خانه پوشالی

خانه پوشالی

خانه پوشالی

کریستال ساترلند و 1 نفر دیگر
4.2
20 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

27

خواهم خواند

75

ناشر
باژ
شابک
9786222193676
تعداد صفحات
280
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب خانه پوشالی، نویسنده کریستال ساترلند.

لیست‌های مرتبط به خانه پوشالی

نمایش همه

یادداشت‌ها

Elias

Elias

1403/7/5

          نام کتاب: #خانه_پوشالی
نویسنده: کریستال ساترلند
مترجم: نجلا محقق
ژانر: فانتزی دارک ترسناک 
تعدادصفحات: ۲۷۸
ناشر: باژ
خلاصه داستان: با گم شدن گری یکی از سه خواهران هالو، ایریس و ویوی، دو خواهر دیگه در گیر پیدا کردن خواهر گم شده‌شون میشن. داشتان گم شدن گری زمانی ترسناک میشه که مردی با سری گاو و بدنی انسان وار به دنبال ایریس و ویوی برای کشتن‌شون می‌افته، در این بین، ایریس و ویوی برای پیدا کردن گری مجبورن برگردن به راز حل نشدن بچگیشون و...

بررسی: 
روایت کتاب با روند معمولی اما قوی شروع میشه نویسنده در ابتدای کتاب به خواننده میگه قرار به چی روبه رو بشه؛ داستان از زبان ایریس کوچ ترین خواهر روایت میشه.
شخصیت پردازی کتاب خوب بود. خواهرانی که جدا از هم هستند اما به هم وصلن هرکدوم یه ویژگی متفاوت اما در کنار هم مثل یک شخص ظاهر میشن. 
ایریس شخصیت وابسته و به نوعی ترس رو ایفا میکنه که همیشه خودش رو محدود میکنه حتی در زمانی که می‌خواد بی پروا باشه اما این اجازه رو به خودش نمیده در کنارش
ویوی دختری بی پروا که از مدرسه و همه چیز میگذره و به دنبال زندگیش پیش میره و خیلی چیزها تجربه میکنه و درواقع اون شخصیت خشن و سرد آدمی رو ایفا میکنه و 
گری خواهر بزرگه که نترس و قوی پیش میره و نقش محافظ رو ایفا میکنه 
هرسه این خواهرها در واقع انگار یکی بودن با اینکه سه نفرن. 
تریلر دوست پسر گری، پسری که به خاطر از دست دادن و اتفاقی تو گذشته الان به دل بی خیالی زده و شخصیت طنز داستانه و رفته رفته مشخص میشه چرا 
کیت مادری که دختراش رو گم میکنه و بعد از برگشتشون هنوز هم نمیتونه بفهمه چرا این تغییرات به وجود آمده 
مادری که نمیخواددیگه از دست بده 
گیپ پدری که نمیتونه بپذیره ( از این شخص بیشتر بگم اسپویل کل کتابه). 
بخش جذاب کتاب اشاره‌های نویسنده به جواب معمای کتابه در جای جای کتاب گنجونده شده با آوردن اسم یه کتاب معروف، حرف‌های عادی بین خواهر ها، تعریف ساده از زیبایی خواهر ها و غیره 
همه جای کتاب داره پایان رو جار میزنه اما تا به انتها نرسه نمیشه فهمید چه خبره.
کتاب به شدت دارکه، تجاوز، توصیف جنازه، گندیدگی( بگم اسپویله ) و غیره داره اگر روحیه حساسی دارید بهتره نخونید.
و اما اسم کتاب، خب معادل دقیقی که مثل کلمه خارجی بیانگر چند معنی باشه توی فارسی نداشته به خاطر همین من اسم اصلی کتاب رو میارم تا راجع بهش بگم و بدونید نویسنده اسم رو چطور انتخاب کرده 
House of hollow 
توی فارسی معادل دقیقی مثل هَوس وجود نداره که هم معنی خاندان، خانواده، خانه بده در نتیجه خانه انتخاب شده اما نویسنده با انتخاب این واژه هم داره به پایان کتاب اشاره میکنه هم به خانواده و هم سه خواهر. 
از سمت دیگه واژه هالو رو درکنارش قرار داده که تماما اشاره به معمای کتاب هست. 
هالو معنی توخالی و توهی و پوشالی و پوچ میده 
بریم سراغ شخصیت‌ها، بعد از اتفاقی که برای بچه‌ها تو بچگی میوفته این خانواده به توهی بودن میرسن. ادامه میدن، زندگی میکنن اما نه درست حتی وقتی خواهرها بزرگ میشن حتی جایی که هیچ وقت سیر نمیشن و حتی داخل شخصیت کیت مادری که خودش میدونه چی شده اما عقب نمیتونه بکشه. تماما شخصیت ها توخالی شدن و فقط دارن زندگی میکنن. 
عنوان کتاب تمام کتاب رو در برمیگره و به همه حل اشاره داره. 
و اما راجع به ژانر کتاب، باید بگم توقعی که از فیلم ترسناک دارید رو نباید از کتاب داشته باشید، در نتیجه با اینکه کتاب تو دسته ترسناک قرار میگیره اما برای من ترسناک نبود.
        

