ftm

ftm

@clavicle
عضویت

مرداد 1404

28 دنبال شده

13 دنبال کننده

                فانتزی
علمی تخیلی
جنایی
ترسناک
              
bookymookyyy

یادداشت‌ها

ftm

ftm

3 روز پیش

        📚🔮✨ افسون خارها

اگه بعد از هری پاتر نتونستید یه داستان جادویی خوب برای خوندن پیدا کنید ، بهتون این کتاب رو پیشنهاد میکنم. وایب کتاب بشدت بمن همون حس و حال دنیای جادویی جی کی رولینگ رو میده با اینکه اصلا هیچ عنوان مشترکی با داستان هری پاتر نداره و کاملا از اون متفاوته. در اینکه هری پاتر شاهکاره و چیزی به پاش نمی‌رسه اصلا شکی نیست. اما میتونم بگم این کتاب هم میتونه در کنار اون جذاب باشه.

نوع جادوی داستان برای من خیلی جدید و قشنگ بود و همونطور که از اوایل کتاب متوجه خواهید شد ، یکی از ابعاد جادویی داستان رو "کتاب ها" به عهده دارن که برای من بارز ترین نقطه قوت کتاب به حساب میاد ✨

کتاب ، یه کتابِ تا حدودی کم حجم بود و تعداد کاراکتر های معقولی داشت و میزان عمقی که به شخصیت کاراکتر ها داده بود متوسط بود.

شخصیت اصلی داستان برام لذت بخش بود از این نظر که تا اخر داستان اصلا و ابدا کاراکتر خیلی خفن و فوق‌العاده ای نبود و میتونم بگم حتی کاراکتر دوم بیشتر از اون مهارت داشت. شخصیت سیلاس واقعا واقعا دوست داشتنی بود و عاشقش شدم. (کاش کتاب فرعیش ترجمه بشه و بتونم بازم ببینمشㅠㅠ)

در مورد داستان و میزان جزئی پردازی بگم که عالی بود هیچ اضافه گویی نداشت و ریتمش تند بود و هیجان داستان رفت و برگشتی بود و خسته‌ات نمی‌کرد. پایان کتاب هم دلچسب بود.

در آخر بگم خیلی خیلی ممنون میشم از نشر آذرباد که چاپ جلد فرعی رو در دستور کارش قرار بده ‌(⁠๑⁠♡⁠⌓⁠♡⁠๑⁠)⁩

امتیاز : 5 / 4.5
      

5

ftm

ftm

3 روز پیش

        ریویو از کل مجموعه :

سه گانه سنگ های قیمتی 💎✨

🔺این مجموعه یه مجموعه کم حجم و روون بود. برای در اومدن از اسلامپ هم پیشنهاد میشه.
ایده داستان خیلی ناب و جذاب بود ، با اینکه داستان های سفر در زمان کم نداریم اما واقعا داستانِ این مجموعه پیچیدگی و اِلمان های جذابی داشت. فقط حیف و صد حیف که نویسنده نتونسته بود اونطور که در خورِشه بهش شاخ و برگ بده. به این صورت که نویسنده یکسری ایده های خلاقانه رو خلق کرده بود ولی فقط همین ، و روشون مانور زیادی نداده بود که باعث میشد یکم سطح کتاب بیاد پایین‌. اما بنظرم نمیشه آنچنان ازش توقع داشت به دو دلیل: یک اینکه اولین اثر نویسنده بود و دوم اینکه همون‌طور که تو کتاب ذکر شده ، یک کتاب تینیجریه و خب طبیعتا نمیشه ازش توقع یچیز کامل و بی نقص و مطابق ذهن و توقعات یک بزرگسال داشت. 
🔻آزار دهنده ترین بخش کتاب ، رومنسِ اون بود و واقعا از دست احساسات خام کاراکتر اصلی دختر عصبی میشدم. اما بازهم تا یه جایی میشد توجیحش کرد که این شخصیت ، یک نوجوون بود و احتمالا نویسنده میخواسته تحت کنترل بلوغ و هورمون ها بودن رو به تصویر بکشه.
🔺کاراکتر ها هم تا حدی خوب شخصیت پردازی نشده بود و بازهم جا داشت که بهشون نقش عمیق تر و بهتری داده بشه.
🔻اما در کل ، هیجان خوبی داشت، داستان جالب بود و روندش خوب پیش میرفت.
🔺دو بخش داستان خیلی برام تاپ بود، ( اسپویل ❗) یک اون بخش ملاقات گوئندولین با پدربزرگش و فهمیدن قضیه کرونوگراف دوم و وارد کردن خونش داخل اون و دومین بخش ، بخشی بود که به گوئن با شمشیر حمله شد و تا دم مرگ رفت ولی بعد متوجه شدیم که نامیرا هست.

