یادداشتهای محمدمهدی حیدری (46) محمدمهدی حیدری 1404/3/15 وصیتنامه الهی - سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) روح الله خمینی 4.6 9 بهنامِ خدای خمینیآفرین! اگر هر دهه را یک نسل حساب کنیم، من میشوم نسل چهارم انقلاب. نسل چهارم انقلابی که خمینی اول در دلها و بعد در خیابانها به پا کرد. این را گفتم که بگویم فاصلهی زمانی من تا او کم نیست ـ از فاصلههای معنوی و شخصیتی و... که بگذریم..._ اما باوجود این فاصلهی زمانی، هرچه بیشتر میگذرد و کاملتر میشوم، بیشتر شیفتهی شخصیت این انسان عجیب میشوم و هرچه بیشتر از او میخوانم و میدانم، فاصلهٔ نجومیِ خودم با او را بیشتر درک میکنم! دیروز، سیوششمین سالگشتِ رحلتِ این بزرگمرد بود. بنابر دلیلی نتوانستم بروم مرقد مطهرش. به سرم زد منی که انقدر ادعای شناخت که نه، اما لااقل ادعای عشق به امام را دارم، چطور تا به حال یکبار به طور کامل وصیتنامهاش را نخواندهام؟! این شد که نشستم پای حرفهای این پیرِ مرادِ گرموسردِ روزگار چشیدهٔ جفادیدهٔ مقتدر... حرفها از عمق جان برمیآمد و لاجرم بر عمق جان نیز مینشست. از قرآن و عترت میگفت... از باور به اعتلای کلمهٔ توحید در عالم... از رنجهایی که چشیده بود و چشیده بودیم... از غصهها و خوندلها... از دغدغهها و آرمانها... از بیمها و امیدها... خلاصه اینکه بخوانید آقا.. اگر ذرهای نسبت به این انقلاب و این سرزمین تعلقی دارید، لازم است که این وصیت و سفارش را نصب العین فعالیت هامان قرار دهیم. والسلام. «رضوان خدا بر روح خدا» "خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما. 1 20 محمدمهدی حیدری 1404/2/29 سفر به سرزمین سدر و زیتون، لبنان اکبر خلیلی 2.0 1 درادامهٔ سیرِ «لبنانخوانی»هایم، رفته بودم که سفرنامهای دیگر را از کتابخانه امانت بگیرم که چشمم به این کتاب خورد و همین که فهمیدم در مورد لبنان است، جفتشان را باهم امانت گرفتم. سفر به سرزمین سدر و زیتون، سفرنامهای گمنام و نسبتاً قدیمی در مورد یک هیئت پنج شش نفر ایرانی است که به لبنان میروند. این سفر از طرف حوزهٔ هنری بوده است و به همین خاطر رسوم خودش را دارد و ماجراجوییهای یک جهانگردِ کنجکاو در آن اصلا به چشم نمیخورَد؛ البته این به قلم و نوع نگاه نویسنده هم بستگی دارد که در اینجا خشکی و رسمیت سفرنامه را دوچندان کرده است. البته این رسمیت، خوبیهایی هم دارد مثل اینکه موفق به دیدار سیدحسن و جرج جرداق میشوند. سفر در زمستان ۸۱ انجام میشود و هشت روز به طول میانجامد. خلاصه که اگر قصد خواندنش را دارید، بدانید که با یک سفرنامهٔ خشک و حوصلهسربر طرفید. با نهایت احترام به جناب نویسنده، ای کاش و صد ای کاش امر نگارش سفرنامه را به همسفرانشان واگذار میکردند! همسفرانشان چه کسانی بودند؟ رضا امیرخانی ، محمدرضا بایرامی ، غلامعلی رجایی.. ! پ.