بودن تبدیل به یک سوال شد؟
تیلور برای تفهیم بیشتر موقعیتی که در آن قرار گرفته‌ایم اصطلاحاتی جعل می‌کند؛ فشار قیچی‌وار یکی از آن‌هاست.
فشار میان دو ساحت مقتضیات حیات اخروی و زندگی حیوانی و این جهانی، فشاری که حاصل زیست در چهارچوب درون ماندگار و میل به تعالی و کمال است.
ما در وضعیتی قرار گرفته‌ایم که دین‌داری و ایمان متزلزل شده است.
تیلور از سه قسم امر سکولار سخن می‌‌گوید.
سکولار معادل هر امر دنیوی، سکولاریسم هنجاری یا همان معنای رایج از سکولاریسم که به معنای پیراستن فضاهای سیاسی از دین و سر آخر سکولاریسم به معنای سوم که به معنای قابل مناقشه شدن باور دینی است.
این‌جا سکولاریسم از شرایط باور سخن می‌گوید و فضا را برای ظهور اومانیسم انحصاری میسر می‌سازد.
#چگونه_سکولار_نباشیم

پنداره‌هایی که در جهان مدرن ایجاد شد، زمینه را برای بی‌اعتقادی گشود.
افسون‌زدایی از عالم و حائل‌دار شدن انسان در برابر بلایا، تغییر زیست اجتماعی و مهم شدن حریم خصوصی، فروکاهش استانداردهای رشد به ملاک‌های این جهانی، تغییر نوع نگاه‌مان به زمان و سر آخر تبدیل کائنات به کیهان یا خلقت به طبیعت همگی مواردی بودند که زمینه را بر بی‌اعتقادی گشودند.
نویسنده سر‌آغاز اتفاقات فوق را اصلاح و جنبش‌های اصلاحی می‌داند.
تیلور معتقد است طی فرایند درون‌ماندگار‌سازی، ساحت معنا درون جهان مادی محصور شد.
اما جهان سکولار افزون بر دادن مجوز بی‌اعتقادی، خود نحوی باور است.
اقتصادی‌سازی شدن اغراض و مقاصد الهی، افول فیض الهی، شکل گیری نحوی دئیسم مدبرانه، رنگ باختن حس راز، اهمیت یافتن اقتصاد و حتی دفاعیه‌پردازی و تاکید بر اثبات وجود خدا یا الوهیتی عام‌تر  که هیچ ربطی به دین ندارد از دیگر مواردی است که راه را بر گذار به اومانیسم انحصاری گشود.
تغییر در بسیاری از باور‌های مسیحی از عاملیت خدا و شخص‌وارگی او تا تجسد زدایی، زوال کلیسا و تفکیک حقیقت دین از مشارکت دینی و به طور کلی شکل‌گیری نوعی باور دئیستی، وضعیتی است که مسیحیت در حوالی قرن هفدهم دارد.
کتاب در ادامه وضعیت زیست انسان در عصر سکولار را شرح می‌دهد.
انسانی که حالا دچار نحوی اثر نواختر و انفجار گزینه‌های جستن یا ساختن معناست و پیوسته در غیاب امر متعالی دچار نوحی حس فقدان و خلأ است که بر درون‌ماندگاری اومانیسم انحصاری او فشار می‌آورد.
حالا در قرن نوزدهم که به قرن انفجار بی‌اعتقادی مشهور است هستیم. جایی که پنداره کیهانی و نه کائناتی دیگر یک پنداره اجتماعی شده است.
تیلور بسط بی‌اعتقادی را از زمان رنسانس می‌داند. جایی که هنر خود بنیاد می‌شود، موزه عبادت‌خانه و توریسم یه مثابه زیارت نوین تجلی می‌کند و جلو‌تر در عصر روشنگری و در زمانه‌ای که علم یعنی باوغ و پختگی بشر، ایمان جدیدی پدیدار می‌شود؛ ایمان به علم.
در ادامه نویسنده بر سر مفهوم سکولاریزاسیون مناقشه کرده و نقطه اختلاف خود با معنای دوم سکولاریسم بر سر استلزامات و علل سکولاریزاسیون را مشخص می‌کند و از جایگاه امر مقدس و قالب و محتوای طلب معنویت در عصر مدرن سخن می‌گوید.
اما در نهایت پرسش اصلی کتاب یا چگونه نزیستن در عصر سکولار؟ این پرسش محتوای فصل سوم کتاب را تشکیل می‌دهد.
تیلور دو نوع نگرش و پس زمینه ذهنی نسبت به گشوده یا بسته بودن ساحت متعالی و ساحت درون‌ماندگار را مشخص می‌کند؛ برداشت و پیله.
در برداشت معتقدیم که نگرش ما نسبت به امور صرفا یک برداشت است؛ اما در پیله خوانش‌مان از امور را واضح و قطعی می‌یابیم. او از معرفت شناسی و مجموعه‌ای از ساختارهای جهان بسته که به آن‌ها مجموعه مرگ خدا می‌گوید به عنوان عوامل نگرش پیله‌وار به جهان نام برده، به تحلیل و انتقاد آن‌ها می‌پردازد و آن‌ها را نوعی ارزش‌گذاری و قصه اخلاقی می‌داند.
تیلور در ادامه به توضیح وضعیت تحت فشار قیچی‌وار بودن ایمان می‌پردازد. وضعیتی که کشش ولی حس عدم کفایت روایت‌های ساحت درون‌ماندگار در ما ایجاد می‌کنند و سه عرصه وجودی انسان یعنی ۱.عاملیت ۲. اخلاق و ۳. زیبایی‌شناسی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند.
اما در دل همین ساحت درون‌ماندگار منتقدانی به اومانیسم انحصاری و ارزش‌های روشنگری پدیدار می‌شوند؛ مصدقان ساحت متعالی، اومانیست‌های انحصاری متعهد به نظم و ضد اومانیست‌های نو‌نیچه‌ای که هر کدام با دیگری در بعضی مواضع انتقادی مشترک است.
در این فصل نویسنده سعی می‌کند از مسیحیت در برابر انتقاداتی که به آن شده است  با وارد کردن همان نقدها به اومانیسم انحصاری و رد نسخه‌های افلاطونی‌ساز شده مسیحیت و تاکید بر آموزه‌هایی چون تجسد دفاع کند. گویی تیلور همانند پلانتینگا هدفش یک گام عقب‌تر بردن منتقدان است.
نشان دادن بی‌کفایتی تقریرهای اومانیستی، باز کردن فضا برای تقریر مسیحی و نشان دادن جامعیت و ظرافت تقریر مسیحی.
سپس برای تکمیل نقشه راه خود، به بحث معنا می‌پردازد و مسیحیت را نسخه بی‌خطری از معنا‌بخشی به حیات بشری می‌داند. 
و در‌نهایت پیش‌بینی تیلور از آینده حهان سکولار چیست؟
او معتقد است سر آخر این فشار قیچی‌وار بین دو ساحت درون‌ماندگار و ساحت متعالی و مشاهده جوامعی که از سکولاریزاسیون تبعیت نمی‌کنند، جوانان را به جست‌وجوی فراسوی مرز‌ها خواهد کشاند.
#چگونه_سکولار_نباشیم