🔻پیشنهاد میشه اما با توقع بالا نباید سراغش رفت چون حتی داستان یکسری باگ هم داره که از زیر دست نویسنده در رفته.
و نکته اخر اینکه این مجموعه فیلم هم داره و کتابش موفق شد منو به دیدن فیلم ترغیب کنه.

⭐️امتیاز : 5 / 3.5
      

1

ftm

ftm

3 روز پیش

        ریویو از کل مجموعه :

♦️ دیوآباد، با اینکه تموم شد اما جلد فرعی اون به اسم « رودی از نقره » هنوز منتشر نشده. به همین دلیل خیلی خیلی با کمال گرایی خودم در جنگ بودم که صبر کنم و ریویو رو بعد از انتشار و خوندن جلد فرعی بنویسم. اما یدونه زدم تو گوشش و حالا آماده نوشتن ریویو این شاهکار خارق العاده ام، چون واقعا دیگه نمیتونستم ذوقم رو تو خودم نگه دارم.

♦️ قبل از اینکه بطور کامل حس و نظرم رو از داستان شرح بدم ، باید بگم این مجموعه به طور ۱۰۰ درصدی مجموعه شماره ۱ قلب من شد و از جهت اینکه من در بیان و ترجمهٔ احساساتم واقعا دچار ضعف هستم، هر چقدر هم که تلاش بکنم با نوشتن راجب این کتاب ، حس واقعیم رو برسونم ، باز هم اون چیزی نیست که واقعا تو قلبم میگذره و جایگاهش برام صدها درجه بالاتر از توصیفاتمه. بخاطر همین خودتون هرچیزی که مینویسم رو صد ها برابر پر شدت تر برداشت کنید!

♦️ خب برای شروع، چون نقاط مثبت این مجموعه بسیار زیاده و احتمالا خیلی طول بکشه، از تنها نقطه ضعفی که این مجموعه برای من داشت شروع میکنم و اون هم این بود که بنظرم برای افشای یکسری حقایق و روابط و رویداد ها ، توضیحات نویسنده کوتاه و گنگ بود و باید خیلی دقیق اون بخش رو میخوندی و برای خودت حلاجی میکردی تا متوجه بشی. 
و فقط همین مشکل از نظر من وجود داشت و نمیشه هیچ ایراد دیگه ای ازین داستان گرفت.

♦️ حالا برای شروع نقاط قوت، با مقایسه ۳ جلد این کتاب شروع میکنم :

1⃣ شهری از برنج : اولین جلد این مجموعه ، حال و هوای بسیار جادویی و مثبتی رو بهت می‌داد چون حدودا بعد خوندن ۵۰ صفحه اول که زندگی عادی آدمیزادی رو نقش زده بود، بصورت خیلی ناگهانی، شماهم مثل کاراکتر اصلی با محیط جادویی و ماورایی داستان سورپرایز میشید. توی این جلد یکسری احساسات بین دو کاراکتر شکل میگیره که اصلا نمیتونید فکرشم بکنید که تا اخر داستان قراره چه فراز و نشیب و تغییراتی بهش حجمه بشه. در آخر این جلد هم وقتی احساساتتون جریحه دار شده یکدفعه یه شوک بزرگ بهتون وارد میشه و با کله میرید سراغ جلد بعدی.