ن: سعی کردم مثل خود متن کتاب، یادداشتم بر کتاب هم خشک و زمخت باشد! به جز بند آخر ، فکر میکنم موفق شده باشم.. 0 11 محمدمهدی حیدری 1404/1/21 خارج از پروتکل ساجده ابراهیمی 3.5 7 خارج از پروتکل، خاطرات خانم ابراهیمی، جوانی دهه هفتادی است که به عنوان مسئول رسانه با یک تیم جهادی پزشکی سفری نه روزه به لبنان را تجربه کرده و در این کتاب برای ما روایت می کند. نسبت به دو سفرنامه قبلی، تحلیل های کمتری دارد و بیشتر به بیان ماوقع می پردازد. در کل حجمش هم زیاد نیست. نویسنده با اشخاص گفتگوی مستقیم و چهره به چهره ندارد و تنها آنچه را از دور مشاهده می کند روایت می کند. نهایت گفتگویش با انسان لبنانی در حد رد وبدل شدن دو سه جمله است و بس. که از این جهت نوعی ضعف محسوب می شود و میتوانست خیلی مستقیم تر و صریح تر با حقیقت زیست انسان لبنانی رو به رو شود. درکل برای کسی که به این تکه از جغرایا علاقه مند است، خواندنش توصیه می شود. ولی اگر تنها از روی تفنن میخواهید یک کتابی هم در عمرتان درمورد عروس زیبای خاورمیانه خوانده باشید، باید بگویم که پیشنهادات بهتری هم هست. و اما چند صفحه کتاب به کلی داستان عوض شد. عوض شدنی که حال شخصی مرا هم حقیقتا عوض کرد! سفرنامه لبنان ، مایل به سوریه شد و نویسنده با همراهانش قصد زیارت زینبیه را کردند. گویی در این چند صفحه نه تنها موضوع سفرنامه که لبنان بود به سوریه عوض شد، که انگار سبک نوشته و قلم و سناریو هم عوض شد! نمی دانم، شاید به حال شخصی من هم مربوط باشد از همه این نگرانی های این پنج ماهه و اتفاقاتی که درسوریه رخ داده و بلاتکلیفی ها و اضطراب هایی که جمع شده اند و بالاخره یک جایی سر باز می کند و بیرون می ریزد . . . 🗓 به وقت شام بیستم فروردین ۱۴۰۴ 🌙به یاد «شهید مهدی لطفی نیاسر» که امروز سالگردش بود به یاد همه شهدایی که رفتند تا این حرم در امان بماند... 💔 0 17 محمدمهدی حیدری 1404/1/18 جاده کالیفرنیا ؛ سفرنامه لبنان با طعم طوفان الاقصی محمدعلی جعفری 4.3 13 محمدعلی جعفری، نویسنده جوانی که سرش درد میکند برای روایت. آن هم روایتی که بکر باشد و ناشنیده. همین می شود که بدون هیچ دعوتی و حتی بدون داشتن رابط و آشنایی آن سوی مرز، با هزینه شخصی خودش پا می شود و می رود کشور غریب. سفر در سال ۱۴۰۲ است. چندماهی بعد از ماجرای طوفان الاقصی. درست زمانی که زمزمه هایی برای ورود رسمی حزب الله به جنگ به میان آمده. جعفری همانطور که آمدنش با تشریفات رسمی و دیپلماتیک و کلیشه های سفرای هیئات خارجی نبوده، زیست چند روزه اش در لبنان هم به همین منوال است. او نمی نشیند یک گوشه تا هرآنچه دور و برش هست و هر اتفاقی که رخ می دهد را روایت کند؛ بلکه این در و آن در می زند و از این محله به آن محله می رود و خود را به آب و آتش می زند تا آدم هایی را بیابد که خاطرات شنیدنی و نشنیده ای دارند از نسبت خودشان با این جنگ وجودی. از تجربه های زیسته ای هیجان انگیز دربرابر نامشروع ترین موجود دنیا. و الحق که مورد های خوبی را هم شکار می کند. از آوارگان فلسطینی ای که هفتاد سال است در اردوگاه های لبنانند و همچنان خود را متعلق به این خاک نمی دانند و رویای بازگشت دارند.. تا دوستان و شاگردان امام موسای صدر و آقامصطفای چمران در تشکیلات امل. بسیاری از روایت های کتاب را قبل از چاپ، در کانال شخصی نویسنده خوانده بودم؛ با این حال از خواندن مجددشان اصلا دلزده نشدم. کتاب از نظر ویراستاری کمدقتی هایی دارد و معلوم است که برای آماده سازی اش عجول بوده اند. درکل، از خواندنش لذت بردم. قلمتان مستدام آقای جعفری.. ان شا الله به همین زودی ها سفرنامه بیت المقدستان را بخوانیم ((: 0 21 محمدمهدی حیدری 1404/1/18 لبنان زدگی: سفرنامه لبنان سید حسین مرکبی 3.5 24 نمیدانم از حال و هوای بلبشوی این چند ماه لبنان بوده ، یا از