بریدههای کتاب مرگ ایوان ایلیچ سودآد 1403/6/3 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 65 0 4 رعنا حشمتی 1402/11/17 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 111 و ناگهان همهچیز بهشکل دیگری جلوهگر شد. در درون خود فریاد زد: «آپاندیسیت! کلیه! موضوع بر سر آپاندیسیت یا کلیه نیست مسئله زندگی و... مرگ در میان است. آری، زندگی آنجا بود و اکنون میرود، میرود و من قادر نیستم نگاهش دارم. 0 21 رعنا حشمتی 1402/11/16 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 105 ایوان ایلیچ میدانست که خودش سبب افسردگی آنهاست اما کاری از دستش ساخته نیست. دوستان پس از صرف شام به خانههاشان میرفتند و ایوان ایلیچ را با این فکر تنها میگذاشتند که زندگیاش زهرآگین شده و زندگی را به کام دیگران نیز زهر میکند و این زهر بیآنکه ذرهای کاهش یابد هرچه عمیقتر در تمام وجودش نفوذ میکند. 3 32 نرگس عابدی 1403/7/27 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 89 گیریم که کای(قیصر روم) انسان است؛ چون انسان فانی است، پس کای هم فانی است. اما، او این موضوع را هرگز و اصلا نه دربارهی خود که فقط دربارهی کای صادق میدانست. 0 9 zahra zamaniasl 1404/2/24 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 80 میبایست، همینطور تنها، در آستانهی مرگ، زندگی کند، بیآن که حتی یک نفر درکش کند و به حالش دل بسوزاند. 0 2 Mohammad kahvaee 1402/11/21 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 85 آن زمان، روشنی بود، ولی حالا تاریکی همه جا را گرفته. آن زمان اینجا بودم، ولی حالا دارم میروم آنجا!کجا؟ تنش به سردی گذاشت و نفسش بند آمد. فقط صدای ضربان قلبش را میشنید. وقتی من نباشم، چی می ماند؟ هیچی نمیماند. 0 14 محمد 1403/7/6 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 14 بزرگی او ( تالستوی) در این است که همواره کوشید زندگی اش با افکار و عقایدش یکسان باشد. 0 7 Bêhzad Muhemmedî 1402/8/1 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 92 پیوسته همان رنج تحلیلناپذیر را به تنهایی تحمل میکرد و پیوسته در تنهایی به همان معمای ناگشودنی میاندیشید. "یعنی چه؟ آیا به راستی باید مرد؟" و ندای درونش جواب میداد: "بله، حقیقت است و باید مرد." میپرسید: "ولی آخر این همه رنج برای چیست؟" و ندا جواب میداد: "دلیلی نیست! برای هیچ!" و همین. 1 26 - Geli 1403/9/25 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 202 " بر درماندگی خود میگریست و بر تنهایی سیاه خود و از سنگدلی آدمها و بیرحمی خدا که رهایش کرده بود. " 0 2 فاطمه چوپانی 1403/12/19 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 78 ناگهان نیرویی به سینه وپهلویش اصابت نمود ونفس کشیدن رابرایش سخت تر کرد.از سوراخ پایین افتاد و در انتهای آنجا روشنایی دید.اتفاقی که برایش افتاده بود مانند حسی بود که گاه در واگن راه آهن تجربه کرده بود ، وقتی فکر میکنید قطار به عقب میرود، در حالی که واقعا دارد به سمت جلو می رود و ناگهان متوجه مسیر واقعی می شوید. 0 3 آمنه رضوی 1402/7/9 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 106 همه چیز همین طور است گاهی شبنمی از امید می درخشد و گاهی دریای یأس است که به تلاطم میافتد؛ و نتیجه همان درد و ملال و یکنواختی است . 0 9 Niki 1403/1/19 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 125 باشندگان دَرَک نخست دوزخ، که دانته در مسیر سفر خویش میبیند، بی طرف ها یا حاشیه نشیناناند، یعنی آدم هایی که 《بی نام و ننگ》میزیستهاند-آنان که، به قول دانته:《هرگز زنده نبودهاند.》ایوان ایلیچ هم همین گونه زیسته بوده: بی نام و ننگ، همچون کسی که هرگز زنده نبوده. 1 18 Niki 1403/1/15 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 68 خواه صبح بود یا شب، خواه جمعه یا یکشنبه، فرقی نداشت، وضع و حال همان بود که بود: همان درد خوره وار و کاستی ناپذیر و جانکاه، که لحظه ای بند نمی آمد، همان وقوف بر عمری که چراغ آن رو به خاموشی محتوم نهاده بود اما هنوز خاموش نشده بود، همان نزدیک شدن آن موجود خوفناک و منفور یعنی عزراییل که یگانه حقیقت بود،و همان دروغ همیشگی. 