معرفی کتاب آدمی همان است که می خواند اثر رابرت دی یانی مترجم علی ظفر قهرمانی نژاد

آدمی همان است که می خواند

آدمی همان است که می خواند

رابرت دی یانی و 1 نفر دیگر
3.4
18 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

31

خواهم خواند

73

ناشر
بیدگل
شابک
9786223130045
تعداد صفحات
299
تاریخ انتشار
1401/6/1

توضیحات

        به‌عنوان رشته‌ای دانشگاهی، مطالعات ادبی عموماً مروّج برخوردی سرد و انتقادی با آثار نوشتاری است. حاصل این شیوۀ برخورد نیز ارائۀ نقدها، تفاسیر و تحلیل‌های روشمندی بوده که پژوهشگران ادبی در اختیار خوانندگانِ به‌اصطلاح جدی قرار داده‌اند و می‌دهند. در این بین، آنچه تا حد زیادی مغفول مانده، تمرکز بر همۀ آن چیزهایی است که در گام نخست آثار ادبی را، از گذشته تا اکنون، برای مخاطبان جذاب ساخته و از دیرباز شوق خواندن را در آنان برانگیخته است.

در چنین وضعیتی، آدمی همان است که می‌خواند فراخوانی است برای مواجهۀ گرم و زنده با ادبیات، مواجهه‌ای سرتاسری و پرشور که مقصود آن نه برآوردن این یا آن هدف جزئی، بلکه افزودن برای کیفیت و غنای زندگی در تمامیت آن است. برای نیل به این منظور، خواننده باید بیش یا پیش از اتخاذ موضعی با فاصله در برابر متون ادبی، اعم از داستانی و ناداستانی، با متون مورد اشاره عمیقاً درگیر شود تا به مرز یگانگی با آنها برسد. و آدمی همان است که می‌خواند، به‌عنوان کتابی راهنما، مملو از مثال‌ها و راهبردهایی است که در عمل این نوع خواندنِ درگیرانه و ماهرانه را آموزش می‌دهد و به پرورش و تیز کردن قوای شناختی، ادراکی و عاطفی به‌عنوان کلیتی واحد اهتمام می‌ورزد.
      

لیست‌های مرتبط به آدمی همان است که می خواند

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آدمی همان است که می خواند

یادداشت‌ها

          به نام خدا
۱
در تحلیل فیلم، سه پرسش اساسی پیش روی ماست:
فیلم چه می‌گوید؟
فیلم چگونه می‌گوید؟
فیلم چه تاثیری می‌گذارد؟
هر منتقد یا تحلیل‌گر فیلمی معمولاً مشغول نوشتن درباره پاسخ به این سه پرسش است حتی اگر به این منظمی نیندیشد یا ننویسد.
ساعت‌ها می‌شود درباره اهمیتی این سه پرسش - بگذارید بگویم W.H.W یا سه‌چه - حرف زد. اما متنی که پاسخ این سه پرسش را داشته باشد، تازه وارد گود ارزیابی و ارزشیابی می‌شود. تا قبلش، یا مرور است، همان ریویو، یا هرچه هست، نقد و تحلیل نیست و بهتر است بر سردرش بنویسند: به بهانه اکران فلان فیلم

۲
متنی که سراسرش پاسخ به آن سه پرسش است تازه خودش می‌شود سوژه نقد. یعنی وقتی نقد یک فیلم می‌شود اثر ادبی یا ژانری مستقل از فیلم که درباره آن متن نقد بپرسیم:
منتقد چه می‌گوید؟
منتقد چگونه می‌گوید؟
منتقد چه تاثیری بر دیگران می‌گذارد؟
جالب است، نه؟

۳
حالا این دو فراز اول، ماحصل خواندن این کتاب قطع پالتویی خوشخوان است که خوب ترجمه و چاپ شده. کتاب، در واقع پیشنهاد نویسنده است به خوانندگانش که چطوری کتاب بخوانید ولی پیشنهادات و تحلیل‌هایش به کار من عشق فیلم خیلی آمد.

