یادداشت Mohammad Sadeq Alizadeh

                ۹۸/۱۱/۱۸
⁦♦️⁩می‌توانی بعد از سه دهه دوری و تبعید از وطن، پا به خاک کشورت بگذاری و از خودت و خانواده خودت و مام میهن‌ خودت بنویسی آنهم بعد از سقوط دیکتاتوری مثل #قذافی اما اثرت بی‌هویت باشد. پایش روی زمین سفت نباشد. صرفا محاکاتی فردگرایانه و ذهنی باشد که اگر کنترل+اف وُرد را بزنی و همه واژه‌های «لیبی» را ریپلیس‌آل کنی به یک کشور و منطقه ثانوی، آب از آب تکان نخورد و معلوم هم نشود که نویسنده دارد از مردمانِ کجای این کره خاکی حرف می‌زند.
.
⁦♦️⁩می‌شود اسامی افراد و اماکن را برداشت و هر اسم دیگری جایگزین آن کرد بدون آنکه به کلیت اثر خدشه بخورد. یک خلسه درونگرایانه و فردگرایانه که مخلوط شده با سمپات‌های مثبت غرب‌گرایانه یک عربِ زادهٔ فرنگ و حاصل، یک متن مکتوب و معلق که پایش روی زمین سفتی نیست. یک‌جور محاکات درونی نویسنده با نادیده گرفتن بخش‌های مهمی از واقعیت و معاشقه ملایم با جهان آزادی که برخلاف لیبی، هویت دارد و ریشه‌هایش در خاک بریتانیاست با وجود تابعیت امریکایی آقای #نویسنده.
.
⁦♦️⁩این خوب است یا بد؟ مهم نیست. مهم اما آن است که اگر مثل من یا دیگرانی با این قلقلک سراغ #روایت_بازگشت #هشام_مطر می‌روید که سرکی به هندوانه دربسته جامعه #لیبی بکشید، توی ذوق‌تان نخورد و مثل من و باقی بچه‌های گعده کتابخوانی‌مان نشود. #کتاب آقای نویسنده که پدرش از مخالفان سیاسی سرهنگ قذافی هم بوده و دو دهه قبل، عمال جناب سرهنگ به کمک دم و دستگاه اطلاعاتی #مصر زمان #حسنی_مبارک، پدر را می‌ربایند و حالا هشام برای گرفتن ردی از پدر به لیبیِ پساقذافی می‌رود، بی‌هویت است.
.
⁦♦️⁩فرم کار اما قابل توجه است و آموزنده در رفت و برگشت‌ها میان ذهنیت نویسنده و عینیت‌های جهان بیرونی. اینکه چطور آقای نویسنده، در فلاش‌بک و فوروارد بین ذهن خودش و عالم بیرونی، موفق عمل کرده و واقعیت و تخیل را چنان ترکیب کرده که متن نه تخیل شده نه روایتی واقعی. هرچند به‌دلیل محور شدن عالم ذهنی نویسنده، تخیل و استعاره روی متن سایه انداخته و اثر را بیش از آنکه به یک روایتِ مبتنی بر واقعیت نزدیک کند، آن را به مرزهای داستان و خیال‌پردازی ادبی نزدیک کرده. صدالبته نباید غافل شد از هنر ترجمه کسی مثل #مژده_دقیقی که به نحو‌ از پس این متن احتمالا دشوار برآمده.  روی‌هم رفته سه از پنج.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.