لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

3.6
45 نفر |
19 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

74

خواهم خواند

58

شابک
9786006077895
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1398/5/13

توضیحات

        لبنان‌زدگی سفرنامه‌ای هفت‌پرده‌ای است. نویسنده می‌کوشد بافت اجتماعی و سیاسی و تاریخی لبنان را در قالب مشاهداتش در این سفر صورت‌بندی کند. این سفرنامه به قرائت لبنانی از اسلام و تجربه‌ی زیسته‌ی مسلمانان در فضای متکثر و پر داد و ستد کشوری می‌پردازد که هیچ گروهی در آن اکثریت مطلق یا حاکم نیست.
لبنان در این کتاب یک متن نیست بلکه پیشامتن و رویکرد و برشی متفاوت است که با شناخت آن می‌توانیم حتی دانسته‌های قبلی خودمان را نیز به گونه‌ای متفاوت بفهمیم.
نویسنده در میانه‌ی جنگ ۲۰۱۴ غزه و اوج حملات گروه‌های تکفیری به لبنان سفر کرده و به نواحی مرکزی و جنوبی این کشور کوچک سرک کشیده است.
یک فصل کامل از این سفرنامه به بازدید از مؤسسات اجتماعی و خیریه‌ی امام موسی صدر اختصاص دارد. این مؤسسات در شهر صور در ۲۰ کیلومتری مرز فلسطین اشغالی واقع است و نیم قرن قدمت دارد. همچنین در فصل‌های دیگر روایت‌هایی می‌خوانیم از کمربند فقر بیروت یا همان ضاحیه‌ی جنوبی، موزه‌ی ملی لبنان، دانشگاه آمریکایی بیروت، پارک‌موزه‌ی مقاومت با نام ملیتا و بازدید از گروه‌های پیش‌آهنگی حزب الله.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

لیست‌های مرتبط به لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

یادداشت‌ها

          مگر می شود در این دوره و زمانه دلبسته لبنان بود؛ ابتدا و انتهای تاریخ را لبنان دانست و هر آن چه خوبی است را به یک کشور با مساحت کمتر از استان قم نسبت داد. مگر می شود اهل مطالعه باشی، اهل سفر باشی، اهل گفت و گو باشی و دلبسته لبنان شوی. دلبسته شوی چون در لبنان با حجاب و بی حجاب در کافی شاپ کنار هم می نشینند؛ چون ۱۷ فرقه در کنار هم یک نقطه تعادل را ایجاد کرده اند؛ چون در لبنان تضاد سنت و مدرنیته حرف مفت است. همه این ها ممکن است اگر لبنان را با استان قم مقایسه کنی.
نویسنده از قم دل زده است و از لحظه ای که وارد فرودگاه رفیق حریری می شود دلبسته لبنان. اصلا به لبنان سفر می کند تا دلبسته شود. ترجیح می دهد گمشده اش را در لبنان پیدا کند تا هرگز آن را پیدا نکند. برای همین سفرنامه نمی نویسد؛ گمشده اش را، گمشده هایش را در لبنان جا می دهد و در و دیوار لبنان را به خدمت می گیرد برای نمایش گمشده ها. این ها همه ناخواسته است چون نویسنده خسته است. دوست ندارد چیزی را دوست نداشته باشد و از همین رو لبنان زده می شود. دلبسته لبنان بودن بهتر از دلبسته هیچ جا نبودن است.
تلاش می کند از سطح عبور کند اما گاهی نمی تواند. درگیر حجاب می شود و نمی تواند آن را پنهان کند. غرب ستیز می شود، یهود ستیز و نمی تواند آن را پنهان کند. دلبسته شخص امام موسی صدر و خاندانش می شود و نمی تواند آن را پنهان کند. بارها شما را تا لب چشمه می برد و تشنه بر می گرداند بدون آن که در شما حس تشنگی ایجاد کند. شاید هم حس تشنگی ایجاد شود، اما به چشم بر هم زدنی از بین می رود. تلاش می کند شما را با خود همراه کند و موفق هم می شود گاهی. اما در انتها از راهی که رفته اید پشیمان می شوید. نویسنده تعارف ندارد؛ صریح سخن می گوید و ساده و این می شود که در دنیای نفاق، لبنان زدگی را غنیمت بشمارید؛ در میان سفرهای بسیار یک بار هم به لبنان بروید با نویسنده و در نهایت لبنان زده.
        

