🔥: قاتل قربانی سوز، سومین قربانی خودش را هم به کام مرگ می‌کشاند، اما این بار سرنخ عجیبی در صحنه جنایت پیدا می‌شود. نام یکی از کارآگاهان واحد جرایم که فعلا در حالت تعلیق به سر می‌برد و نشانه‌ای که می‌گوید او پنجمین قربانی خواهد بود، کارآگاهی به نام "پو". پس کارآگاه فلین که مسئول پرونده است به دنبال پو می‌آید و او را به کار برمی‌گرداند تا پرده از راز این قتل‌های وحشیانه برداشته شود.

🔥: مدتی هست که علاقه خاصی به داستان‌های کارآگاهی پیدا کرده‌ام و خب فعلا اول راه هستم. اما این کتاب خیلی خوب بود. شروع جذابی داشت، خیلی توصیفات حاشیه‌ای نداشت و نویسنده منطق ماجراها را حفظ کرده بود. پایان قابل قبولی داشت و تقریبا به جز یک مورد همه سوالات را پاسخ داده بود. البته آن یک مورد هم مربوط به گذشته‌ی پو بود و به نظر نویسنده گذاشته تا در جلدهای بعدی به آن بپردازد. همچنین شخصیت‌پردازی، فضاسازی و تعلیق خوبی داشت و خواننده را به راحتی همراه خودش می‌کرد. 
شخصیت پو به عنوان یک کارآگاه سرسخت خوب نشان داده شده بود و مخصوصا ترکیبش با تیلی بردشا، ماموری که به عنوان نیروی کمکی با او کار می‌کرد، خیلی جذاب بود. اصلا همین ترکیب ترغیبم کرده تا جلد بعدی را هم حتما بخوانم.

اما، اما، اما از یک نکته نباید غافل شد، محتوای کتاب مناسب بزرگسال است. داستان، تلخ و خشن بوده و اصلا به روحیه‌های حساس توصیه نمی‌شود. 

ترجمه کتاب هم خوب بود و مشکل چندانی نداشت.
        

          نام کتاب: نمایش عروسکی 
نویسنده: ام.دبلیو.کرون
مترجم: بابک اسلامیه 
ژانر: جنایی معمایی
تعداد صفحات: ۴۰۰
جلد اول از مجموعه شش جلدی کاراگاه پو. 
جلد اول پایان داره. 
خلاصه داستان: 
با کشف نوشته‌ی روی بدن سومین قربانی سوخته شده‌ی، قاتل زنجیره‌ایی مرد قربانی سوز، تمام توجه‌ها به سمت کاراگاه پو برمیگردد و فورا به پو درخواست برگشت به کارش رو میدن. در هرحالی که همه به دنبال قاتل میگردند پو سر نخی پیدا میکنه که رازهای بیست و شش سال گذشته رو برملا میکنه و... 

بررسی: 
کتاب نمایش عروسکی با روایت سوم شخص از یک پرونده قتل شروع میکنه و تا فساد و تجاوز و قدرت طلبی روانی‌هایی که همیشه قِصر در رفتند؛ پیش میره.
برای حل پرونده چهار نفر روش کار میکنن،
کاراگاه پو: شخصیت پردازی پو میشه گفت کاملترین بود بین کاراکترها که جای تعجبم نداره شخصیت اصلیه. مردی که از زورگویی قلدر بودن بدش میاد و سعی در مقابله باهاش رو داره و به دنبال کار و هدف خود ش پیش میره و سرنخی پیدا بکنه، حتی اگر مراحل قانونی نذاره کار خودش رو به نتیجه میرسونه.
تیلی بردشا: ( شخصیت محبوب خودم ) دختری که نابغه‌اس ولی از زندگی مردن اجتماعی چیزی نمیدونه، متوجه نیست کجا باید چه حرفی رو بزنه، اداب رو نمیدونه و به شدت راحت گوعه. تقریبا قسمت طنز داستان رو به دوش میکشه و چندجایی واقعا مخاطب رو میخندونه. شخصیت پردازی بردشا قابل لمس بود ولی میتونست بیشتر روش مانور بده ولی همینم رسوند چیزی که میخواست رو.
(خانم ) کاراگاه فیلن: شخصیت پردازی ضعیفتر از همه بود و  خب میتونیت بهتر باشه من نفهمیدم موضعه این خانم کدوم طرفیه واقعا.
پلیس کیلین رید: دوست دوران بچگی پو و کمک کننده مهم برای حل ابن پرونده. تقذیبا قسمت‌های مهم بود ولی چندان همه حا حضور نداشت.
شخصیت پردازی کتاب کلا قابل قبول بود چون نویسنده با یه جمله یا یه بند به راحتی شخصیت کاراکترهای بالا دست ابن چهار نفر رو توی ذهن خواننده شکل میداد مثل گمیل یا ون زبل و...
توصیفات دقیقا به اندازه بود نویسنده اول فضا رو تو ذهن خواننده شکل میداد و بعد سریع میرفت سمت داستان و به سرعت اتفاقات رو پشت هم میچید هر فصل یه پیچش شکل میگرفت و داستان رو به یه سمت و سوی دیگه میبرد. 
نکته مهم کتاب اینجا بود که کی حق داشت پلیس یا قاتل ؟ داستان روابت تلخی از گذشته‌اس از بچه بودنه و از ... 
کتاب دارکه به وضوح یه سری حرفا زده میشه که حذف نشده و گفته شده پس اگر روحیه حساسی دارید سمتش نرید.