یادداشت ftm
3 روز پیش
خب پیکارگسل ؛ عزیزدلم ! یکی از چیزایی که از این کتاب خیلی به دلم نشست روند محاورهایِ اون بود و راوی شخص سوم نداشت که باعث میشد داستان راحت تر و سریعتر جلو بره. هرچند سندرسون جان کلا علاقه زیادی به پرداختن به جزئیات داره و کاملا تشنه هیجانت میکنه اینطوری که تا ص ۴۰۰ داستان خیلییی کند و بدون تلاطم پیش میره و از ص ۴۰۰ تا ۷۰۰ شما سیلی از هیجان رو تجربه میکنید. اینجاست که با خودتون میگید تشنه موندن ارزش این هیجان خارق العاده رو داشت ! و مورد علاقه ترین بخش از این کتاب برای من پرداختن یکسان به کاراکترها بود. جوریکه متوجه نمیشدی کاراکتر اصلی دقیقا کیه و کلیشهبازی های نقش اول وجود نداشت. یعنی اگه اسم کتاب رو فاکتور بگیریم ( که اخر داستان مشخص میشه به کی اشاره داره ) ، بازم شما بعد اتمام کتاب متوجه نخواهی شد که نقش اصلی کی بود. جایی خونده بودم که نثر این کتابِ سندرسون خیلی متفاوت از کتابای دیگشه و مثل اونا ساده و روون نیست و پر از اصطلاحات جدیده و بیشتر به این پی بردم که مترجم چه کرده !!! واقعا ترجمه محشر بود و در عین حال بشدت فارسیلیزه ! برای اکثریت اصطلاحات کتاب ، یک کلمه ترکیبی معادل ، به فارسی ساخته شده بود. حتی اسم بعضی از کاراکترها هم تبدیل به اسامی فارسی شده بود ؛ اسم های بدون تغییر هم ، با به کار بردن حروف الفبای فارسی تغییر داده شده بودن مثلا بجای نوشتن اسم "سیری" ، از "صیری" استفاده شده بود. تو بعضی قسمتها که من اصلا مجذوب نگارش متن میشدم ؛ انگار دارم یه کتاب کلاسیک خارجی که با سبک نثر شاهنامه و حافظ ترکیب شده میخونم ! خلاصه که حظ کردم ، دم نویسنده و مترجم و نشر همه باهم گرم ^^ امتیاز : 5/5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.