بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد

روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد

روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد

هشام مطر و 1 نفر دیگر
3.9
17 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

22

خواهم خواند

22

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

کتاب بازگشت، از سویی یک داستان مهیج است درباره ی نویسنده ای که می خواهد از سرنوشت پدرش که سال هاست اسیر چنگال حکومت ظالمانه و دیکتاتوری معمر قذاقی ست، سردربیاورد. از سوی دیگر، تلاش پسری است باری روبرو شدن با روح پدری که با غیابش، در نیم بیشتر عمر او حضور داشته است.(سه سال پس از ربوده شدنش-سه سال سرشار از سکوت محض-یک نامه ی ضبط شده بر نوار کاست به دستمان رسید که در واقع صدای پدر بود روی یک نوار قرآن که به زندانیان داده می شد. بعد از چهل دقیقه سخنرانی موقرانه و پس از خداحافظی، درست آن لحظه ای که می توانست دکمه stop ضبط صوت را فشار بدهد، صدایی را شنید که انگار از اعماق وجود من بیرون می آمد؛ دوباره همان ناله ی آرام، اما این بار انگار از انتهای چاهی عمیق تر. به دلیلی که هرگز آن را نفهمیدم، پدر تصمیم گرفته بود آن ناله را پاک نکند. دلش می خواست ما آن را بشنویم.)

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد

یادداشت‌های مرتبط به روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد

            یک روایت دست اول و هول‌ناک. قذافی پدر نویسنده‌ی کتاب را ۳۳ سال قبل از سقوطش، در مصر دزدیده است.  تا ده سال حتی نمی‌دانند زنده است یا مرده. بی‌خبری محض. می‌دانید؟ انتظار آدم را مثل شمع آب می‌کند. من یقین دارم اگر خبر فوت پدرشان را روز اول گرفته بودند رنجش یک هزارم این وضعیت هم نبود. بعد نوار کاستی از زندانی نامعین به دستشان می‌رسد با صدای پدر. و دوباره بیست سال سکوت محض. قذافی که سقوط می‌کند هشام بار سفر می‌بندد به لیبی در جست‌وجوی پدر. حتی نمی‌داند زنده است یا مرده. و نمی‌داند لیبی قرار است دوباره به هم بریزد. همه هنوز به انقلاب خوش‌بین‌اند. به انقلاب که نه، به نفس خودشان. قذافی مرده پس لیبیایی‌ها به خودشان خوش‌بین‌اند و چه لغزش‌گاهی عظیم‌تر از کیفر دادن غیر و تبرئه‌ی خود... 
کتاب هول‌ناک است.خود چیزهایی که می‌گوید هول‌ناک نیست اما انتظاری که پشت هر کلمه‌ی کتاب هست زهرآلوده است و مرگ‌بار. تنها اگر تا به حال یکی از اعضای خانواده‌تان گم شده باشد و چند ساعتی بی‌خبری محض کشیده باشید شاید بتوانید تصور کنید چه می‌گویم. شاید بتوانید تصور کنید چه می‌گوید.

(نیازی به یادآوری نیست که سید موسی صدر ایرانی نیز چنان سرنوشتی پیدا کرده و خانواده‌اش چنین سرنوشتی...)
          
            "یکی از تلخکامی‌های زندگی در زندان، که از پیامدهای موردنظر آن هم هست، این است که زندانی عاطل و باطل شود و کار چندانی از او برنیاید. هدف این است که او را عاجز و ناتوان کنند. این تلخکامی انباشته می‌شود تا آن که او تن به خطر نامعقولی دهد."