9

          بسم‌الله
خیلی خلاصه اگر بخواهم بگویم این کتاب علی‌رغم برخی مشکلات جدی که داشت (که اشاره خواهم کرد) توانست در زمره کتاب‌هایی قرار بگیرد که تصمیم گرفتم هر چند وقت یک‌بار بخوانم و خودم را با آن‌ها محک بزنم. در واقع از همان زمانی که با نوشته‌های نویسنده آشنا شده بودم (در قالب وبلاگش) عادت داشتم هر چند ماه یک‌بار آن‌ها را مرور کنم. چرا که این نوشته‌ها برای من (که مطالعات چندان عمیقی در این زمینه‌ها ندارم) نماینده نگاهی تازه/مغفول بود که با نگاه‌های رسمی/عرفی موجود تفاوت‌های آشکاری داشتند: لااقل این‌که نکات ریز و مهمی در لا به لای این صحبت‌ها بود که ارزش بازخوانی چندباره را داشتند. به عنوان مثال در همین کتاب می‌توانم به فصل‌های استغنا یا خموشی اشاره کنم.
اما! برای این که این یادداشت صرفا تعریف و تمجید نشود برویم سراغ ایرادهای کتاب به نظر حقیر:
اولین ایراد اینکه این کتاب اصلا سفرنامه نیست. یعنی نویسندهٔ گرامی نظراتش را درباره مسائل مختلف به نحو وبلاگ مانندی نوشته و صرفا وقتی قرار است موضوع بحث عوض شود یک بخشی از سفرش را گزارش می‌کند! بهتر بگویم: غرض از این کتاب اصلا روایت سفر به لبنان نیست. مقایسه لبنان با ایران به بهانهٔ سفر به لبنان است. همین قدر صریح و بی تعارف.
ایراد بعدی من به محتوای کتاب است. همیشه وقتی نگاه به یک مقوله‌ای صفر و صدی می‌شود نسبت  به پذیرفتنش گارد می‌گیرم و به صحتش شک می‌کنم. مثل اتفاقی که در این کتاب و در این مقایسه بین ایران و لبنان رخ داده‌است: برایم سخت است زیر بار این واقعیت بروم که در ایران همه‌چیز خیلی بد است و در لبنان همه چیز این قدر خوب است.
این دو تا مشکل به قدری طی خواندن کتاب برایم پر رنگ بودند که چیز دیگری به چشمم نرسید :-)!
        

11

          در وهله اول تشکر کنم از نویسنده که صادق بوده و با استفاده از عنوان کتاب خودش اعتراف کرده که لبنان زده‌ست. هرچند اولین باری که با عنوان کتاب مواجهه شدم فکر کردم در نقد این رویکرده.
شیوه نگارش (از مدل طنز پردازی بگیر تا شیوه روایت و ...) به سفرنامه‌های امیرخانی پهلو میزنه، گر چه نمیشه گفت کپیه ولی نمیشه هم گفت ابداع خود نویسندس.
نویسنده مخصوصا تو نیمه دوم کتاب دائما ج ا رو تحقیر می‌کنه و از لبنان تعریف. نویسنده لبنان رو یه جامعه چند مجهولی معرفی می‌کنه که اتفاقا از پس حل این معادله بر اومده اما ایران با اینکه معدلش تک مجهولی و آسونه اما نتونسته حلش کنه! این نوع طرح مسئله ناشی از یه نوع نگاه تقلیل‌گرایانه خیلی جذابه که تهشم نتیجه این میشه خب پس بیاید از لبنان یاد بگیریم تا مشکلات جامعمون حل بشه! ( خود این طرح مسئله هم اگر اشتباه نکنم برای امیرخانیه) جالبه که اتفاقا این نوع خودتحقیری تو کتابای امیرخانی هم هست.
به زعم حقیر تکثر تو لبنان بسیار ساده تر از تکثر تو ایرانه. تو لبنان ادیان و فرق متفاوتند. ولی ما تو ایران ذیل تشیع اثناعشری و حتی گفتمان انقلاب اسلامی قرائت‌های مختلف داریم که اکثرا تقاطع‌های شدید با هم دارن و برای همینه که تو ایران تقریبا تسامح صفره. البته قطعا این نبود تسامح رو خوب نمی‌دونم و معتقدم ماهم باید تلاش کنیم که یاد بگیریم با همدیگه بر سر منافع مشترکمون توافق کنیم اما نکته اینه که مسئله ایران با لبنان بالکل متفاوته و اصن مقایسه کردنشونم سطحی کردن ماجراست چه برسه به اینکه بیایم راه حل لبنان رو برای ایران تجویز کنیم.
        

