Mahsa

@Mahsak

29 دنبال شده

10 دنبال کننده

                      𝘸𝘩𝘦𝘯 𝘺𝘰𝘶 𝘤𝘩𝘰𝘰𝘴𝘦 𝘱𝘦𝘢𝘤𝘦 𝘪𝘵 𝘤𝘰𝘮𝘦𝘴 𝘸𝘪𝘵𝘩 𝘢 𝘭𝘰𝘵𝘴 𝘰𝘧 𝘨𝘰𝘰𝘥𝘣𝘺𝘦𝘴..
                    

یادداشت‌ها

                هر دو در نهایت میمیرند بیانگر روز آخر دو انسان بود که از طریق برنامه ای آخرین دوست یکدیگر میشوند و آخرین روز زندگی خود را باهم زندگی میکنند. اوایل داستان به صورت خیلی آرام پیش می‌رود، اما هر چه بیشتر که میگذرد شما را غرق در احساسی ناآشنا میکند. احساسی که فقط این دو دوست؛روفوس و متیو می‌توانند در شما ایجاد کنند.
دوستی که شاید فقط یک روز بود اما به اندازه ی یک عمر زندگی و تجربه ها و کارهایی بود که ما انسانها چون فکر میکنیم وقت بیشتری داریم خود را از آن محروم میکنیم وآن کار را به تعویق می‌اندازیم...
همین یک روز برای روفوس و متیو یک شخصیت و وجهه ای که میخواستند را ساخت. روزی که با شجاعت،رقصیدن بدون ترس،خواندن بدون قضاوت شدن،رها کردن خود و سپردن به چرخ های دوچرخه،عکس گرفتن و ثبت کردن لحظات خود و تمام کارهایی که یک عمر دوست داشتن انجامشان دهند..
ای کاش دنیا به ما هم دوستی ای اینگونه میداد..
امیدوارم روفوس و متیو در جای خوبی باشند..

«یک روز زندگی کردن بهتر از یک عمر زنده بودنه اشتباه است.»
        

باشگاه‌ها

𝅄 ࣪ ֶָ֢ باشگاه ال‌کلاسیکو 🏛️ 𓏲 ִֶָ ๋

249 عضو

داستان های آلکساندر پوشکین

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

Mahsa پسندید.
            نمیدونم از کجا شروع کنم ... این کتاب بعد از ۳ هفته در رامسر و کنار طبیعت زیبا و هوای بارونی ش تموم شد. 
بذارید اول از قاجار ها صحبت کنم... اگر بگم بدون شک بدترین حکومت تاریخ ایران بودند ، بی راه نگفتم. سلاطینی که شاید برای اداره یک خونواده هم مناسب نبودند اما ۱۳۷ سال حکومت یکی از بزرگترین کشورهای جهان و متمدن رو در دست گرفتند. در طول حکومت قاجار، ایران هیچوقت وارد قرن ۱۹ نشد. قرنی که اروپا رو متحول کرد اما در دست قاجارها ، این قرن وارد ایران نشد... ایران از قرن ۱۸ یهو وارد قرن ۲۰ شد. 
بعد از سقوط صفویه و دولت های مستعجل نادری و کریمخانی  ، پادشاهی رسید به خواجه تاجدار...
شاید تنها پادشاهی از قاجارها که قدرت و صلابت داشت و چه بسا اگر کشته نمیشد ، فتوحات نادر رو ادامه می‌داد و هیچوقت روسیه جرات حمله کردن به ایران رو پیدا نکرد. 
اما این شاه قسی القلب خیلی زود بعد از متحد کردن کشور از دنیا رفت و کشور رو داد دست پادشاهان بی عرضه بعدی ... 
در این بین بزرگانی مثل قائم مقام فراهانی ، عباس میرزا ، امیر کبیر هم ظهور کردند اما کاری از دستشون برنمیومد چون سلاطین قاجار کودکانی بودند که فقط ریش و سبیل داشتند ...
هرچه بود قاجار ۱۳۷ سال این کشور رو عقب انداخت.
ظرفیت هایی که میتونست خرج تمدن بشه تحت بی عرضگی شاهان قاجار به فنا رفت و خرج عیاشی شد. 
البته از تاثیرات روسیه و انگلیس هم نمیشه گذشت...
ایران در عصر قاجاریه یک کشور مظلوم و عقب افتاده شده بود که تاثیراتش تا با امروز باقیه...
در حین خوندن کتاب،  گاهی از سفاهت و بلاهت و خر بودن شاهان قاجار مخصوصا مظفرالدین شاه از خنده روده بر میشید...شاید اگر در یک سیتکام آمریکایی این چیزها رو می‌دیدیم برامون عجیب نبود...شاید اگر یک خارجی بودیم فکر می‌کردیم اینها افسانه سرایی و دروغه...مگه میشه پادشاهانی اینقدر کودن در یک مملکت زمامداری کنند؟ 
این خنده اما برای ما ایرانی ها از گریه غم انگیز تر است.