آن‌چه بالاتر خواندیم توضیح چگالی از محتوای کتاب بود اما خواندن این کتاب را به چه کسانی توصیه می‌کنم؟
اگر با جوانان دغدغه‌مند و علاقه‌مند به فلسفه سر‌وکار دارید، اگر افرادی پیرامون‌تان هستند که شک خواب از سرشان ربوده، اگر با مفهوم جامعه اسلامی و جامعه سکولار درگیرید، اگر نمی‌دانید چرا باید دین‌دار باشید و اگر نمی‌فهمید چرا دیگر دین در جامعه جایگاهی ندارد، این کتاب را بخوانید!
اما اگر حوصله سر و کله زدن با مفاهیم حدید را نداشته، از شک دوری می‌جویید و یا تماما طبیعت‌گرا هستید، این کتاب را نخوانید!
برای من مواجهه با این کتاب همان طور که فکر می‌کردم شبیه مرهمی بود بر ذهن آماس کرده‌ام که چرا وضع جامعه چنین است؟ دین‌داری در جهان چه مسیری را طی کرده است و حالا کجا ایستاده‌ایم؟
کتاب را دوست داشتم، مفاهیم جدیدی که برای تبیین جهان به دست می‌داد را نیز.
اما خواندن این کتاب سوال جدیدی را برای من به همراه داشت.
همان‌طور که چارلز تیلور به درستی به آن اشاره می‌کند بسیاری از باور‌های مسیحی مانند آموزه تجسد در جهان سکولار کنار زده شد و بسیاری از باورهای مسیحی مانند سیستم کلیسایی آن که یا کشیش هستی یا انسانی عادی و ساحت دنیوی و معنوی کاملا دو پاره‌اند. 
اما در اسلام نه آموزه‌هایی چون تجسد داریم و نه‌تنها سیستم کلیسایی بلکه نهاد روحانیت نیز در اسلام جایگاهی ندارد.
اسلامی بر‌خلاف نسخه‌های کاتولیک مسیحیت دینی است معنوی و اجتماعی و خداوند نه در کلیسا که در نماز های پنج‌گانه و در میت اعمال ماست.
با توجه به این مطلب، اسلام در مواجهه با سکولاریسم چه مسیری را خواهد گرفت؟ تقریر ما از وضعیت کنونی‌مان چیست؟ نسبت معنویت و سکولاریسم چیست؟ آیا حد‌اعلای معنویت زمینه را بر پدیدار شدن سکولاریسم فراهم می‌کند؟
این‌ها سوالاتی است که پس از بستن کتاب باز می‌شوند...
#چگونه_سکولار_نباشیم
#چارلز_تیلور
#حامد_قدیری
        