اخبار تلخ لبنان در سالی که گذشت ، و یا از فقدان مجاهدینی که از عمق جان دوستشان میداشتم و ملیتشان لبنانی بود ... هرچه بود، تصمیم گرفتم یک سِیر لبنان خوانی برای خودم دست و پا کنم. تقریبا هفت هشت تایی سفرنامه جور کردم. ماجرایم را از «لبنانزدگی» شروع کردم. کتاب سبک و کم حجم و خوش خوانی بود. لحن نویسنده گرم و صمیمی بود و مخاطب را با خود می کشاند. نقطه مثبت کتاب، تحلیل های نویسنده بود؛ اگرچه که به برخی تحلیل ها ان قلت داشتم.. سفرنامه باهمین تحلیل هاست که خواندنی می شود وگرنه کوه و دریا و آدم و ساختمان را که جناب گوگل هم بلد است نشانم بدهد! تازه، دیدن کی بود مانند خواندن؟! اینجانب با دودهه عمری که تا به اینجا از جناب باری تعالی گرفته ام، «غربزده» زیاد دیده ام. حتی در سال های اخیر با رواج کارهایِ حرفه ایِ رسانه ایِ بعضی کشورهای چشم بادامی، «شرقزده» هم دیده ام. اما خدا شاهد است این اولین باری بود که در عمرم یک هموطن «لبنانزده» می دیدم! جناب نویسنده به معنای واقعی کلمه همانطور که در عنوان کتاب آمده، دچار لبنان زدگی شده! محاسن و زیبایی های عروس خاورمیانه را نمیتوان انکار کرد اما این کشور آنقدر ها هم که فکر میکنید گل و بلبل نیست آقای مرکبی! توضیح دراینباره زیاد است و حوصله شمای مخاطب کم! پس همین مقدار بس باشد.. نکته پایانی هم اینکه، این کتاب نسبت به دیگر سفرنامه های لبنان که این روزها بازار کتابفروشان را رونق داده اند، کمی قدیمی تر است. تقریبا برای هشت سال پیش. اما با این حال، کسی که دوست دارد از لبنان بداند، خوب است که این کتاب را بخواند. 0 11 محمدمهدی حیدری 1404/1/5 ما بی تو، تو بی ما مهرگان رزمی بهرغانی 3.0 1 بسم رب المهدی .. به رسم هرساله، جهت تبرک ایام و شیرینیِ کام، اولین کتاب سالَم را با موضوع آخرین امامم انتخاب کردم و خواندم. کتاب، مجموعه ای از دلنوشته های پراکنده نویسنده است در مورد امام غایب از نظر ـ و چه بسا نه تنها غایب از نظر و بصر، که غایب از ذهن و اندیشه ـ . قلم آنقدر قوی و شایسته ستایش نیست؛ اما پاره جملاتی میتوان از گزید و نیوشید! و البته که به حکم «هرچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.» حتماً ارزش خواندن دارد؛ چه اینکه در مورد امام زمان هم هست.. و حسن ختام هم این بیت جناب جلال الدین بلخی باشد که فکر می کنم عنوان کتاب هم اقتباسی از آن است: ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست ما بیتو خستهایم تو بیما چگونهای...؟ 2 9 محمدمهدی حیدری 1403/12/10 آخرین فرصت سمیرا اکبری 4.4 28 درمیان کتب رواییِ دفاع مقدس، زندگینامهٔ فرماندهان و شهدای شاخص، سهم زیادی را به خود اختصاص داده است. اما نکتهای که هست این است که این دفاعی که مقدس شده و باعث سرافرازیِ دائمیِ این امت شده، سببش تنها دلاوریِ و سلحشوری فرماندهان نبوده؛ همهٔ عوامل درگیر جنگ، باید از خود ایثار و سختکوشی و مقاومت و شجاعت نشان بدهند، تا پیروزی حاصل شود. و ازقضا، همهٔ اقشار این امت در این نبرد هشتساله خود را نشان دادند و سنگ تمام گذاشتند. از آن نوجوانِ بیسیمچیِ تُخس! تا آن زنِ رختشورِ اندیمشکی! تا آن حاجیِبازاریِ مَلّاکِ تهرانی! و تا آن فرماندهٔ بیباکِ بیدلِ خطِمقدم؛ همه و همه دست به دست هم دادند تا از آرمانهای انقلاب نوپایشان در مقابل هجوم مستقیم بیش