کتاب از ایران قبل از قاجار شروع میکنه و تا آخرین روز زندگی احمدشاه میره.  از این نظر کتاب خیلی با ارزشیه . البته در جاهایی زیاده گویی و روایت داستان هایی که خیلی ربطی به قاجارها نداره کمی اذیت کننده ست اما در کل برای مرور سریع قاجاریه کتاب بدی نیست.

خسرو معتضد رو معمولا توی تلوزیون میدیدم و از عمق اطلاعات و حافظه این آدم تعجب میکردم‌ . کاری به حواشی این آدم ندارم و اینکه بعضا تاریخ رو کمی تحریف میکنه... البته بیشتر در باب پهلوی کمی یک طرفانه قضاوت میکنه اما کتاب قاجارش کتاب بدی نیست...میشه بهش استناد کرد. 

در کل کتاب خوبیه...بخونید و لذت ببرید و عبرت بگیرید... امیدوارم این روزهای سیاه دیگه هیچوقت توی این کشور تکرار نشه.
          

پر از راز و معماست، یه جوری که همش دوست داری بیشتر پیش بری و معماها رو کشف کنی.چهار تا دوست که سالهای طلایی و قشنگی باهم داشتن و الان بعد از سالها بخاطر یک پیام از طرف یکیشون که گفت«بهت احتیاج دارم» دوباره دور هم جمع شدن.. آدم هایی که روزی صمیمی ترین افراد زندگی هم بودن و الان پر از تغییر شدن و فقط راز و خاطراتشونه که بهم پیوندشون میده.

Mahsa پسندید.
                هر چقدر از زیبایی و مفید بودن این کتاب بگم کم گفتم...
داستان درباره سه نوجوان ۱۴ ساله هست که بر اساس یک رسم قدیمی که هر نوجوانی وقتی به سن ۱۴ سالگی رسید باید به سفر برود و معنای زندگی را بفهمد و سپس، بازگردد؛ به سفر می‌روند و این کتاب، داستان آن سه نفر است که به درستی، کمک بسیار زیادی هم به زندگی ما خواهد کرد و چیزهای بسیار جالبی یاد می‌گیریم.
همچینن داستان یکی از این نوجوانان بسیار شبیه به داستان کتاب ۱۹۸۴ هست.
خیلی پیشنهاد می‌کنمش.✨️
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

Mahsa پسندید.
            سال ۹۵ بود شاید. در بحبوحه آزمون جامع و امتحان های دکتری، یک روز وقتی گردن‌دردم اوج گرفته بود و جز کیف کوچکی نمی‌توانستم ببرم توی مترو نصبش کردم و تصمیم گرفتم کتاب الکترونیکی بخوانم. آدم هندزفری نبودم و شنیدن صداهای اطراف برایم جذاب‌تر بود تا فلان آهنگ. بردن کتاب هم برایم دشوار بود و راه طولانی. این شد که تصمیم گرفتم به بوی کاغذ خیانت کنم و کتابخوان الکترونیکی شوم.
کتاب الکترونیکی خیلی زود از من دل برد. سادگی، کاربرد راحت و غمزه اصلی‌ش، قابلیت کتاب خواندن در تاریکی. برای من که تختم این سوی اتاق بود و کلیدبرق آن سو نعمتی بود.
اوایل هفته‌ای چند کتاب می‌خریدم. از هر کد تخفیفی استفاده می‌کردم و انباشت کتاب مجازی را هم به موازات کتاب واقعی پیش می‌بردم.
ارزان بود و در دسترس و می‌شد فونت و اندازه‌اش را تنظیم کنی. کارم به جایی رسید که گاهی می‌رفتم کتاب فروشی و مدتی نسخه واقعی کتاب‌ها را ورق می‌زدم و با « ا ... این» گفتن های مکرر همراهانم را کلافه می‌کردم.
هنوز هم خواندن کتاب الکترونیکی بزرگ‌ترین فعالیت اقتصادی ای است که انجام می‌دهم. 
امروز دیدم که دیگر حوصله گشتن در کتابفروشی را ندارم. کتاب‌های گران و کاغذهای بی‌کیفیت و موضوعات سری‌دوزی برایم جذابیتی ندارند.
تصور می‌کردم کتاب به کالایی لوکس تبدیل می‌شود. اما گویا قرار است در همین عمر باقی‌مانده زوال کتاب را ببینم.
بی سامانی و حالا نابودی ناگزیر بازار کتاب می‌ترساندم. چقدر گفتم هر چیزی چاپ نکنید. چقدر گفتم حرکت از تألیف به ترجمه اشتباه است. نمی‌دانم شاید تلاشم را برای حفظ کتاب نکرده‌ام. از جهان بدون کتاب می‌ترسم و سرم را به خواندن کتاب الکترونیک گرم می‌کنم.
          
Mahsa پسندید.
Mahsa پسندید.
به چی می خندی؟!

کتاب‌های مرتبط 33