2⃣ قلمرویی از مس : داخل این کتاب شما شاهد رشد و تغییرات شخصیت ها ، تغییر و پیچیده شدن روابط ، خراب شدن اوضاع و خیلی چیزهای دیگه خواهید بود. به نسبت فضای خیره کننده جلد اول ، داستان کمی سخت تر برای کاراکتر ها پیش میره و واقعا شرایط پیچیده ای ایجاد میشه و هر لحظه میخواید فکر کنید دیگه ازین بدتر نمیشه، یچیز  بدتر میخوره تو چشمتون. این جلد چون جلد وسط داستان و مثل پلی برای اتصال شروع و پایان داستان عمل میکنه ، چیز زیادی برای توصیفش ندارم ولی نه به این معنی که قراره یک جلد درام و حوصله سر بر رو در پیش داشته باشید. معماهایی که پیش چشمتون حل میشه و صحنه های نبرد و اتفاقات جادویی که داخل این جلد میوفته به مراتب از جلد یک بسیار بسیار بالاتره. و مجددا در انتهای این جلد هم اتفاق فوق العاده دلچسب و هیجان انگیزی رخ میده که بشدت شمارو به سمت جلد سوم سوق میده.

3⃣ ملکی از طلا : این جلد شاهکار ترین جلد این مجموعه براتون خواهد بود. انقدر این جلد بهتون حس های مختلف میده که باهاش به عرش میرسید. از شروع تا پایانش داستان به حدی قشنگ و بی نقص پیش میره و بصورت مداوم بهتون هیجان وارد میکنه که متوجه گذر از ۷۷۰ صفحهٔ کتاب نخواهید شد. این جلد، جلد مورد علاقه منه و واقعا نمیتونم مثل دو جلد قبلی، با منطق ازش تعریف بکنم. فقط اینو بگم که روح من با این جلد گره خورد :) شروع عالی، پایان عالی تر و گذر داستان محشر بود. من تو این جلد خندیدم ، گریه کردم ، عاشق شدم ، متنفر شدم ، دیوانه شدم ، درس گرفتم و .... .

♦️ حالا در ادامه یکم دقیق تر راجع به محیط داستان و کاراکتر ها صحبت میکنم و اول فضا رو شرح میدم :

🔺 در ابتدا بگم که ، کلیشه ؟ اصلا کلیشه چی هست ؟ این کتاب نه تنها هیچ کلیشه ای داخلش نداره چه بسا تو بعضی قسمت هاش داره کلیشه شکنی میکنه !!!
محیط داستان بطرز یونیکی در خاورمیانه و بخشی در مصر اتفاق میوفته. کاراکترهای داستان انسان نیستن و حتی از انواع تکراریِ باقیِ داستان ها مثل خون‌آشام ، جادوگر، اژدها و .... هم نیستن. کاراکتر های اصلی داستان انواع مختلفی از جن ها هستن !!! واقعا واقعا تخیلِ این داستان کاملا نادر و بی همتاست که من عاشقشم. بعد از خوندن این مجموعه علاقه‌ام نسبت به افسانه های خاورمیانه و مصر و عناصرشون بسیار زیاد شد. توی این داستان کاملا از وقایع و نماد های مختلف پارسیان ، اعراب و مصریان الهام گرفته شده. با خوندن داستان و دیدن اسامی آشنای کتاب بیشتر به این واقعیت پی میبرید. من به شخصه از دیدن انبوه اسمای اصیل ایرانی در این کتاب کیف کردم. حتی محیط داستان از اسلام و قبل از اون ( مثل باور به حضرت سلیمان و وقایع عصر ایشون ) هم وام گرفته شده.

🔻 و نوبتی هم که باشه نوبت نقد کاراکتر های داستانه که البته ۳ کاراکتر اصلی که داستان از زبون اونها گفته میشد رو صرفا شرح میدم چون اگه بخوام راجب همشون صحبت کنم احتمالا بتونم یه کتاب بنویسم. قبل از توصیف هر شخصیت بصورت جدا جدا، یه چیز قلبی راجبشون میگم و اون اینه که کاراکترهای این داستان همگی با غم بوجود اومدن و حتی وقتی شنیع ترین کارها ازشون سر میزنه و کاملا نقش کاراکتر منفی رو به خودشون میگیرن، بازهم ته دلتون یه حقی بهشون میدید و دلتون براشون میسوزه.

⚪️ نحری : کاراکتر اصلی که داستان با اون شروع میشه و با ظاهر کمی عجیبش ، توجه ساکنین مصر رو به خودش جلب میکنه. در ادامه متوجه تفاوت های خودش با مردم میشه و تا اخر داستان در پی کشف راز های زندگی و خانوادش و قدرت ها و کارهایی که ازش برمیاد، پیش میره. اصلا فکر نکنید که قراره یه کاراکتر اولِ خیلی خفن و پر از کلیشه رو ببینید. این دختر پر از ضعفه و تا نیمه داستان حدودا سرکوب شده و ناامید از بی استفاده بودنش. این همون نقش اولیه که شما از پیشرفت و صعودش ، از پخته شدن و قوی شدنش لذت میبرید.