9

          یک.
کتاب را که بستم دلم گرفت، حسی شبیهِ دل گرفتگی نویسنده بعد از بازگشت از لبنان را داشتم، حقیقت این بود که کتاب مرا با این سفر همراه کرد، انگار با  خواندن خط به خط کتاب از این طرف لبنانِ کوچک به آن طرف می‌رفتم، از گران بودن کرایه ها حرص می‌خوردم، در "روضه الشهیدین" دلم آتش می‌گرفت، از دیدن رباب صدر و مهربانی ها و شنیدن حرف هایش ذوق می‌کردم و آرزوی "اندیشیدن به شیوه حزب الله" را با خود به دوش می‌کشیدم..
#لبنان_زدگی به ظاهر یک سفرنامه کوتاه به لبنان است اما در حقیقت چیزی ست فراتر از یک سفرنامه معمولی! 

دو.
کتاب پر از اطلاعات تحلیلی مفید است، تحلیل های مذهبی، سیاسی اجتماعی حتی اقتصادیِ کابردی! یک کپسولِ ۱۰۰ صفحه ای مختصر و مفید! 
حالا نمی‌گویم صفر تا صد حرف های #سید_حسین_مرکبی مقبول و وحی منزل است اما درصد بالایی از آن کاملا صحیح و منطقی است، باقی قابل تامل و گفت‌وگو برانگیز! 
و چقدر دلم خنک می‌شد وقت هایی که به "عالمان مستغنی از جهانِ ساکنِ قم" طعنه می‌زند! چقدر.. چقدر..
آخیش! :)

سه.
"در لبنان مهم نیست از کجا آغاز می‌کنی، مهم این است که در انتها به سید موسی می‌رسی.. "

می‌دانید؟ دل کندن از قم خیلی سخت است! قم برای یک زندگی بی حاشیه و سالم و آرام مذهبی واقعا جای خوبی ست! من نمی‌دانم سید موسی صدر وقت دل کندن از قم چه حالی داشت؟ نمیدانم در زیارتِ خداحافظی اش با حضرت معصومه(س) چه گفت و چطور خداحافظی کرد اما با هجرتش به لبنان چنان انقلابی به پا کرد که نه تنها لبنان، که تمام جوامع انسانی تا عمر دارند به نوعی مدیون آن هستند.

چهار.
کتاب را توصیه می‌کنم، به فعال و غیرفعال فرهنگی، دغدغه مند و بی‌دغدغه، امام ‌موسی شناس و امام موسی‌نشناس، اهل سفر و اهل حضر...
خلاصه این که #اوصیکم_به جمیعا!
        

5

عین راء

عین راء

1402/9/17

          سفرنامه چند روزه نویسنده به لبنان، پس زمینه نوشتن این کتاب است ولی انگیزه؟! به گمانم انگیزه بیشتر از سفرنامه نویسی و خاطره نگاری، بیان تحلیل ها و نظرات در قالب سفرنامه است. چه اینکه نویسنده هر چیزی را بهانه می کند و نظراتش در ساحت های مختلف را بیان ... 

نویسنده انگار بلد است روی کدام نقطه دست بگذارد که همه وجودت درد بگیرد. بعد در حالی که داری درد می کشی، خاطرات بچگی ات را برایت مرور کند و کم کاری هایت را یادآور شود. حالا ممکن است این کم کاری ها را قبول نداشته باشی و ممکن تر که اصلا دردت نگرفته باشد و او خیال کند ... 

 روند تکامل جامعه مسئله ایست که ذهن نویسنده با آن درگیر است و به هر مناسبتی فضای ایران و لبنان را با هم مقایسه می کند و نقدهایش به فضای ایران را وارد. می خواهد خوبی های ایران را بگوید؟! در این مقام نیست. یعنی خوبی ها را قبول دارد به زعم من ولی در این مقام نیست که بخواهد آن را بازگو کند و دست روی عیب ها می گذارد. به خاطر همین هم کتاب، جامعیتِ «دیدن خوبی و بدی در کنار هم» را ندارد و طبیعتا این مدل برخورد، بابِ دندان خیلی ها نیست. اگر چه که رویکرد غالبی بین نخبگان باشد. 