از سی کشور جبههٔ استکبار، حفاظت کنند. و ما در زمان فعلی، به این روایتها نیاز داریم. روایتهایی از همهٔ این اقشار؛ و نه فقط سرداران و سرلشگران. و الحمدلله در این سالها، ادبیات مقاومت به این سمت و سو رفته و آثار وزینی در این موضوع منتشر شده اند. این علیآقای عزیز قصهٔ ما هم از همین موردهاست. او مسئول تبلیغات مرکز پیاده ارتش شیراز بوده است و باتوجه به مسئولیتش ایامی که در شهر بوده، بیش از ایام تنفس روحانگیز حالوهوای جبههها بوده است. داستان شیرین است و قلم نویسنده هم روان؛به همین خاطر سریع جلو میرود. نقطه ضعف اصلی کتاب از نظر من، عدم التفات نویسنده به این مسئلهٔ مهم است که روایت زندگیِ شهید از زبان همسر متفاوت است با روایت زندگیِ همسرشهید از زمان ازدواج تا شهادتِ شهید! نویسنده دومی را در کتاب آورده است، حال آنکه ما همیشه به دنبال اولی هستیم. به همین دلیل میبینیم که در تمام این سیصد صفحه، چیزی درمورد نحوهٔ فعالیتهای کاری تبلیغاتی شهید گفته نمیشود. حتی از حالاتِ معنویِ شهید هم مطلب خاصی نمیگویند و فقط یکی دوبار اشارهٔ خیلی کلی میکنند که مخاطب فقط میفهمد سیمهایی وصل بوده اما چه بوده و چگونه.. معلوم نیست! فقط و فقط بیان احساسات و مکالمههای جزییِ زنوشوهری است. و این، ضعفِ کمی نیست. ضعف دیگر کتاب طراحیِ انیمیشنی جلدش بود (جلدی که الان بالای یادداشت میبینید) که الحمدلله ناشر فهمید که اگرچه مفهوم جلد به داستان مرتبط است اما در نگاه اولیهٔ مخاطب که از داستان بیخبر است، این جلد به عنوان یک کتاب نوجوان نقش میبندد! و خب جلد جدید خیلی بهتر شده.. نکتهٔ ضعف آخر هم که کمی ناشایست بود، بیان جزییِ حالات زنانگی و زایمان در دو سه جای کتاب بود که برای امثالِ منِ خوانندهٔ مذکر، حقیقتا بهجا نبود! راستی این را هم نگفتم. کتابش، برخلاف کتب مرسوم شهدایی، هیچ عکسی نداشت. و خب این مورد هم خیلی توی ذوق میزد. /: و در پایان: " اللهم ارفع درجه و الحقنا به . . . 🤍 2 10 محمدمهدی حیدری 1403/11/30 قیام 29 بهمن تبریز سیدعلی موسوی 3.8 2 تُرکها مردمانِ عجیبیاند. تازه اگر به قول خودشان از نوع ششسیلندر (آذربایجانی) هم باشند که دیگر هیچ... یا یک گوشه مینشینند و سرشان درلاکِ خودشان است؛ یا اینکه داغ و آتشین میشوند و میآیند و میغُرّند و هرچه جلویشان باشد را از میان برمیدارند. ماجرای ۲۹ بهمن ۵۶ هم، به همین قاعده بوده است. تبریزی که تا یکماه قبلش بُخاری نداشته و جریان انقلاب درمیان تودهٔ مردمش چنان رواج نداشته، با این قیام خودی و غیرخودی را به شگفت وامیدارد. به قول آیتالله سیدمحمدعلیِ قاضیِ طباطباییِ تبریزی: «تبریز دیگ سنگی بزرگی است که دیر به جوش میآید، ولی اگر به جوش بیاید، کنترل آن آسان نیست.» 0 10 محمدمهدی حیدری 1403/11/24 ماموریت هایزر در ایران محمد رضاپور 3.0 3 ' وَ هُوَ القٰاهِر . . . سنت الهی بر این است که هر قومی که در راه حق استقامت نمود و پشتیبان رهبرِ الهیاش بود، قطعاً پیروز است. وضعیت حریف هم اصلا اهمیتی ندارد. چه بسا که دیگران ابرقدرت بخوانندش و از شنیدن نامش هم لرزه بر اندامشان بیفتد. پیرِِ ما نیز، در راه حق استقامت کرد و ما را به این استقامت فراخواند. جرثومهٔ فساد را #شیطان_اکبر خواند و تلویحا به همهٔ آنهایی که دستودلشان هنوز میلرزید، باصلابت تمام گفت که ابرقدرت فقط