🔴 دارا : :::::::::::::))))))))))))))))
سلحشور افسانه ای داستان، که من بابت زندگی ای که نویسنده بهش داده ، ازش متنفرم. چاکرابورتی عزیزم تو چه عقده ای داشتی که سر این بچه خالی کردی ؟ هربار، قلبم رو بخاطر سرنوشت این عزیزکم خنج زدم و برای سرنوشتش اشک ریختم.
خب احساساتی بازی رو بزاریم کنار. با ورودش به داستان عاشقش میشید. اما آیا تا آخر عاشقش میمونید ؟ من که موندم. لقب کاراکتر محبوب داستان رو با قطعیت بهش میدم.  حرف بیشتری راجبش نمیتونم بزنم چون با گفتن نمیتونم حسم نسبت بهش رو توصیف کنم.

🔵 علیا : شاهزاده قحطانی که نصف داستان ازش خوشم نمیومد و به مرور تو قلبم جا باز کرد. این کاراکتر هم مثل نحری تا اخر داستان رشد کرد و از سیر صعودش لذت بردم. کسی بود که خیلی سختی کشید و واقعا باید بهش احترام گذاشت. منتظر رودی از نقره هستم تا ببینم با نحری به کجا میرسن ‌(⁠☞⁠ ‌⁠°⁠ ‌⁠ʖ⁠ ‌⁠°⁠)⁠☞⁩

و در آخر،
امتیاز : 1000000000/5
خیلی هم منطقی و قابل قبوله ‌^⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠^⁩
      

1

ftm

ftm

3 روز پیش

        ▫️ اولین مطالعه ، از خریدهای نمایشگاه کتاب امسال.

این کتاب اصلا تو لیست خرید من نبود و روزِ اولی که رفتم نمایشگاه ، توی غرفهٔ نشرِش ، کاملا شانسی بَرش داشتم و خلاصهٔ پشتشو خوندم و بعد به همین راحتی خریدمش!
این کتاب برای من ژانر جدیدی داشت. حقیقتا وقتی فهمیدم ژانرش ترکیبی از ترسناکِ ماورایی و جناییه ، نمیشد نخرمش ، چون خیلی وسوسه کننده بود ‌ತ⁠_⁠ತ⁩
روند داستان همونطور که پشت کتاب ذکر کرده ، واقعا تند بود و اصلا داستانو کش نداده بود. و نکته جالب این جاست که با اینکه ما کتاب ترسناک نداریم ، ولی من موقع خوندن این کتاب واقعا یه ترسی حس میکردم و اینکه با یه کتاب بتونی بترسی ، برای من حس دلچسبیه.

داستان به این صورته که یک زن و شوهر در راهِ رفتن به مقصدِ ماه عسل‌شون هستن که مسیر رو گم میکنن و توی یکی از جاده های خلوت و تاریک ، با زنی برخورد میکنن و بهش پیشنهاد میدن که سوارش کنن و به اصطلاحِ خودِ نویسنده ، hitchhike کنه ( یعنی بدون پرداخت هزینه ، سوار ماشین بشی ). اما اون زن خیلی عجیب بود و بعد اینکه سوار ماشین میشه ، اون زوج متوجه میشن که چاقو خورده و خونریزی زیادی داره و خلاصه اینکه وقتی به بیمارستان میرسوننش میمیره و اونها میشن مظنون قتل! حالا این زن و شوهر که بخاطر اتهامی که بهشون وارد شده ، نمیتونن از اون شهر خارج بشن ، خودشون دست به کار میشن و تحقیقات میکنن.