خواندنش را برای قشر دارای تفکر توصیه می کنم. هرچند که مدل ورود و نقد و متلک هایش را شاید نپسندم. 

کوتاه و جذاب. و حتما برای سن دانشجو به بالا و قبل از آن را فعلا توصیه نمی کنم.
        

14

مهدی منزوی

مهدی منزوی

2 روز پیش

          "لبنان زدگی ، سفرنامه لبنان" اثر "سید حسین مرکبی" متولد ۱۳۷۱
این کتاب حاصل سفری هست که نویسنده سال ۱۳۹۵ به لبنان انجام داده. من خودم تاحالا لبنان نرفتم و اطلاعات جسته گریخته ای درباره اونجا داشتم ولی مطالعه این اثر اطلاعات جالبی درباره اونجا بهم داد که قبلا با این دقت نمیدونستم. این کتاب خیلی سفرنامه نیست بلکه بیشتر مشاهدات نویسنده درباره حزب الله و کارهای فرهنگی اونها و مقایسه اش با ایران و همچنین مرور تاریخچه بوجود اومدن اونهاست.
نویسنده خودش تحصیلات حوزوی داره البته این طور که من متوجه شدم دانش آموز دبیرستان سمپاد (استعدادهای درخشان) بوده ولی بعلت نداشتن رشته علوم انسانی در آن زمان، دبیرستان تیزهوشان رو ترک کرده. نوع و سبک سفرنامه رو دوست داشتم که البته شبیه سفرنامه های آقای امیرخانی هم بود ولی ممکنه این کتاب همه پسند نباشه چون وجه مذهبی خیلی نسبت به سایر وجوه پررنگه و خوب برای نویسنده هم مهمترین بخش سفر کشف همین تفاوت دیدگاه های مذهبی شیعیان لبنان با ایران بوده. من نمیدونم آقای مرکبی چه دیدگاه سیاسی داره ولی اینجور که از کتاب برمیاد، روشنفکر دینی محسوب میشه و منتقد رویه نظام جمهوری اسلامی خصوصا مساله حجاب که بارها در کتاب به اون میپردازه مثلا اظهار تاسف از حضور خانومهای ایرانی توریست بی حجاب در لبنان، در حالیکه در سال ۱۳۹۰ حزب الله جشن باحجاب شدن (عبا) برای حدود سه هزارنفر برگزار کرده، بااینکه لبنان کلا ۴ میلیون جمعیت داره و از استان قم یا دریاچه ارومیه کوچکتره! کلا از سر تا تهش رو دو ساعته با ماشین میشه رفت. یا جریمه بی حجابی رو تشبیه میکنه به جریمه نبستن کمربند توسط پلیس در ماشینی که مدتهاست سوئیچش گم شده و حرکت نمیکنه! و اون ماشین رو فقه بدون غایت میدونه و پلیس رو ناآگاه از فلسفه کل این دستگاه که فقط طبق آیین نامه عمل میکنه!
این اسم کتاب هم در واقع نمایانگر تاثیر عمیقی هست که روش و منش لبنانی ها روی ایشون گذاشته خصوصا "راه حل های لبنانی معضلات اجتماعی".
به عقیده ایشون "مجرای ولایت در غرب اقتصاد است، در ایران سیاست و در لبنان اجتماع" ایشون میگن "باید اعتراف کنیم حزب الله لبنان نه تنها اهرم نظامی ایران بلکه حتی فرزند ایران هم نیست!"، " حزب الله لبنان فرزند یتیم امام موسی صدر است که همه این سالها توسط امام خمینی و آیت الله خامنه ای تکفل شده است."،" در لبنان مهم‌نیست از کجا آغاز میکنی، مهم این است که در انتها به سید موسی میرسی." 
یکی از اهداف این کتاب نشان دادن روش و منش امام موسی صدر در لبنانه، یک چیزی خلاف آنچه در ایران رخ داده و میده. نتایج هم کاملا واضحه دین زدگی ایرانیها و دین آوردن لبنانی ها !
شیعیان لبنان که پست ترین فرقه بودند،  سالها تلاش کردند تا احترام و شان اجتماعی بدست بیاورند. لبنان کشور عجیبیه یا به قول نویسنده اصلا کشور نیست، یک جامعه متکثر ۱۸ فرقه ایست با مردمی مسلح و بدون حضور پلیس! برخلاف تعادل امنیتی، تعادل ارزشها در لبنان پایدار است. مرجع یک فرقه لزوما مرجعیت اجتماعی نداره مگر اینکه اون رو بدست بیاره و این شاهکار امام موسی صدر بوده. او در طی تنها یکسال در لبنان بندانگشتی حدود ۱۳۰ هزار کیلومتر مسافرت میکنه و به تک تک شیعیان سر میزنه، "من اسم این را میگذارم ساز و کار امامت، ساز و کار ابوّت." بعد مدینه الزهرا رو تاسیس کرد. محل نگهداری ایتام. رفت از کاشان و مربی و دار قالی بافی آورد برای دختران. بعد پلی تکنیک جنوب را تاسیس کرد تا شیعیان بتوانند روی پای خودشان بایستند. سید موسی رفت بالای تپه در زمین اهدایی خیّران ایستاد و یک لیره گذاشت و گفت مردم، من بیش از این سرمایه ای ندارم، خودتان کمک کنید این مدرسه را بسازیم. بعد هم چمران آمد. اینها همه قبل از تاسیس مجلس اعلا لبنان بود. تمدن سید موسی از دارالایتام شروع شد. اصلا اسلام از آزاد کردن انسان گرفتار آغاز می شود. به قول خود سید موسی زمانی این انسان گرفتار یک فرد بود الان جوامع هستند. مشکل ما این است که قرآن را وارونه گرفته ایم. قرآن را بجای ماعون و بلد، از توبه و ممتحنه خوانده ایم. در جامعه ای که هنوز طعم آزاد کردن انسان گرفتار و اطعام یتیم و مستمند را نچشیده است، دنبال کافر و منافق گشته ایم." 
بعد از شروع جنگ های داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ امام موسی صدر به جای نقش آفرینی به عنوان یکی از طرف های درگیری، به مسجد رفت و دست به اعتصاب غذای نامحدود زد. برای شکستن اعتصاب شرط گذاشت که همه طرف ها آتش بس را بپذیرند. کشور قیام کرد. آتش بس اعلام شد. سال ۱۹۷۸ شهریور ۱۳۵۷ امام موسی صدر در روزنامه لوموند فرانسه مقاله ای نوشت با عنوان 'ندای پیامبران' که درباره انقلاب ایران بود. دو هفته پس از چاپ مقاله ایشان در لیبی ربوده شد و جنگ های داخلی لبنان ادامه پیدا کرد. البته با این طرز تفکر امام موسی صدر اگر زنده بود، احتمالا مقالاتی در باب جمهوری اسلامی مینوشت که به جرگه غیر خودی ها می پیوست!
"در حمله سال ۱۹۷۸ اسرائیل به لبنان، امام صدر طبق معمول پزشکان بدون مرز فرانسوی را به کمک فرا میخواند. یکی از آن پزشکان برنارد کوشنر جوان بود که بعدا وزیر امور خارجه فرانسه شد و شخصا از امام صدر خاطره دارد." 

