کتاب بدی نیست اخرای داستان که همه چی روشن شد برام لذت بخش تر بود سه و نیم به نظرم براش کافیه
        

          نام کتاب: #خانه_پیش_از_تاریکی 
نویسنده: رایلی سیجر 
مترجم: ساره خسروی
تعداد صفحات: ۴۶۴
ژانر: جنایی، ترسناک( ؟ ) 
خلاصه داستان: داستان روایت مگی دختر نویینده معروف کتاب خانه وحشته که داستان خانه‌اییه که بیست و پنج سال پیش داخلش زندگی میکردن و یه شب ازش فرار میکنن.
داستان از جایی شروع میشه که پدر مگی میمیره و مگی برای حل سوالی که ذهنش رو درگیر کرده، اینکه داستان پدرش واقعی بوده یانه به اون خونه برمیگرده اما...
بررسی: 
کتاب از دو بخش تشکیل شده زمان حال که از زبان مگی گفته میشه و بیست و پنج سال قبل که از زبان پدرش گفته میشه. این دو بخش موازی باهم پیش میرن و نویسنده با ایجاد سوال در هربخش خواننده رو مجاب میکنه که داستان رو ادامه بده و پیش ببره.
نکته جالب کتاب همین هر بخش رو میشه جدا خوند انگار هرکدوم از داستان‌ها مستقل هستن با اینکه در تکمیل هم گفته میشن.
شخصیت پردازی کتاب خوب بود اما میتونست شخصیت مادر مگی قوی تر باشه 
مگی دختریه که از بچگی همه جا سایه شوم اتفاقی که داخل خونه افتاده و تبدیل به کتاب پدرش شده، رو سرش هست. و حالا بعد از اون همه سال میخواد واقعا جواب سوال رو پیدا کنه، گیجی مگی رو خوب به قلم کشیده بود. 
از سمت دیگه پدر و مادری که تلاششون رو برای نجات و حفظ دخترشون کردن و این عواقبی در پی داشت.
بخشی که از زبان پدر مگی روایت میشه، بخش ترسناک خانواده‌ایی که وارد خانه روح زده میشن و بخشی که از زبان مگی بود ایجاد سوال و حق جواب بود. 
نکته جالب کتاب شخصیت های داخل داستان همه به نوعی برای چیزی خظور داشتن و میشه گفت نویسنده خوب از همه کاراکترها استفاده کرد حتی شخصیت‌های فرعی.
روند داستان نسبتا تند و با پایان هرفصل مخاطب رو بیشتر جذب میکرد که ادامه بده.
از پس نوشتن قسمت‌های ترسناک هم به خوبی برامده بود( این نکته رو بگم من صوتی گوش کردم و موسیقی متن هم بی تاثیر نبود اما خب راحت میشد اون فضا رو حس کرد.) 
به خوبی از پس نشون دادن خرافی بودن مردم، دختر فرد مشهور بودن، روان ادمی و تاثیرات کودکی روی بزرگسالی میذاره، برامده بود. 
( خدایی از خوندنش لذت بردم )
        

          **********هر خانه داستانی برای گفتن   ‌*************
**********و رازی برای فاش کردن دارد ... *************
خانه پیش از تاریکی یک جنایی فراطبیعی و وحشت که بعد از کتاب کولاک این دومین کتابی بود که حس دلهره رو داخلش تجربه کردم البته اینکه صوتی گوش دادم و افکت ها نیز وجود داشتند را باید در نظر گرفت.
داستان یک خانواده سه نفره خوشحال که به یک عمارت نقل مکان می کنند اما همه چیز خوب پیش نمیره این خانه طبیعی و عادی نیست داستان در دو خط زمانی متفاوت فصل به فصل روایت میشه یک : از زبان پدر و دو : دخترش ۲۵ سال بعد وقتی دوباره به این عمارت باز میگردد اما ؛ اما هنوز عمارت بانبری Baneberry معمایی درون خود دارد . عمارتی که همه ی افراد داخل خودش را کشته . به جز خانواده ای که تازه در داستان دارم ولی چرا ؟
نکته قابل توجه پایان داستانه هر چند که حدس زده بودم این اگر جنایی خون باشید واقعا تشخیص می دهید ولی نه نویسنده فکر اینجا رو هم کرده اصلا نمی تونید حدس هم بزنید قاتل واقعا کیه :) :)
بعد آخرش رو خیلی عجیب در آورده بود یعنی دو برابر وحشت و ترس و دلهره داخلش داره و داستان با یک پایان متوسط تموم میشه.