خداست. رابرت هایزر، افسر ویژهٔ ایالات متحده بود که در دیماه ۵۷ برای کنترل اوضاع و مدیریت بحران، به کمک شاه آمد. باتوجه به اینکه جلوگیری از سیل ارادهٔ مردم، امری ناشدنی بود، مأموریت اصلی سفر او این بود که پس از رفتن شاه، دولت بختیار را رسمیت ببخشد و با روی کارآوردن تعدادی از مخالفان و انتصاب آنها در جایگاههای امور، موح انقلاب را منحرف و درنهایت سرکوب کند. اما غافل از اینکه این انقلاب با انقلابهای دیگر جهان فرق میکند. اینجا بولیوی نیست و «خمینی» هم «لومومبا» نیست. و نه تنها بولیوی که ده ها کشور مستعمرهای که قصد انقلاب داشتند و آمریکا با دخالت سیاسی یا نظامی، انقلابشان را در بدو امر، منحرف کرد. اینجا ایران است و ارادهٔ مردم منشأ الهی دارد. منشأیی که بینهایت است. کتاب مختصر بود و اطلاعات خوبی به خواننده میداد اما میتوانست خیلی منسجمتر و دقیقتر باشد. 0 6 محمدمهدی حیدری 1403/11/16 کمیته مشترک ضد خرابکاری کیوان امجدیان 3.0 1 آقا کیوان، موضوع به این جذابی را حیف کردی برادر! دستهبندی های مطالب ضعیف بودند و میشد بخشهایی را حذف کرد و بخشهایی بهتر و مهمتر را جایگزین آن کرد. بههرحال همین مقدار هم جای سپاس دارد. [ زندان «کمیته مشترک ضدخرابکاری» یا همان «موزه عبرت» از آن جاهاییست که خواندنش کافی نیست؛ حقش ادا نمیشود. وقت کردید و گذرتان به پایتخت افتاد، حتماً از این عبرتگاه رؤیت کنید! ] 🔸به یاد همهٔ آنهایی که در این سلولها شکنجهها دیدند، تا ما رنگ استقلال و آزادی را ببینیم . . . ❤️🩹 0 7 محمدمهدی حیدری 1403/11/14 آتش سوزی سینما رکس زهرا عزیزمحمدی 3.0 1 ماجرای آتش سوزی سینما رکس آبادان و کشته شدن قریب به ۷۰۰ هموطن بیگناه، از تلخ ترین حوادث تاریخ معاصر ماست. این فاجعهٔ مهیب را هیچکس گردن نمی گیرد و هنوز بعد از گذشت نیم قرن از آن ماجرا علت اصلی آن روشن نیست! اینطرفی ها می گویند کار خود رژیم بوده و آنطرفی ها می گویند کار انقلابی ها. جالب اینکه برای هردو ادعا هم قرائن محکمه پسندی وجود دارد. این کتاب هم ابتدا رژیم شاهنشاهی را عامل اصلی میدانست اما صفحات آخر ورق برگشت و شخصی به نام «حسین تکبعلی زاده» و رفقایش به عنوان متهم معرفی شدند. به شخصه هنوز نمیتوانم قضاوت کنم و حتما لازم است باز هم در این زمینه بخوانم. * به یاد همهٔ هموطنان شهیدم... 0 19 محمدمهدی حیدری 1403/11/5 جهاد اکبر روح الله خمینی 4.7 9 ٬٬ آقایان طلبه و روحانی بخوانید این کتاب را. یکبار و دوبار هم نه، بگذارید دم دستتان و هر روز چند خط آن را بخوانید ؛ بلکه دارویی باشد اثربخش در جهت شفای مرضِِ مُهلِکِ منیّت و دنیاطلبی. ✴️ و چه خوندلها که نخورد، اسلامِ عزیز از جماعت به ظاهر مؤمنِ درباطن مُشرک! 🎁 از استادِ عزیزم بابت این هدیهی مُفید سپاسگزارم. بیشک این کتاب یکی از اثرگذارترین کتابها در زندگیِ طلبگیام بوده است. (((: 0 18 محمدمهدی حیدری 1403/11/5 آنجا سفارت نبود محمد مهدی مزارعی 2.5 2 یکی از رویمُخترین کتابهایی بود که خوندم؛ از بس که جلو نمیرفت! فصلبندی و تبویب کتاب به معنای واقعی کلمه افتضاح بود! حاشیههای گهربار جناب نویسنده هم که دیگه نگم... + هرچی میخوام جوانب حیا و ادب رو حفظ کنم، نمیشه انگار... پ.ن: تصمیم گرفتم از این به بعد هر کتابی که خوندم رو یه یادداشت ولو کوتاه و سَرسَری براش بنویسم. تصمیمی در جهت سرکوب کمالگرایی! 