7

          این کتاب شرح مختصری از کتاب عصر سکولار از چارلز تیلور هست؛ یه کتاب ۹۰۰ صفحه‌ای از یه فیلسوف، که توسط یه استاد دانشگاه خلاصه شده. پس خلاصه کردن این کتاب این جا دیوانگیه. سعی می‌کنم یکم سوال اصلی کتاب رو توضیح بدم و از تجربه‌م تو زمان خوندنش بگم.

تو این کتاب (و احتمالا کتاب اصلی، به ادعای این کتاب)، بحث در مورد دوران معاصره که تیلور بهش عنوان عصر سکولار رو داده. البته تعریفش از سکولار (تو این ترکیب) با چیزی که به عنوان سکولار می‌شناسیم متفاوته. ویژگی اصلی این عصر تو این کتاب، «فشار قیچی‌وار»عه. میگه فرقی نداره شما تو این دوران به چیزی ورای ماده اعتقاد داشته باشید یا نه، در هر حال آروم نمی‌گیرید. از تغییراتی توی جامعه و نگاه عموم ایجاد شده که دیگه دین‌داری به راحتی گذشته نیست و آدمِ دین‌دار، هر روز شخصا با سوالاتِ اساسی‌ای مواجه میشه، و از طرفی آدم بی‌دین هم اگه دنیا رو تماما مادی ببینه، باز هم جای خالی یه چیزی که نمی‌دونه چیه رو حس می‌کنه. این کتاب هم در نهایت جوابِ متقنی برای این سردرگمی نداره ولی سعی می‌کنه پیشینه و نحوهٔ شکل‌گیری این وضعیت رو بیان کنه و ظرافت‌هاش رو بگه. کمک می‌کنه تا بهتر بتونیم درکش کنیم؛ سوالات اساسی، رو بیاد و جواب‌های ضعیف به اونا پس زده بشه. خوندن کتاب حوصله می‌خواد و باید با تأمل و دقت جلو رفت. می‌تونه تغییراتی تو نحوه نگاه آدم به دنیا ایجاد کنه.

کتاب پر از ارجاعات به اسامی و مفاهیمِ فلسفهٔ غربه و اگه مثل من با این حوزه آشنایی ندارید، یا خوندن کتاب به شدت کند و تقریبا نشدنی میشه، یا با یه فهم سطحی از روی خیلی از ظرافت‌های بحث عبور می‌کنید. شانسی که من داشتم این بود که این کتاب رو (به کُندی) با یه جمعی هم‌خوانی کردیم که توش یه نفر با این مباحث آشنا بود. خوندن کتاب خیلی طول کشید ولی در مورد خیلی از ارجاعات توضیحات مبسوطی داده می‌شد و خیلی از مثال‌های کتاب که برای کشور‌های غربی و مسیحیت بود، به مثال‌های داخلی ترجمه می‌شدن.

یکی از قسمت‌های جالبش، اون جاست که توضیح میده لیبرالیسم خودش یه دین‌عه و اتفاقا ریشه در بستر قبلیش، یعنی مسیحیت داره. این که لیبرالیسم هم نوعی ایدئولوژیه رو قبل‌تر هم باهاش مواجه شده بودم ولی تو این کتاب خیلی روشن و واضح ابعاد این قضیه رو نشون میده.