۴
مشکل این کتاب‌ها یک مشکل ازلی-ابدی در ادبیات تطبیقی است.
کتاب را نویسنده انگلیسی‌زبان بر اساس شاهدمثال‌هایی از دل ادبیات انگلیسی نوشته که خیلی‌هایش ترجمه نشده‌اند و حتی اگر بشوند هم لطفی که در زبان اصلی بوده از دست می‌رود. با این حال تنه اصلی کتاب برای اهلش بسیار نکات آموزنده دارد.
خواندنش را از دست ندهید اگر به چیزی فراتر از خواندن و تمام‌کردن کتاب‌ها نیاز دارید.
        

27

          اگه کتاب رو به عنوان تالیف و گردآوری از جستار ها و گفته های نویسندگان دیگه ببینیم کتاب خوب و قابل قبولی هست، ولی اگر صرفا بخوایم به گفته های نویسنده اتکا کنیم چیز خاصی برای گفتن نداره، و اکثر جاهای کتاب برای اینکه بحث خودش رو ادامه بده یا حرفی برای گفتن داشته باشه یک متن از حالا جستار یا گفته دیگران میاره و بعد برای ادامه شروع میکنه به تفسیر کردن و توضیح دادن اون متن، در واقع اکثر بخش های مهم کتاب رو با متن دیگران شروع کرده و در ادامه فقط اون دیدگاه رو تفسیر یا گسترش داده... 
ولی دیدگاه و نظری که نویسنده برای ادبیات داره قابل احترام و تا حد زیادی بهترین دیدگاه هست، که فرد سعی کنه خودش رو غرق در دنیای اون داستان کنه و بدون قضاوت قبلی سعی بر پذیرفتن و قبول کردن اون دنیا داشته باشه، البته که اشاره میکنه که هر تجربه ای که ما از خوندن و مواجهه با یک اثر ادبی داشته باشیم به طور زیادی وابسته به تجربه زیسته ای هست که داشتیم و آثار ادبی ای هست که قبلا خوندیم... 
این حرف نویسنده رو خیلی دوست داشتم که سعی کنیم بدون قضاوت و دیدگاه قبلی از اون داستان باهاش مواجه بشیم، سعی کنیم در وهله اول اون رو بپذیریم و قبولش کنیم، شاید داستان با داشتن عیب و ایراد های اساسی در کل و در خیلی از جاها برای ما کتاب خوب و اثر دوست داشتنی ای باشه...
یک حرف خیلی جالبی که نویسنده میزنه و من کاملا قبولش دارم، اینه که مطالعه ادبیات به صورت کتاب با مطالعه ادبیات در گوشی موبایل یا تبلت تفاوت زیادی داره، که به شواهد پژوهشی اشاره میکنه که در اون افراد اقرار کردن که یک متن واحد رو وقتی که به صورت دیجیتال مطالعه کردن خیلی کمتر درکش کردن و خیلی کمتر از جزئیات و جهان اون اثر یادشون مونده، یک مسئله ای هم که نویسنده بهش اشاره میکنه و خیلی جالبه اینه که عصب شناس ها گفتن که مطالعه کتاب و ادبیات به صورت دیجیتال تاثیری روی مغز و سیستم عصبی اون میذاره که هنوز قابل شناخت و قابل درک نیست... 
بخش آخر کتاب بود فکر کنم که احساس کردم گفته های کتاب با گفته های آقای احسان رضایی توی سایت کالج شگرد، که دوره ای به نام چگونه رمان بخوانیم دارن، کاملا یکی هست، که اتفاقا هم کتاب و هم اون دوره بعد از دوران کووید 19 منتشر شدن، البته اون بخش مربوط به معرفی آثار مهم ادبی تاریخ بود، که هم خود کتاب ها رو معرفی میکردن و هم با کتاب های دیگه مقایسه میکردن...
در کل هم افراد کتاب خون، و عزیزانی که خوندن ادبیات براشون یک فعالیت روزمره هست، و سابقه نسبتا خوبی در خوندن آثار ادبی دارن، چیز جدید و تازه ای از کتاب نمیتونن پیدا کنن و همه گفته های کتاب رو خودشون در طی دوران کتابخوانی خودشون تجربه کردن، ولی برای عزیزانی که تازه میخوان شروع کنن به مطالعه آثار ادبی میتونه دیدگاه های درست و نحوه مواجهه درست رو با آثار ادبی یادآور بشه...
        

22