تنها ارزش مشترک در بین فرق لبنانی ارزشهای انسانی اند. شیعیان لبنان دنبال انحصارطلبی نیستند و از سال ۱۹۸۵ که سند سیاسی حزب الله تدوین شد، دیگر دنبال تشکیل حکومت نیستند. قبل از اون تحت تاثیر انقلاب ایران و نبود امام موسی صدر، حسن نصرالله حرفهایی در لزوم ولایت فقیه و غیره زده بوده ولی خودش میگه بعدا که بیشتر مطالعه کردیم نظرمون عوض شد و حتی در یک مصاحبه گفته دموکراسی اکثریتی، دموکراسی نیست، دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت است! 
" لبنان چهار دوره تاریخی داره: فینیقی، هخامنشی، رومی و اسلامی. در واقع لبنان نقطه تلاقی تمدن هاست. لبنان با دنباله های جمعیتی اش نوعی آزمایشگاه تمدنی برای قضاوت اندیشه هاست." " در لبنان تقابل سنت و مدرنیته حرف مفت است." در سردر دانشگاه امریکایی بیروت نوشته: "تا آدمیان حیات یابند و حیاتشان بهتر باشد. باب دهم انجیل یوحنا"  
"کتاب دین و نظم طبیعت سید حسین نصر، شاگرد سنت گرای علامه طباطبایی، مجموعه سخنرانی های وی در این دانشگاه در جمع مخاطبان غیرمسلمان است. بسیاری از ما آقای نصر را غیرخودی میپنداریم؛ اما سوال اینجاست که نماینده خودی ها در مجامع علمی اینچنینی کیست؟ اصلا داریم مردش را؟"
"بسیاری از علمای قم علامه فضل الله را غیرخودی میپندارند؛ اما سوال اینجاست که نماینده خودی ها در ویترین کتاب فروشی های روبروی دانشگاه امریکایی کیست؟ اصلا داریم مردش را؟"
در یک کتاب از قول شهید مطهری میخوندم، اگر عالمی که در گیلان زندگی میکند و احکام طهارت میدهد، در کویر زندگی میکرد، احکام متفاوت تری صادر میکرد! حالا شما قم را با بیروت مقایسه کنید. علامه فضل الله چه دیدی دارد و آیت الله فلانی چه دیدی! تفاوت از زمین تا آسمان است. 
"آقایان قم در قلب نسل کشی نبعه و نه در هیچ نسل کشی حضور نداشته اند. حتی یک روز هم جامعه متکثر را ریست نکرده اند. برای هیچ مجاهد جوان گمنامی آبرو نگذاشته اند. حتی در حد نمازهای یومیه نیز با مردمشان ارتباط ندارند و هیچگاه به عنوان یک مرجع هماوردطلب مایه آبروی مردمان مظلومشان در برابر فرقه های معارض نبوده اند."
قسمت سوم و آخر
در باب فیلترینگ نویسنده میگوید: " عجیب است ما مهمترین مدارک و مکاتباتمان را از طریق میل سرویس های امریکایی رد و بدل میکنیم؛ اما نوبت به شبکه های اجتماعی که می رسد، رگ غیرت امنیتی مان بالا میزند. خدا نکند بیش از اینکه نگران نفوذ امنیتی غول های فن آوری اطلاعات باشیم، از نتایج آزادی خودمان بهراسیم!" "ما از ترس کارکردهای امنیتی و نه اقتصادی این شبکه ها، جوانانمان را از کارکرد مهم تر آنها یعنی کشف استعداد محروم کرده ایم." 
"اسلام سیاسی محض، سرانجامی جز جابجا شدن مستضعفان با مستکبران ندارد. فرعون می رود و بنی اسرائیل می آید! اصلا فرض کنیم تمام زمین را تحویل ما دادند، آیا ما صلاحیت اداره آن را داریم؟ جهاد اکبر اینجا معنا می یابد. جهاد اکبر فرآیند تبدیل مستضعفان به ائمه شایسته وراثت زمین است." 