0 27 علیرضا نژادصالحی 1404/2/22 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 88 به ذهنش آمد که نکند تلاشهای به زحمت پیدای او برای مبارزه با آنچه جلالت مآبها شایسته تلقی میکردند - همان انگیزههای به زحمت پیدای او که بیدرنگ سرکوبشان کرده بود - حق، و بقیه چیزها باطل بوده باشند. نکند وظایف شغلی و کل ترتیب زندگی و خانوادهاش و جملگی عقلههای اجتماعی و اداریاش یکسره باطل بوده باشد. کوشید که در محکمه خویش از همه این چیزها دفاع کند و ناگهان به سستی چیزی که از آن دفاع میکرد پی برد. چیزی نبود که از آن دفاع کند. 0 4 Niki 1403/1/18 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 82 و ناگهان به ذهنش رسید که 《شاید آنگونه که باید زندگی نکرده ام.》و پاسخ داد: 《اما در جایی که همه چیز را به درستی انجام میدادم چگونه چنین چیزی ممکن است؟》و این را، این یگانه گشاینده جملگی معماهای مرگ و زندگی را محال شمرد و بیدرنگ از ذهنش بیرون راند. 1 61 نرگس 1403/3/14 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 58 0 28 بها 1403/6/29 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 132 به شما میگویم اگر دانه گندم که در زمین می افتد نمیرد ،تنها ماند : اما اگر بمیرد ،ثمر بسیار آرد. 0 3 نگین کریمی 1403/9/5 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 101 0 1 Ali.Shourvazi 1404/1/2 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 57 ما مردم بیمار محتملا اغلب پرسش های نابجایی را مطرح میکنیم... 0 4 Ali.Shourvazi 1404/1/2 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 61 یک چیز وحشتناک، جدید و مهمتر که در زندگی گذشته او هیچ سابقه ای نداشت در درونش داشت اتفاق می افتاد؛ چیزی که تنها او از آن آگاه بود. آنان که دور و بر او بودند،این را نمیفهمیدند و یا نمی خواستند بفهمند.👤 0 3
بریدههای کتاب مرگ ایوان ایلیچ سودآد 1403/6/3 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 65 0 4 رعنا حشمتی 1402/11/17 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 111 و ناگهان همهچیز بهشکل دیگری جلوهگر شد. در درون خود فریاد زد: «آپاندیسیت! کلیه! موضوع بر سر آپاندیسیت یا کلیه نیست مسئله زندگی و... مرگ در میان است. آری، زندگی آنجا بود و اکنون میرود، میرود و من قادر نیستم نگاهش دارم. 0 21 رعنا حشمتی 1402/11/16 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 105 ایوان ایلیچ میدانست که خودش سبب افسردگی آنهاست اما کاری از دستش ساخته نیست. دوستان پس از صرف شام به خانههاشان میرفتند و ایوان ایلیچ را با این فکر تنها میگذاشتند که زندگیاش زهرآگین شده و زندگی را به کام دیگران نیز زهر میکند و این زهر بیآنکه ذرهای کاهش یابد هرچه عمیقتر در تمام وجودش نفوذ میکند. 3 32 نرگس عابدی 1403/7/27 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 89 گیریم که کای(قیصر روم) انسان است؛ چون انسان فانی است، پس کای هم فانی است. اما، او این موضوع را هرگز و اصلا نه دربارهی خود که فقط دربارهی کای صادق میدانست. 0 9 zahra zamaniasl 1404/2/24 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 80 میبایست، همینطور تنها، در آستانهی مرگ، زندگی کند، بیآن که حتی یک نفر درکش کند و به حالش دل بسوزاند. 0 2 Mohammad kahvaee 1402/11/21 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 85 آن زمان، روشنی بود، ولی حالا تاریکی همه جا را گرفته. آن زمان اینجا بودم، ولی حالا دارم میروم آنجا!کجا؟ تنش به سردی گذاشت و نفسش بند آمد. فقط صدای ضربان قلبش را میشنید. وقتی من نباشم، چی می ماند؟ هیچی نمیماند. 0 14 محمد 1403/7/6 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 14 بزرگی او ( تالستوی) در این است که همواره کوشید زندگی اش با افکار و عقایدش یکسان باشد. 0 7 Bêhzad Muhemmedî 1402/8/1 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 92 پیوسته همان رنج تحلیلناپذیر را به تنهایی تحمل میکرد و پیوسته در تنهایی به همان معمای ناگشودنی میاندیشید. "یعنی چه؟ آیا به راستی باید مرد؟" و ندای درونش جواب میداد: "بله، حقیقت است و باید مرد." میپرسید: "ولی آخر این همه رنج برای چیست؟" و ندا جواب میداد: "دلیلی نیست! برای هیچ!" و همین. 1 26 - Geli 1403/9/25 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 202 " بر درماندگی خود میگریست و بر تنهایی سیاه خود و از سنگدلی آدمها و بیرحمی خدا که رهایش کرده بود. " 0 2 فاطمه چوپانی 1403/12/19 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 78 ناگهان نیرویی به سینه وپهلویش اصابت نمود ونفس کشیدن رابرایش سخت تر کرد.از سوراخ پایین افتاد و در انتهای آنجا روشنایی دید.اتفاقی که برایش افتاده بود مانند حسی بود که گاه در واگن راه آهن تجربه کرده بود ، وقتی فکر میکنید قطار به عقب میرود، در حالی که واقعا دارد به سمت جلو می رود و ناگهان متوجه مسیر واقعی می شوید. 0 3 آمنه رضوی 1402/7/9 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 106 همه چیز همین طور است گاهی شبنمی از امید می درخشد و گاهی دریای یأس است که به تلاطم میافتد؛ و نتیجه همان درد و ملال و یکنواختی است . 0 9 Niki 1403/1/19 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 125 باشندگان دَرَک نخست دوزخ، که دانته در مسیر سفر خویش میبیند، بی طرف ها یا حاشیه نشیناناند، یعنی آدم هایی که 《بی نام و ننگ》میزیستهاند-آنان که، به قول دانته:《هرگز زنده نبودهاند.》ایوان ایلیچ هم همین گونه زیسته بوده: بی نام و ننگ، همچون کسی که هرگز زنده نبوده. 1 18 Niki 1403/1/15 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 68 خواه صبح بود یا شب، خواه جمعه یا یکشنبه، فرقی نداشت، وضع و حال همان بود که بود: همان درد خوره وار و کاستی ناپذیر و جانکاه، که لحظه ای بند نمی آمد، همان وقوف بر عمری که چراغ آن رو به خاموشی محتوم نهاده بود اما هنوز خاموش نشده بود، همان نزدیک شدن آن موجود خوفناک و منفور یعنی عزراییل که یگانه حقیقت بود،و همان دروغ همیشگی. 0 27 علیرضا نژادصالحی 1404/2/22 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 88 به ذهنش آمد که نکند تلاشهای به زحمت پیدای او برای مبارزه با آنچه جلالت مآبها شایسته تلقی میکردند - همان انگیزههای به زحمت پیدای او که بیدرنگ سرکوبشان کرده بود - حق، و بقیه چیزها باطل بوده باشند. نکند وظایف شغلی و کل ترتیب زندگی و خانوادهاش و جملگی عقلههای اجتماعی و اداریاش یکسره باطل بوده باشد. کوشید که در محکمه خویش از همه این چیزها دفاع کند و ناگهان به سستی چیزی که از آن دفاع میکرد پی برد. چیزی نبود که از آن دفاع کند. 0 4 Niki 1403/1/18 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 82 و ناگهان به ذهنش رسید که 《شاید آنگونه که باید زندگی نکرده ام.》و پاسخ داد: 《اما در جایی که همه چیز را به درستی انجام میدادم چگونه چنین چیزی ممکن است؟》و این را، این یگانه گشاینده جملگی معماهای مرگ و زندگی را محال شمرد و بیدرنگ از ذهنش بیرون راند. 1 61 نرگس 1403/3/14 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 58 0 28 بها 1403/6/29 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 132 به شما میگویم اگر دانه گندم که در زمین می افتد نمیرد ،تنها ماند : اما اگر بمیرد ،ثمر بسیار آرد. 0 3 نگین کریمی 1403/9/5 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 101 0 1 Ali.Shourvazi 1404/1/2 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 57 ما مردم بیمار محتملا اغلب پرسش های نابجایی را مطرح میکنیم... 0 4 Ali.Shourvazi 1404/1/2 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 295 صفحۀ 61 یک چیز وحشتناک، جدید و مهمتر که در زندگی گذشته او هیچ سابقه ای نداشت در درونش داشت اتفاق می افتاد؛ چیزی که تنها او از آن آگاه بود. آنان که دور و بر او بودند،این را نمیفهمیدند و یا نمی خواستند بفهمند.👤 0 3