معرفی کتاب بهار 63 اثر مجتبی پورمحسن کتابعمومیداستانایران بهار 63 مجتبی پورمحسن 2.9 8 نفر | 3 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 12 خواهم خواند 1 ناشر نشرچشمه شابک 9789643626112 تعداد صفحات 100 تاریخ انتشار 1390/11/25 توضیحات کتاب بهار 63، نویسنده مجتبی پورمحسن. لیستهای مرتبط به بهار 63 hedgehog 1404/3/31 🟤 رمان های فارسی (۲) 100 کتاب رمانهای برتر سالهای اخیر ایران 0 1 hedgehog 1404/3/30 🔵 رمان های فارسی (۱) 100 کتاب رمانهای برتر سالهای اخیر ایران 2 4 یادداشتها محبوبترین جدیدترین شهاب سامانی 1401/1/11 سالها پیش خونده بودمش ، الان اتفاقی دیدمش ، یادم افتاد! 0 6 yaghoob samsami 1403/7/11 داستان از زبان مردی روایت میشه که درباره خیانت های پی در پی خودش صحبت میکنه و دروغ هایی که به همسرش میگه. مردی که انگار مشکل روانشناختی داره وهمونجور که خودش میگه دلایل زیادی برای خیانت نکردن داره اما این کار رو میکنه و بعد از خیانت اول باز هم خیانت هاش ادامه داره. نثر روانی داره کتاب و ارزش خوندن داره. 0 0 محمدمهدی حیدری 1404/5/20 مجتبیپور محسن از مجریان _یا بهتر بگویم: از خائنان!_ شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال است. برایم جالب بود که چنین شخصی، رماننویس و شاعر است. _البته صحیحتر این است که بگویم:_ خواسته رمان بنویسد و شعر بگوید! خیلی خیلی سعی کردم که بدون پیشداوری و غرضورزی شخصی، کتاب را بخوانم. نمیدانم تا چه حد موفق بودهام اما درنتیجه تفاوتی نداشت. نظرم درباره کتاب، منفی بود! داستان درباره مردی است که همزمان، تاکید میکنم همزمان به سه زن تمایل دارد!! زن فعلیاش که در حال طلاق هستند، و دو زن همکارش. هرجور فکر میکنم به عنوان یک مرد، هرگز نمیتوانم ، یعنی نمیشود که همزمان عاشق سه نفر شد! اما چه کنیم که در تخیل نویسنده شده است دیگر. البته یک استثنا دارد و آن اینکه عشق را تقلیل دهیم و تحریف کنیم و شنیع نماییم تا با یک سری اعمال و رفتارهای خاص غریزی هممعنا شود. بله، در آن حالت مرد قابلیت عاشق شدن تا بینهایت را دارد! در طول داستان اتفاق خاصی نمیافتد و فراز و فرود خاصی وجود ندارد. مدام درگیریهای فرزین _شخصیت اصلی داستان_ بیان میشود. نکته خیلی منفی ای که در داستان مدام به چشم میخورد و گویا نویسنده درصدد عادیسازی آن است، مسئلهٔ خیانت است. نویسنده میخواهد به ما بقبولاند که خیانت، مسئلهٔ خاصی نیست؛ پیش میآید. وقتی دل انسان هوایی شود، حق دارد که هرچه هست را ول کند و برود! ... بیش از این ادامه نمی دهم که واقعا اعصاب خردکن است. و حرف آخر هم اینکه زندگی شخصیت مرد داستان، خیلی شبیه به زندگی خود جناب نویسنده است! از حیث حیطه کاری و علاقه و... . از این لحاظ هم جالب بود که نویسنده ای چنین شخصیت سازی منفیای از روی زندگی خودش بکند! از لحاظ جذابیت ، نسبتا خوب بود و مرا تا آخر کشاند. البته بیشتر به این خاطر بود که منتظر بودم اتفاق خاصی بیفتد و آخر با یکی ببندد و تمام شود این مسخرهبازی؛ اما خب متاسفانه تا آخر داستان هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. 4 11