شاید خلاصهٔ داستان خیلی جذبتون نکنه ولی اگه بخوام چیزهای بیشتری بگم ممکنه اسپویل بشه. پس اگه کتابی میخواید که جناییِ هیجانی و همراه با دلهره باشه ، حتما پیشنهاد میشه 👍


امتیاز : 4/5
      

1

ftm

ftm

3 روز پیش

        اگه تو یه کلمه بخوام توصیفش کنم باید بگم جالب !
به هیچ‌وجه اخر داستانو نمیشد حدس زد و این ویژگی خیلی عالی برای یه کتاب جناییه که بتونه غافلگیرت کنه. وقتی از آخرین صفحه به اولین صفحه نگاه می‌کنید خودتون متعجب میشید که از کجا به اینجا رسید.
داستان دارک ، جدید ، هیجان انگیز و به اندازه بود. تشخیص مجرم اصلا امکان پذیر نبود و من حتی با وجود هینت ها بازم ذهنم سراغ شخص اشتباه رفته بود تا اینکه واضحا اسمش اورده شد و بعدش وضعیتم خیلی جالب بود ! 
بعد فهمیدن مجرم فکر میکردم داستان تموم شده و هنوز ۱۰۰ صفحه از کتاب مونده بود و داشت میخورد تو ذوقم که قراره زیاده گویی بخونم ولی حتی تو اون ۱۰۰ صفحه ام معماهای جدیدی مطرح و حل شد که خیلی به دلم نشست. از پایان کتاب میترسیدم که حرصمو دراره و تا صفحه اخر حرصم داد اما وقتی جمله اخر رو خوندم یه نفس راحت کشیدم و کتابو با لبخند بستم.

برای تحریکتون به خوندن این کتاب ، یه مقدمهٔ خلاصه ازش میگم : « داستان راجع به قاتلیه که مقتول های خودش رو تا حد خاکستر شدن ، روی میدان های سنگی میسوزونه و همه جا بعنوان مرد قربانی سوز معروف شده. از طرف دیگه ما کاراگاه واشینگتن پو رو داریم که بخاطر اشتباهی که تو پرونده قبلیش منجر شده از خدمت معلق شده و به تنهایی پناه برده. چی میشه اگه بعد از برش نگاریِ جسدِ یکی از مقتولین ، به اسمِ کنده شدهٔ واشینگتن پو با علامتی شبیه عدد ۵ برسن ؟ و حالا واشینگتن از ترس اینکه مقتول بعدی باشه ، باید این پرونده رو زودتر حل کنه ؛ اونم با تنزل درجه. »

امتیاز : 5 / 4.75
      

5

ftm

ftm

3 روز پیش

        خب پیکارگسل ؛ عزیزدلم !
یکی از چیزایی که از این کتاب خیلی به دلم نشست روند محاوره‌ایِ اون بود و راوی شخص سوم نداشت که باعث میشد داستان راحت تر و سریعتر جلو بره. هرچند سندرسون جان کلا علاقه زیادی به پرداختن به جزئیات داره و کاملا تشنه هیجانت میکنه اینطوری که تا ص ۴۰۰ داستان خیلییی کند و بدون تلاطم پیش میره و از ص ۴۰۰ تا ۷۰۰ شما سیلی از هیجان رو تجربه می‌کنید. اینجاست که با خودتون میگید تشنه موندن ارزش این هیجان خارق العاده رو داشت !
و مورد علاقه ترین بخش از این کتاب برای من پرداختن یکسان به کاراکتر‌ها بود. جوریکه متوجه نمیشدی کاراکتر اصلی دقیقا کیه و کلیشه‌بازی های نقش اول وجود نداشت. یعنی اگه اسم کتاب رو فاکتور بگیریم ( که اخر داستان مشخص میشه به کی اشاره داره ) ، بازم شما بعد اتمام کتاب متوجه نخواهی شد که نقش اصلی کی بود.
جایی خونده بودم که نثر این کتابِ سندرسون خیلی متفاوت از کتابای دیگشه و مثل اونا ساده و روون نیست و پر از اصطلاحات جدیده
و بیشتر به این پی بردم که مترجم چه کرده !!!
واقعا ترجمه محشر بود و در عین حال بشدت فارسیلیزه ! برای اکثریت اصطلاحات کتاب ، یک کلمه ترکیبی معادل ، به فارسی ساخته شده بود. حتی اسم بعضی از کاراکترها هم تبدیل به اسامی فارسی شده بود ؛ اسم های بدون تغییر هم ، با به کار بردن حروف الفبای فارسی تغییر داده شده بودن مثلا بجای نوشتن اسم "سیری" ، از "صیری" استفاده شده بود. تو بعضی قسمتها که من اصلا مجذوب نگارش متن میشدم ؛ انگار دارم یه کتاب کلاسیک خارجی که با سبک نثر شاهنامه و حافظ ترکیب شده میخونم !
خلاصه که حظ کردم ، دم نویسنده و مترجم و نشر همه باهم گرم ^^