0 16 محمدمهدی حیدری 1403/5/27 ادب عاشقی: آداب حضور در مجالس اهل بیت (ع) محمدرضا عابدینی 4.8 6 »» ادب، آداب دارد. »» این شهر*، ادب دارد. حجتالاسلام پناهیان، در بخش دوم کتاب «رهایی از گناه»شان ، یکی از ویژگیهایی را که موجب میشود مومن گرد گناه نگردد، صفتِ حسنهٔ «ادب» میدانند. آری مومن باادب است. البته ادب نه به معنای مشهور ، بلکه ادبی منظور است که مفردِ «آداب» است. یعنی انسان مومن، برای هرکاری الگوی خاص خودش را دارد؛ هرکاری را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد، چرا که برنامه دارد برای بهرهوریِ بیشتر. این را ادب گویند. این باادببودن، در اعمال و مناسک اجتماعی خیلی بیشتر موضوعیت پیدا میکند. همانطور که میدانید یکی از مهمترین مناسکِ اجتماعیِ مومنین، اقامهٔ مجالس عزا و تعظیم برای اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است. باتوجه به اهمیت ویژه و تاثیر ویژهتری که این مجالس در زندگیِ مومنین دارد _ و هر مومنی این تاثیر را بارها و بارها لمس کرده_، مؤدب بودن و رعایتِ آدابِ شایستهٔ این مجالس نیز به همان میزان اهمیت دارد. این کتاب، هدفش ابتدا ایجاد ضرورت ادب و سپس مؤدبکردن انسانها در این مجالسِ انسانساز است. کتاب، بحثهای مختلفی را ارائه میدهد اما شاید محوریترین بحثکتاب، القاء این باور باشد که مجالس اهلبیت علیهمالسلام بهگونهای زیارت ایشان است. نگارنده ابتدا این ادعا را اثبات میکند و پس از آن به دنبال تطبیق آثار زیارت، با آثار مجالس اهل بیت میرود. . . . ⁰ بهشخصه، در این چند ماه، هیچ کتابی به این اندازه بر روی زندگیِ خارجیام _ ولو در بخش خاصی از زندگی_ چنین تاثیری نداشته بود؛ چرا که کتابها معمولاً تنها به دنبال تغییر نگرش ذهنیاند. ⁰⁰ ادب عاشقی ، دومین کتابی است که از استاد عابدینی _حفظهالله_ میخوانم. دانشمندی فرزانه که متاسفانه آنطور که شایسته است از ایشان استفاده نمیشود. و چه در هنگام این کتاب و چه در هنگام کتاب قبلیشان چقدر افسوس خوردم که ای کاش خودشان دست به قلم میشدند و این پراکندگیهایی که ناشی جمعآوری و پیادهسازیِ سخنرانیهایشان است را کنار میزدند و خودشان مستقیم این معارف نورانی را به خوانندگان میخوراندند، اما حیف که تا به اینجا ، همه چند ده اثر منتشر شده از ایشان، مکتوبِ سخنانشان است. *شهر: (بهعربی)/ ماه 0 26 محمدمهدی حیدری 1403/5/27 سلوک عاشورایی (منزل هشتم): غیرت دینی مجتبی تهرانی 4.5 2 شبهای محرم امسال، بعد از هیئت و مراسمات سطح شهر، مینشستم پای منبرِ دلنشینِ حاجآقامجتبایِطهرانیِجآن. پارسال هم همین برنامه بود و انشاءالله تا هشت سال دیگر ، اگر عمری باشه و اگر فیض منقطع نگردد، بخشی از محرممان را بناست این مردِ الهی بسازد. ((= «سلوک عاشورایی» مجموعهای ده جلدی است که هر جلد آن ، پیرامون یکی از ابعاد قیام حضرت سیدالشهدا علیهالسلام بحث میکند. هر جلد ،پیاده شدهٔ حدود بیست جلسه سخنرانی آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی است که در دهه اول محرم و دهه آخر صفر ایراد شدهاند. این جلد، هشتمین جلد مجموعه است. _جلدها ترتیب موضوعی ندارند._ موضوع محوری کتاب، غیرت دینی است. همان چیزی که باعث شد امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه، قیام کند و کشته شود و . . . همان چیزی که