1

          خب خانه پوشالی هم تموم شد💔
و با تموم شدنش منو تو شوک برد واقعا
داستان کتاب یه جوری بود که تو هر قسمتش ممکن بود احساساتی بشی یا حالت بده بشه یا بترسی و حتی اینکه فکر کنی این چیه من دارم میخونم😅
کلا روند کتاب از اول خیلی معمایی بود تا فصلای آخر اصلا نمیشد آدم فهمید چی به چیه.
فضا سازیش خیلی خوب بود.یه سری توصیفاتش میتونست حالتو بد کنه به معنای واقعی.
اخر کتاب به نظرم یکم  باز تموم شد و تو شک میرفتی که چی شد‌.
امیدوارم جلد دوم داشته باشه حتما😢
چون تنها نقطه ضعفش به نظرم کوتاهی داستانه
 واگه بخام امتیاز بدم قطعا امتیاز ۴ونیم

داستان درباره خواهرای هالوعه‌.سه خواهر به اسم گری،ویوی و آیریس.که وقتی بچه بودن در شب سال نو درست جلوی چشم پدرو مادرشون گم میشن.و بعد یک ماه به همون عجیب و غریبی که گم شدن پیدا میشن‌.بدون لباس و بدون هیچ خاطره ای .
اونا به مرور زمان تغییر میکنن اول موهاشون کاملا سفید میشه و بعد رنگ چشماشون تغییر میکنن‌و اشتهای سیری ناپذیری. 
اونا به طرز وحشتناکی و آزار دهنده ای زیبا هستن.مخصوصا خواهر بزرگتر گری.
با برگشتن اونا زندگی ارومشون دوباره برمیگرده ولی بعد چند سال وقت برملا شدن راز هاست.💫
        

23

          راستش من خیلی اهل اظهار نظر نیستم و این کتاب هم من رو واقعاً ترغیب به اینکار نکرد، اما از اونجایی که دوست خوبم سرکار خانم محیصا از من خواسته بود که نظرم رو بگم شاید بد نباشه چند نکته به نظر ایشان اضافه کنم.
در مورد ترجمه باید بگم ترجمه نسبتاً خوبی بود اما از دیدگاه من مترجم علارغم تلاش بسیار زیاد در پایبندی به متن اصلی نتونسته بود متن رو ماله خودش بکنه و در بعضی موارد سنگینی بیهوده ای به متن القا میشد که واقعاً در چنین کتابی اصلا نیازی به این امر دیده نمیشد. البته این عدم ارتباط ۱۰۰ درصدی با ترجمه مربوط به بنده هست و میتونه از دید بقیه اینگونه نباشه.
اما اگر بخوام به طور کلی در مورد متن کتاب و موضوع بگم اول باید بگم که بنظر بنده کتاب بیش از حد کند و طولانی بود و از دید من میتونست خیلی مختصر تر و با ضرباهنگ تندتری ارائه بشه که هم به جذابیت کار کمک کنه هم خواننده با شلیک اطلاعات غافلگیر بشه.
از طرفی بخش شوکه کننده داستان یعنی ورود به برزخ یک نسخه ناشیانه با الهام از مجموعه نارنیا و یا آلیس در سرزمین عجایب بود که البته نویسنده این موضوع رو کتمان نکرده و به طرز هنرمندانه ای بقول معروف زیرپوستی بهش اشاره کرده که این قابل ستایشه.
تنها نکته ای که من رو جذب کرد دیدگاه عجیب و فضاسازی عجیبتر برزخ بود، که میتونم بگم نقطه قوت کتاب از دید من هست.
در آخر زیاده گویی نمیکنم و بنظرم دوستانی که مردد هستند برای خوندن این کتاب نظر سرکار خانم محیصا میتونه در عین سادگی، بسیار راهگشا باشه...
        