جاب‌الله مطر از مخالفان سرسخت قذافی دیکتاتور لیبی که به علت مخالفت با قذافی از لیبی رانده شده و در کشورهای مختلف زندگی می‌کند، با همکاری دولت مصر و لیبی از قاهره ربوده می‌شود و در لیبی زندانی می‌شود چنان که هیچ‌کس از وضعیت او و حتی زنده یا مرده بودن آن با خبر نمی‌شود. هشام مطر نویسنده این کتاب احوالات خود و خانواده را قبل و بعد از ربوده شدن پدر و تلاش‌هایی که انجام می‌دهد تا خبری از پدر به دست آورد بیان می‌کند. این کتاب رو بیشتر در دسته زندگی‌نامه و شرح‌حال میشه به حساب آورد تا رمان و سفرنامه. تا نیمه کتاب یه مقدار روند داستان کند پیش میره ولی از اواسط داستان تا پایان، روند داستان اوج و شدت خوبی داره و همچنین کشش و موضوع خواننده رو با خودش همراه میکنه.
          
            ۹۸/۱۱/۱۸
⁦♦️⁩می‌توانی بعد از سه دهه دوری و تبعید از وطن، پا به خاک کشورت بگذاری و از خودت و خانواده خودت و مام میهن‌ خودت بنویسی آنهم بعد از سقوط دیکتاتوری مثل #قذافی اما اثرت بی‌هویت باشد. پایش روی زمین سفت نباشد. صرفا محاکاتی فردگرایانه و ذهنی باشد که اگر کنترل+اف وُرد را بزنی و همه واژه‌های «لیبی» را ریپلیس‌آل کنی به یک کشور و منطقه ثانوی، آب از آب تکان نخورد و معلوم هم نشود که نویسنده دارد از مردمانِ کجای این کره خاکی حرف می‌زند.
.
⁦♦️⁩می‌شود اسامی افراد و اماکن را برداشت و هر اسم دیگری جایگزین آن کرد بدون آنکه به کلیت اثر خدشه بخورد. یک خلسه درونگرایانه و فردگرایانه که مخلوط شده با سمپات‌های مثبت غرب‌گرایانه یک عربِ زادهٔ فرنگ و حاصل، یک متن مکتوب و معلق که پایش روی زمین سفتی نیست. یک‌جور محاکات درونی نویسنده با نادیده گرفتن بخش‌های مهمی از واقعیت و معاشقه ملایم با جهان آزادی که برخلاف لیبی، هویت دارد و ریشه‌هایش در خاک بریتانیاست با وجود تابعیت امریکایی آقای #نویسنده.
.
⁦♦️⁩این خوب است یا بد؟ مهم نیست. مهم اما آن است که اگر مثل من یا دیگرانی با این قلقلک سراغ #روایت_بازگشت #هشام_مطر می‌روید که سرکی به هندوانه دربسته جامعه #لیبی بکشید، توی ذوق‌تان نخورد و مثل من و باقی بچه‌های گعده کتابخوانی‌مان نشود. #کتاب آقای نویسنده که پدرش از مخالفان سیاسی سرهنگ قذافی هم بوده و دو دهه قبل، عمال جناب سرهنگ به کمک دم و دستگاه اطلاعاتی #مصر زمان #حسنی_مبارک، پدر را می‌ربایند و حالا هشام برای گرفتن ردی از پدر به لیبیِ پساقذافی می‌رود، بی‌هویت است.
.
⁦♦️⁩فرم کار اما قابل توجه است و آموزنده در رفت و برگشت‌ها میان ذهنیت نویسنده و عینیت‌های جهان بیرونی. اینکه چطور آقای نویسنده، در فلاش‌بک و فوروارد بین ذهن خودش و عالم بیرونی، موفق عمل کرده و واقعیت و تخیل را چنان ترکیب کرده که متن نه تخیل شده نه روایتی واقعی. هرچند به‌دلیل محور شدن عالم ذهنی نویسنده، تخیل و استعاره روی متن سایه انداخته و اثر را بیش از آنکه به یک روایتِ مبتنی بر واقعیت نزدیک کند، آن را به مرزهای داستان و خیال‌پردازی ادبی نزدیک کرده. صدالبته نباید غافل شد از هنر ترجمه کسی مثل #مژده_دقیقی که به نحو‌ از پس این متن احتمالا دشوار برآمده.  روی‌هم رفته سه از پنج.