باید در وجود هر مومن دغدغهمندی باشد، تا بیتفاوتی جامعه روی او اثر نگذارد و اگر شده حتی ساز مخالف بزند و به ظاهر رسوای جمع شود، اما تکلیفش را انجام دهد. بیانِ مطالب کتاب و شیوهٔ ارائهشان واقعاً استادانه بود؛ یعنی هم محتوا دقیق و مفید بود و هم نحوهٔ ورود و خروج بحث معلوم و منطقی بود. [چیزی که معمول سخنرانان موحود، یا هردو یا لااقل یکیش را فاقدند.] ناشر برای حفظ امانت، سعی کرده جز تیتر بندیِ مطالب، دخل و تصرفی دیگری در متن نداشته باشد و این هم خوب است و هم بد. از طرفی خودت را میبینی که در کنج حسینیهی نور در خیابان ایران در دهه هشتاد نشستهای و خیره به صحبتهای این عالم، در مباحث غوطهوری. _گاهی حتی کتاب را با لحن شیرین حاجآقامجتبا میخواندم(: _ و از طرفی دیگر چون ویرایش و اصلاح صورت نکرفته، بعضی مباحث نیاز به ربطدهی بیشتری دارند و بعضی چند بار تکرار شده اند و... مخلص کلام اینکه ما که استفاده کردیم و میکنیم و پیشنهاد میکنیم که این مجموعه ده جلدی را در سبد مطالعاتِ عاشورایی تان قرار دهید. 🔸 شادی روح این عالمِ عامل، فاتحهای هدیه کنید. 2 13 محمدمهدی حیدری 1403/5/7 نور خدا؛ چهل روضه مکتوب حضرت سیدالشهدا(ع) محمدعلی تولایی 5.0 4 ♦ صَلَّیاللّٰهُعَلَیکَیابابَنَجاةِالاُمَّة،یاأباعَبدِاللّٰه ♦ باید این حقیقت را همواره در عزاداریها یادآور شد که حسین -علیهالسلام- قبل از اینکه شهیدِ لبتشنهٔکربلا باشد، واسطهٔ فیض میان رب و عالمِین است و قبل از اینکه اربابِدوستداشتنیِنوکرهایش باشد، عارفِباللّه و فانیِفیاللّه است. «نورخدا» مجموعهای از سی نوشتهٔ کوتاه است که به بُعد عرفانی حضرت سیدالشهدا علیهالسلام میپردازد. نوشتههایی دلنشین با سبکی ادبی و ابیاتی چند در پایان هر نوشته که به لطافت آن میافزاید. نورخدا، یک مقتلِ عرفانی-ادبی است! در این شبها (دههسومِمحرمالحرام) که مراسمات کمتر است، با این کتاب حالوهوای محرم را زنده نگه دارید و تداوم دهید؛ خلاصه که هرطور که هست، مراقبِ امامحسینِدلِتان باشید...❤️(: * پیشنهاد من که خرید فیزیکیِ کتاب است؛ اما اگر مایل بودید شخصی پیام دهید تا نسخه الکترونیکی اش را تقدیم کنم. خیالتان راحت، از شیر مادر حلالتر است! 0 25 محمدمهدی حیدری 1403/4/22 المثنی مجید محبوبی 3.7 1 💚 بسم رب الحسن 💚 شب پنجم و ششم محرم، منسوب به آقازادههای امام حسن مجتبیست. آقای کریمی که از شدت جود و کرم ، نه تنها زائر و حرمش، که دو فرزندش را هم به حسینش بخشید. ((: اما نکتهای که در تاریخ مغفول مانده و غالباً کسی نمیداند این است که حضرت مجتبی علیهالسلام در کربلا سه پسر تقدیم برادر کردند. عبدالله ، قاسم ، و سومی به نام حسن! معروف به «حسن مثنی» حسن ابن حسن ابن علی ابن ابی طالب، از دو برادر دیگر، بزرگتر بوده و هم برادرزاده و هم داماد حضرت سیدالشهدا علیهالسلام است. ایشان در ماجرای کربلا حضور داشتند و مبارزهٔ نمایانی میکنند و جراحات زیادی برمیدارند اما شهید نمیشوند! ـ فکر میکنم تنها یار امام حسین بودند که در کربلا جنگیده اند و شهید نشده اند. ـ و احتمالاً به همین دلیل است که مثل دو برادر بزرگوارشان آنچنان شناخته شده نیستند. علت شهیدنشدنشان هم بماند تا خودتان بروید و کتاب را بخوانید.. المثنی در قالب یک رمان نسبتا کوتاه نوشته شده. قلم خوبی دارد و جذابیتش انسان را میکشاند. متاسفانه این کتاب مثل صاحب کتاب (جناب حسن ابن حسن) آنطور که باید و شاید شناخته نشد. بخوانید و بخوانانیدش! 