7

Little Fox

Little Fox

1403/5/13

          نوشتن راجع به کتاب‌هایی که دوستشون دارم همیشه برام سخته ولی این یکی دقیقا همون چیزیه که من بهش میگم مسخ کننده...
جذاب، غیرقابل پیش‌بینی و آماده‌ی خورده شدن توی یه نشست =]
ایده کاملا‌ جدید و خاصه [حداقل از نظر‌ من] و چیزی شبیه این تا به حال نخونده بودم و در کنارش، نویسنده به قدری مهارت و تسلط داره که با همون مقدمه شما رو شوکه و جذب می‌کنه و این کشش‌ در تمام طول داستان حفظ میشه. روند هیجان‌انگیز و مرموزی هم داره و گاهی چنان اتفاقات کریپی‌ای میافته که بدنتون مورمور میشه.
در کنار توئیست‌ها و اتفاقات عجیبش، به هیچ عنوان اضافه‌گویی‌ نداره و نویسنده اطلاعات لازم رو درست مثل روند کامل شدن یه پازل توی کل داستان پخش کرده (به صورتی که خسته‌کننده نباشه) و ذره ذره به خورد مخاطب میده و همین به شدت باعث گیرایی کتاب شده.
تنها ایرادی که شاید بتونم بهش اشاره کنم اینه که شخصیت پردازی بعضی‌ کاراکترها تا حدی گنگ موند ولی جز این همه چیز عالی بود.
شخصیت‌های جذاب، روند زیبا، ایده جدید و اتفاقات عجیب همه و همه یه پکیج پر کشش‌ رو تشکیل دادن که به محض شروع دیگه نمی‌تونی کنار بذاریش. واقعا دوستش داشتم و یکی‌ از قشنگ‌ترین‌هام شد. پیشنهادش می‌کنم.
پ.ن: من هر دو ترجمه موجود از این کتاب رو خوندم و مقایسه کردم و هر دو عالی و کاملن.
        

2

        بتظرم کتاب فانتزی دارک قشنگی بود. و موقع خوندنش قشنگ حس می کردم توی مه تو  یک جنگل هستم. پایانش بدک نبود ولی میشد حدسش زد و کلا قشنگ بود ولی برای مرگ تایلر خیلی ناراحت شدم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

11

مُحیصا

مُحیصا

1403/2/15

          برای همه ی کسانی که ظاهری آرام و باطنی آشفته ، رازآلود و مبهم دارند ، بی آن که بدانند چرا؟
۱.کتاب خانه پوشالی شروع و روند آرومی داره که مثل یه لایه مه صبحگاهی رازی رو از دید ما مخفی می‌کنه.( بهترین توصیفی که الان از این کتاب به ذهنم می رسه😅) و این راز مبهم آغاز،  ادامه و پایان داستان رو در برمی گیره و بهتر بگم شالوده ی اصلی داستانه. چیزی که داستان حول محور اون شکل می گیره و اون چیزی نیست جز معمای خواهران هالو!
۲.در طول داستان ما با اخلاق، عادات ، علایق ، سبک زندگی خواهران هالو آشنا می شیم به همین خاطر روند داستان کمی کند میشه. شخصیت پردازی به نسبت خودش خوبه حالا چرا؟ مثال: مثلا آیریس هالو (شخصیت اصلی) کاراکتر وابسته ای داره و تمام شخصیتش حول محور دو خواهر بزرگ ترش تعریف شده، انگار که سایه ای از اون هاست و این به خوبی در کتاب منعکس شده اون جایی که داستان رو از زبان آیریس می خونی ولی حس می‌کنی شاید یه دانای کل داره داستان رو روایت میکنه و نشون میده انگار که این دختر چیزی نیست جز سایه ای از دو خواهر بزرگترش. تنها نکته ای که دوست دارم بگم اینه: ای کاش داستان از زبان یه راوی( شخصیت اصلی داستان: آیریس هالو) گفته نمی شد و چند راوی داشت، اینطوری بهتر می شد با زوایای مختلف داستان ارتباط گرفت.
۳.هیجان و اتفاقات ترسناک داستان( که از نظر من اصلا ترسناک نبود!) مثل نقاط عطفی هستن که در یک داستان با روند آروم ایجاد شدن تا خواننده بتونه با رغبت ادامه ی داستان رو بخونه.
۴.در عوض تعلیق خوبی داره ؛) روی آسمون و زمین نگهت می داره و جون آدمو به لب می رسونه تا بهت بگه تهش چی میشه؟
۵. چند خط بالاتر گفتم : روند و اتفاقات داستان مثل هاله ای از مه می مونه که راز اصلی از رو دید پنهون می‌کنه ؟دیدین  تو مه همه چی اون طور که به نظر میاد نیست؟ ممکنه گول مون بزنه؟ اینجا هم دقیقا همینه! پلات آخر داستان نقطه عطفه. دقیقا اون جایی که فکر می کردی همه چی ممکنه پیچیده و بیش از اندازه رازآلود باشه و فکر هزار جا بره نویسنده برگ برنده شو رو می کنه و میگه: ببین همه چیز ساده تر از اون چیزی بود که تو فکر می کردی:) دیدی چطور تونستم با یه ایده ی ساده گولت بزنم ؟ ( به راستی که من گول خوردم😑 ینی در طول داستان راجب به  اتفاقاتی که می افتاد فکرم هزار جا رفت و در نهایت گفتم نههه ینی اینقدر ساده ؟) هر چند این ایده ی ساده به اندازه خودش شوکه کننده بود.
پ.ن: از کتاب خوشم اومد و خوب بود هر چند فضای تینیجری کتاب روی مخم بود اما در بهترین حالت به نظر من یه کتاب معمولیه که میشه در مواقع بی حوصلگی یا موقع ریدینگ اسلامپ خوندنش.نه خیلی خوب و نه خیلی بد. معمولی واقعاً معمولی:)



        

67