یادداشت ftm
3 روز پیش
ریویو از کل مجموعه : ♦️ دیوآباد، با اینکه تموم شد اما جلد فرعی اون به اسم « رودی از نقره » هنوز منتشر نشده. به همین دلیل خیلی خیلی با کمال گرایی خودم در جنگ بودم که صبر کنم و ریویو رو بعد از انتشار و خوندن جلد فرعی بنویسم. اما یدونه زدم تو گوشش و حالا آماده نوشتن ریویو این شاهکار خارق العاده ام، چون واقعا دیگه نمیتونستم ذوقم رو تو خودم نگه دارم. ♦️ قبل از اینکه بطور کامل حس و نظرم رو از داستان شرح بدم ، باید بگم این مجموعه به طور ۱۰۰ درصدی مجموعه شماره ۱ قلب من شد و از جهت اینکه من در بیان و ترجمهٔ احساساتم واقعا دچار ضعف هستم، هر چقدر هم که تلاش بکنم با نوشتن راجب این کتاب ، حس واقعیم رو برسونم ، باز هم اون چیزی نیست که واقعا تو قلبم میگذره و جایگاهش برام صدها درجه بالاتر از توصیفاتمه. بخاطر همین خودتون هرچیزی که مینویسم رو صد ها برابر پر شدت تر برداشت کنید! ♦️ خب برای شروع، چون نقاط مثبت این مجموعه بسیار زیاده و احتمالا خیلی طول بکشه، از تنها نقطه ضعفی که این مجموعه برای من داشت شروع میکنم و اون هم این بود که بنظرم برای افشای یکسری حقایق و روابط و رویداد ها ، توضیحات نویسنده کوتاه و گنگ بود و باید خیلی دقیق اون بخش رو میخوندی و برای خودت حلاجی میکردی تا متوجه بشی. و فقط همین مشکل از نظر من وجود داشت و نمیشه هیچ ایراد دیگه ای ازین داستان گرفت. ♦️ حالا برای شروع نقاط قوت، با مقایسه ۳ جلد این کتاب شروع میکنم : 1⃣ شهری از برنج : اولین جلد این مجموعه ، حال و هوای بسیار جادویی و مثبتی رو بهت میداد چون حدودا بعد خوندن ۵۰ صفحه اول که زندگی عادی آدمیزادی رو نقش زده بود، بصورت خیلی ناگهانی، شماهم مثل کاراکتر اصلی با محیط جادویی و ماورایی داستان سورپرایز میشید. توی این جلد یکسری احساسات بین دو کاراکتر شکل میگیره که اصلا نمیتونید فکرشم بکنید که تا اخر داستان قراره چه فراز و نشیب و تغییراتی بهش حجمه بشه. در آخر این جلد هم وقتی احساساتتون جریحه دار شده یکدفعه یه شوک بزرگ بهتون وارد میشه و با کله میرید سراغ جلد بعدی. 2⃣ قلمرویی از مس : داخل این کتاب شما شاهد رشد و تغییرات شخصیت ها ، تغییر و پیچیده شدن روابط ، خراب شدن اوضاع و خیلی چیزهای دیگه خواهید بود. به نسبت فضای خیره کننده جلد اول ، داستان کمی سخت تر برای کاراکتر ها پیش میره و واقعا شرایط پیچیده ای ایجاد میشه و هر لحظه میخواید فکر کنید دیگه ازین بدتر نمیشه، یچیز بدتر میخوره تو چشمتون. این جلد چون جلد وسط داستان و مثل پلی برای اتصال شروع و پایان داستان عمل میکنه ، چیز زیادی برای توصیفش ندارم ولی نه به این معنی که قراره یک جلد درام و حوصله سر بر رو در پیش داشته باشید. معماهایی که پیش چشمتون حل میشه و صحنه های نبرد و اتفاقات جادویی که داخل این جلد میوفته به مراتب از جلد یک بسیار بسیار بالاتره. و مجددا در انتهای این جلد هم اتفاق فوق العاده دلچسب و هیجان انگیزی رخ میده که بشدت شمارو به سمت جلد سوم سوق میده. 3⃣ ملکی از طلا : این جلد شاهکار ترین جلد این مجموعه براتون خواهد بود. انقدر این جلد بهتون حس های مختلف میده که باهاش به عرش میرسید. از شروع تا پایانش داستان به حدی قشنگ و بی نقص پیش میره و بصورت مداوم بهتون هیجان وارد میکنه که متوجه گذر از ۷۷۰ صفحهٔ کتاب نخواهید شد. این جلد، جلد مورد علاقه منه و واقعا نمیتونم مثل دو جلد قبلی، با منطق ازش تعریف بکنم. فقط اینو بگم که روح من با این جلد گره خورد :) شروع عالی، پایان عالی تر و گذر داستان محشر بود. من تو این جلد خندیدم ، گریه کردم ، عاشق شدم ، متنفر شدم ، دیوانه شدم ، درس گرفتم و .... . ♦️ حالا در ادامه یکم دقیق تر راجع به محیط داستان و کاراکتر ها صحبت میکنم و اول فضا رو شرح میدم : 🔺 در ابتدا بگم که ، کلیشه ؟ اصلا کلیشه چی هست ؟ این کتاب نه تنها هیچ کلیشه ای داخلش نداره چه بسا تو بعضی قسمت هاش داره کلیشه شکنی میکنه !!! محیط داستان بطرز یونیکی در خاورمیانه و بخشی در مصر اتفاق میوفته. کاراکترهای داستان انسان نیستن و حتی از انواع تکراریِ باقیِ داستان ها مثل خونآشام ، جادوگر، اژدها و .... هم نیستن. کاراکتر های اصلی داستان انواع مختلفی از جن ها هستن !!! واقعا واقعا تخیلِ این داستان کاملا نادر و بی همتاست که من عاشقشم. بعد از خوندن این مجموعه علاقهام نسبت به افسانه های خاورمیانه و مصر و عناصرشون بسیار زیاد شد. توی این داستان کاملا از وقایع و نماد های مختلف پارسیان ، اعراب و مصریان الهام گرفته شده. با خوندن داستان و دیدن اسامی آشنای کتاب بیشتر به این واقعیت پی میبرید. من به شخصه از دیدن انبوه اسمای اصیل ایرانی در این کتاب کیف کردم. حتی محیط داستان از اسلام و قبل از اون ( مثل باور به حضرت سلیمان و وقایع عصر ایشون ) هم وام گرفته شده. 🔻 و نوبتی هم که باشه نوبت نقد کاراکتر های داستانه که البته ۳ کاراکتر اصلی که داستان از زبون اونها گفته میشد رو صرفا شرح میدم چون اگه بخوام راجب همشون صحبت کنم احتمالا بتونم یه کتاب بنویسم. قبل از توصیف هر شخصیت بصورت جدا جدا، یه چیز قلبی راجبشون میگم و اون اینه که کاراکترهای این داستان همگی با غم بوجود اومدن و حتی وقتی شنیع ترین کارها ازشون سر میزنه و کاملا نقش کاراکتر منفی رو به خودشون میگیرن، بازهم ته دلتون یه حقی بهشون میدید و دلتون براشون میسوزه. ⚪️ نحری : کاراکتر اصلی که داستان با اون شروع میشه و با ظاهر کمی عجیبش ، توجه ساکنین مصر رو به خودش جلب میکنه. در ادامه متوجه تفاوت های خودش با مردم میشه و تا اخر داستان در پی کشف راز های زندگی و خانوادش و قدرت ها و کارهایی که ازش برمیاد، پیش میره. اصلا فکر نکنید که قراره یه کاراکتر اولِ خیلی خفن و پر از کلیشه رو ببینید. این دختر پر از ضعفه و تا نیمه داستان حدودا سرکوب شده و ناامید از بی استفاده بودنش. این همون نقش اولیه که شما از پیشرفت و صعودش ، از پخته شدن و قوی شدنش لذت میبرید. 🔴 دارا : :::::::::::::)))))))))))))))) سلحشور افسانه ای داستان، که من بابت زندگی ای که نویسنده بهش داده ، ازش متنفرم. چاکرابورتی عزیزم تو چه عقده ای داشتی که سر این بچه خالی کردی ؟ هربار، قلبم رو بخاطر سرنوشت این عزیزکم خنج زدم و برای سرنوشتش اشک ریختم. خب احساساتی بازی رو بزاریم کنار. با ورودش به داستان عاشقش میشید. اما آیا تا آخر عاشقش میمونید ؟ من که موندم. لقب کاراکتر محبوب داستان رو با قطعیت بهش میدم. حرف بیشتری راجبش نمیتونم بزنم چون با گفتن نمیتونم حسم نسبت بهش رو توصیف کنم. 🔵 علیا : شاهزاده قحطانی که نصف داستان ازش خوشم نمیومد و به مرور تو قلبم جا باز کرد. این کاراکتر هم مثل نحری تا اخر داستان رشد کرد و از سیر صعودش لذت بردم. کسی بود که خیلی سختی کشید و واقعا باید بهش احترام گذاشت. منتظر رودی از نقره هستم تا ببینم با نحری به کجا میرسن (☞ ° ʖ °)☞ و در آخر، امتیاز : 1000000000/5 خیلی هم منطقی و قابل قبوله ^_________^
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.