𝘔𝘢𝘩𝘴𝘢

𝘔𝘢𝘩𝘴𝘢

@Mahsak

79 دنبال شده

41 دنبال کننده

            در انتها هیچ خبری نیست.
هرچقدر عجله کنی زودتر به هیچ خبری میرسی..
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

        جین ایر..
نمیدانم در وصف جین ایر چه بگویم .زبانم قاصر است .روزهاست که با خود فکر میکنم چه باید در باب این کتاب دلچسب بگویم...
از کجا شروع کنم و کجا یادداشت را به اتمام برسانم..؟
از منزل خانم رید شروع کنم یا از مدرسه ی لوود..یا شاید باید از زمانی که به عمارت آقای راچستر وارد شد شروع کنم؟ شاید بهترین شروع همان نقطه باشد..کسی چه می‌دانست که ارباب سختگیر و جدی که به دنبال گرفتن ایرادی در جین بود بعد از مدتی در طلب رفاقت با او شد و او را صمیمی ترین دوست و همدم خود قرار داد..ساعتها درکنار یکدیگر می‌نشستند و ادوارد از سرگذشت خود و چیزهایی که دیده بود و شنیده بود سخن می‌گفت . از پاریس و زنان آن و از جای جای مکانهایی که به آنها سفر کرده بود. تباهی هایش ، اشتباهاتش و شکستن قلبش.
حتی در آن لحظه هم هیچکس فکر نمی‌کرد که ادوارد و جین اینگونه در دام عشق یکدیگر بیفتند. عشق آتشین و خواستنی و عجب دلداده و معشوقی بودند برای یکدیگر . میتوانی ساعتها بنشینی و توصیفاتی که ادوارد از جین میکند را بخوانی و بغض کنی و قطره های اشکت همچون رودی خروشان بر گونه هایت جاری شوند.اما دنیا جای بی وفاییست و چرخ زندگی جوری میچرخد که در ذهن نمی‌گنجد...
جین ایر سراسر عشق، غم، از دست دادن و به دست آوردن است و توصیفات شارلوت بسیار بسیار زیبا از همه چیز و همه کس بود و در قلب من مکانی بسیار عمیق را کسب کرده است . شارلوت عزیز ممنونم بابت نوشتن چنین شاهکاری.
      

31

24

        هر دو در نهایت میمیرند بیانگر روز آخر دو انسان بود که از طریق برنامه ای آخرین دوست یکدیگر میشوند و آخرین روز زندگی خود را باهم زندگی میکنند. اوایل داستان به صورت خیلی آرام پیش می‌رود، اما هر چه بیشتر که میگذرد شما را غرق در احساسی ناآشنا میکند. احساسی که فقط این دو دوست؛روفوس و متیو می‌توانند در شما ایجاد کنند.
دوستی که شاید فقط یک روز بود اما به اندازه ی یک عمر زندگی و تجربه ها و کارهایی بود که ما انسانها چون فکر میکنیم وقت بیشتری داریم خود را از آن محروم میکنیم وآن کار را به تعویق می‌اندازیم...
همین یک روز برای روفوس و متیو یک شخصیت و وجهه ای که میخواستند را ساخت. روزی که با شجاعت،رقصیدن بدون ترس،خواندن بدون قضاوت شدن،رها کردن خود و سپردن به چرخ های دوچرخه،عکس گرفتن و ثبت کردن لحظات خود و تمام کارهایی که یک عمر دوست داشتن انجامشان دهند..
ای کاش دنیا به ما هم دوستی ای اینگونه میداد..
امیدوارم روفوس و متیو در جای خوبی باشند..

«یک روز زندگی کردن بهتر از یک عمر زنده بودنه اشتباه است.»
      

6

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

امیلی و جست وجو
          دل کندن از نیومون و اهالی بلرواتر و شروزبری برام مثل ترک سالن امتحان با ورقه خالی میمونه. ته ته دلت میخوای دوباره برگردی و از اول شروع کنی تا این حس دلتنگی از بین بره.
 شرمنده انقدر مثال دلگیری زدم ولی به نظرم این حالت الان دقیقا چیزیه که من توش قرار گرفتم و چیز دیگه ای نمیتونه بهتر توصیفش کنه :))
بهترین جلد از نظر رشد شخصیتی امیلی ، جلد دو بود
بهترین جلد از نظر توصیفات و فضاسازی ، جلد یک .
و در آخر بهترین جلد از نظر پایان بندی و دادن نکات مهم درس فوق العاده سخت " زندگی "  به ما ، جلد سه بود.
از پارسال که قصر آبی رو خوندم ، دیگه تو فضای قلم مونتگومری نبودم و این سه جلدی ، تجربه ی خیلی شیرینی رو همزمان از دوره ی  راهنمایی  ( آنه شرلی ) و دبیرستان سال آخر ( قصر آبی خوندن های یواشکی زیر پتو ) برام زنده کرد.
پیشنهادش کنم ؟ صد درصد 
به خصوص برای کسایی که تازه میخوان کتاب های عاشقانه کلاسیک شروع کنن !
بالاخره یه کتاب باید پیدا شه تا بهتون آمادگی اینو بده که بتونید بشینید پونزده صفحه به توصیفات زاویه تابش خورشید رو درختای کوچه باغ نویسنده گوش بدید ، نه ؟😅
البته با کمی اغراق :))))

خداحافظ امیلی ؛
به امید دیدار دوباره بین صفحات کتاب ♡

        

30

بلندی های بادگیر

4

بلندی های بادگیر

2

خدمتکار

28

بلندی های بادگیر

1