جمع‌خوانی کتاب خیلی با خوندن یه کتاب فرق داره. اگه فرصتش رو داشتید حتما تجربه‌ش کنید. از این که برداشت یه نفر دیگه از پاراگراف یکسانی که هر دوتون خوندید چقدر می‌تونه متفاوت باشه شگفت‌زده میشید. و دیدن بحث از نگاه افراد مختلف به فهم عمیق‌تر کمک می‌کنه. مخصوصا کتابی مثل این.

در مورد ترجمه: من بخش‌هایی از کتاب رو به زبان اصلی هم خوندم تا بتونم متوجه بشم. تو همون مواجهه محدود با متن اصلی، مشخص بود که ترجمه این کتاب کار سختیه. یکی از دلایلش اینه که نویسنده عبارات و کلماتی که نیاز داشته رو خلق کرده ولی تو فارسی ساختن کلمه مثل انگلیسی نیست. مترجم هم مشخصا سعی کرده به متن کاملا وفادار باشه؛ ولی این باعث شده که فهم متن سخت بشه. خیلی از جملات بود که اگه مترجم یکم از متن اصلی فاصله می‌گرفت، منظور نویسنده خیلی راحت‌تر منتقل میشد. در کل ترجمهٔ بد نیست، ولی خوب هم نیست.

https://khoshi.net/how-not-to-be-secular.html
        

2

          به نام خدا
۱
رفته بودم برای گپ‌زدن با مترجم جوان و خوش‌ذوق و اهل حکمت کتاب که یک نسخه از تازه‌ترین کتابش را به من هدیه داد و خب، یادم رفت از او بخواهم به سیاق همیشگی‌ام، ابتدای کتابش که حالا شده بود کتابم، تقدیمیه‌ای بنویسد برایم. حامد را دوست دارم، بیش از آن‌که بداند. کتابش را در ول‌گردی‌های همیشگی‌ام لابه‌لای رَف‌های کتابفروشی‌های راسته انقلاب تهران دیده بودم اما نخریده بودم. قسمت این بود هدیه بگیرمش.

۲
لاجرعه نشستم و در همان مجلس اول، صد صفحه‌اش را خواندم؛ با انبوهی حواشی که برش زدم. کتاب، کتاب حاشیه‌زدن است و هی راه‌به‌راه بستن، فکر کردن، سکوت، سکون و بعد، گشودن و خواندن.

۳
ما چطور سکولار شدیم؟ یا چطور ممکن است سکولار شویم؟ بی‌آن‌که دردمان بیاید یا خودمان هم بفهمیم؟ کتاب در این باره است. 
در اصل این کتاب را یک نویسنده غربی به عنوان تلخیص و حاشیه‌نگاری بر یک کتاب قطور و مهم نوشته؛ کتاب اصلی، عصر سکولار نام دارد، نوشته متفلسف و کشیش غربی، چارلز تیلور که دیده‌ام به فارسی ترجمه شده.
حالا یکی آن را برداشته، تلخیص کرده، حاشیه زده و چون قصه روایت کرده، در قالب کتابی خلاصه‌تر و شسته‌رفته‌تر تا ما بفهمیم اصل حرف چارلز تیلور در آن کتاب قطور چه بوده. ترجمه فارسی‌اش خوب است؛ خیلی خوب.

۴
همه حرف این کتاب این است که بشر امروز، سکولاریسم در برابرش یک انتخاب نیست. یک الزام یا اجبار یا حتمیت است و البته چه بد. چرا؟ چون تغییرات اطراف ما به گونه‌ای پیش رفته که الحاد، بی‌طرفی در برابر دین، شک به منشابودن آسمان و خدا در زندگی ما، ریشه دوانده و گویی تا مدتی بعد، پرسش اصلی این نخواهد بود چرا باید سکولار شویم یا سکولار شدیم بلکه بپرسند: چرا باید سکولار نباشیم.
کتاب مسیری که انسان امروز طی کرده تا بیفتد در بغل سکولاریسم را روایت می‌کند و خب، با فهم کتاب می‌فهمیم چقدر خاکریز و جبهه دیندارماندن مدام در حال عقب‌گرد است یا این‌که خاکریزمان را دقیقا باید کجا بنا کنیم.
        

44