"یکی از دلایل فقدان سازمان پیش آهنگی در ایران، انگلیسی بودن بنیان گذار این سازمان است. در حالیکه سازمان پیش آهنگی یک تشکیلات تربیتی کاملا داوطلبانه حتی در سطوح مختلف مربیان است. پیش آهنگی حزب الله با بسیج ایران خیلی متفاوته چون به هیچ وجه سیاسی یا نظامی نیستند ، بلکه کاملا اجتماعی هستند. مفاهیم اساسی پیش آهنگی عبارتند از: مسولیت پذیری، اطاعت پذیری، کار جمعی، اعتماد به نفس، نظم، زندگی در طبیعت و ...
حدیث نبوی: بزرگواران شما در جاهلیت، بزرگواران شما در اسلام هستند.
دین محمد (ص) بیش از هرچیز به انسان نیاز دارد. نه هرکس شد مسلمان میتوان گفتش که سلمان شد. مشکل ما همین دورزدن فرآیندهاست. مشکل این است که هنوز انسان نشده مسلمان شده ایم و هنوز مسلمان نشده شیعه. قبل از انسانیت میرویم سراغ تعلیم بصیرت. هدف جمعیت پیش آهنگی حزب الله سلمان پروری است. در حالیکه شیعیان فرزندان خود را در مدارس مسیحیها بعلت کیفیت بابای آنها ثبت نام میکنند ولی حتی مسیحیها فرزندان خود را برای جامعه پذیرشدن در جمعیت پیش آهنگی حزب الله ثبت نام میکنند!"

۹۶ صفحه
#لبنان_زدگی #حسین_مرکبی


        

0