2 12 محمدمهدی حیدری 1403/4/19 بگو راوی بخواند: غم نامه حضرت رقیه (ع) مجید پورولی کلشتری 3.6 2 «بگو راوی بخواند»، سوگوارهٔ دختِ سهسالهٔ حضرت سیدالشهداست. سوگوارهای که برای غمافزاییاش، نیاز به قلمفرسایی نیست؛ همینکه چهار کلمهٔ «رقیه» و «اسارت» و «شامیان» و «خرابه» را بتوانی درست تصور کنی، کافیست تا قلبت از حزن آکنده شود... آقای پورولی کلشتری را تا قبل از این با رمان هایشان میشناختم. اما این کتاب نمایشنامه است و به قدر رمانهای نویسنده، پخته و حرفهای از کار درنیامده. این یادداشت برای روز سوم محرم ۱۴۴۶ است. به شرط توفیق، انشاءالله تا ده روز دیگر ، هر روز یک کتابِ امامحسینی معرفی میکنم و یادداشتش را مینویسم. سعی میکنم از کتابهایی باشد که آنطور که حقش بوده ، معروف نشده است. 0 16 محمدمهدی حیدری 1403/4/6 متن و ترجمه خطبه غدیر محمدباقر انصاری 0.0 1 حقیقتاً برای یه بچهشیعه زشته که یه دور خطبهٔ غدیریه رو نخونده باشه. خطبهای که سند افتخار ماست. ((: + الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة یعسوب الدین و امام المؤمنین🤍 0 10 محمدمهدی حیدری 1403/3/30 سی و هفت سال حمید داودآبادی 4.1 5 بسماللّٰه همانطور که از عنوان میتوان حدس زد، کتاب درمورد سیوهفتسال سردرگمی و ابهام از سرنوشت فرماندهٔ لشکر محمد رسولالله ، حاج احمد متوسلیانِ عزیز است. (البته در انتخاب عنوان بی سلیقگی شده ، چرا که این عدد، مربوط به زمان نگارش کتاب است؛ یعنی درواقعا عنوان کتاب تنها تا یکسال اعتبار دارد و الان که چهل و چند سالی شده..) کتاب، گنگ است! نویسنده به سراغ هرکسی که کوچکترین ربطی به ماجرای ربایش داشته یا احتمال اینکه کمترین خبری از سرنوشت این چهار اسیر داشته باشد، رفته و از آنها نقلقول کرده. از مسئولین ایران و حزبالله بگیر تاااا نیروهای خبیث اسرائیلیو فالانژِ وقت... نقلقولها و کوتاههروایتهایی که حتی بعضاً متناقض یکدیگرند! و البته که این گنگی و ناسازگاری و بههمریختگی محتوایی را خود نویسنده میخواسته! مسئله عجیب و مقداری ترسناک است؛ اینکه خیلی از مسئولین رده بالا خبر دارند که دقیقاً در آن روز چه اتفاقی افتاده و آن چهار عزیزِ سفرکرده وضعیتشان الان چگونه است، اما هیچکس هیچ خبر قطعیای نمیگوید. نویسنده هم جزو همین طیف است. میداند اما نمیخواهد یا شاید نمیتواند به صراحت بگوید که چه شده ... کتاب را اگر بادقت بخوانید، از کنار هم گذاشتن روایتها و یک سری قرائن، به عنوان جمعبندیِپایانی نتیجهای بهدستتان میآید. پاییز ۱۴۰۱ بود. آقای داوودآبادی را در نمایشگاه کتاب شهرمان دیدمش. رفتم جلو و نتیجهای که پس از خواندن کتاب گرفته بودم را برایش گفتم. تایید کرد و گفت همین است. همین... بهشان گفتم که خب چرا این را صراحتا توی کتابتان نمیآورید و دل مخاطب را یک دله نمیکنید؟ جواب درستی نداد و پیجاند! بعد یک جملهای آهسته بهم گفت که وسط نمایشگاه انگار یک سطل آب یخ ریختند رویم؛ جمله را نمیگویم چون هنوز برای خودم هم هضم نشده؛ اما این را بدانید که ماجرا خیلی پیچیده و یواشکی است!! یک کتاب دیگری هم بناست از ایشان بخوانم و شاید در آن هم چیزهایی جدید یافتم. خواندم،حتما گزارشش را میگذارم. ♦️#مرگ_بر_اسرائیل 4 15