امتیاز : 5/5
      

1

ftm

ftm

3 روز پیش

        اگه بخوام این کتابو تو یه کلمه خلاصه کنم اون کلمه قطعا عجیب خواهد بود.
ژانر واحدی نداشت ترکیبی از تخیلی فانتزی ، کلاسیک ، وحشت ، جنایی ، یکم طنز و ... بود.
قلم کلاسیکش اونو خیلی واقعی میکرد جوریکه میگفتی اتفاقات تخیلی یا ترسناکی که داخلش میوفته ام یچیز واقعیه و واقعا وجود داره؛ همونقدر طبیعی. به زبون دیگه بخوام بگم تخیلش به واقعیت نزدیک بود !
فضای داستان یکم دارک و هذیون وار بود و البته گنگ. حتی الانم که تمومش کردم اگه ازم خلاصه بخواید احتمالا نمیتونم شرحش بدم.
چیزی که از داستان خیلی اذیتم میکرد جزئیات پر از اسمش بود که بنظرم برمیگشت به قلم کلاسیک گونه اش و خب من اصلااا کلاسیک خون نیستم.
با اینکه حجم کتاب کم بود ولی خیلی طول کشید بخونمش چون حین خوندن همش ذهنم می‌رفت جاهای دیگه.
حدودا تا ص ۱۵۰ جذبم نکرد و ۱۰۰ صفحه بعدی بواسطه فضای فوق العاده دارک داستان و نیمچه انگست‌ش ، قشنگتر شد.
در کل بنظرم کتاب قوی ای بود و ژانرش خاص نویسندش بود؛ فقط به سلیقه من خیلی نمیخورد!

امتیاز : ۳.۵/۵
      

1

ftm

ftm

3 روز پیش

        ریویو از کل مجموعه :

خبببب این عزیزدلم بالاخره تموم شد. واقعا بعد تموم شدنش یه نفس راحت کشیدم انقدر که خوندنشو لفت دادم و حتی سرش اسلامپ شدم.
بریم برای مرور ؛ این مجموعه ، یه مجموعه علمی تخیلی با ژانر فضاییه و بنظر من میشه بهش معمایی رو هم نسبت داد. جلد ۱ رو مدتها پیش خونده بودم و جلد ۲ و ۳ رو به تازگی و باهم.
اگه بخوام نظر کلی راجب مجموعه بگم ، داستانش خیلی جالب بود و یکسری ایده هاش واقعا جدید و خاص بود. اما در عین حال مقداری کلیشه های قهرمانانه ام برای کاراکتر اصلی وجود داشت. شخصیتای کتاب بی نظییییر بودن. فوق العاده شخصیت پردازی و توصیف شده بودن و من واقعا عاشق هر ۷ نفرشون بودم. کاراکترای مورد علاقم اما قطعا فینیان و زیلا بودن.
داستان خیلی خوب پیش میرفت جوریکه تو طول مسیرِ خوندن، بصورت مداوم یکسری چیزها براتون روشن میشه و مجددا یکسری معماهای جایگزین مطرح میشن. نیمهٔ دومِ جلدِ آخر دیگه کاملا همه چیز براتون آشکار میشه و با فهمیدن حقیقت کاملا برق از کلتون میپره. پایان داستان هم جوری بود که توقعشو نداشتی و برام جالب بود! اینم اضافه کنم که داستان جلد ۳ واقعا عجیب و قشنگ بود. 
حالا اگه بخوام درمورد تک تک جلد ها صحبت کنم، جلد ۱ فضای خیلی گیجی داشت مدام میخواستی بفهمی قضیه چیه! جلد ۲ واضح تر شد و بعد از اون هم جلد ۳ منطق داستان رو کامل کرد. از نظر پرداختن به حاشیه و کلیشه و رومنس بازی ام سِیر توی جلدا با شیب کم، صعودی بود.
در نهایت میگم که داستانِ کتاب روون بود و بنظرم سریعا یه کارگردان باید پیدا بشه که فیلمشو بسازه چون واقعا چیزه بی نظیری در نوع خودش میشه👍

امتیاز : 4/5
      

3

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.