معرفی کتاب پروفسور اثر شارلوت برونته مترجم رضا رضایی

پروفسور

پروفسور

شارلوت برونته و 1 نفر دیگر
3.2
54 نفر |
20 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

100

خواهم خواند

75

ناشر
نشر نی
شابک
9789641853213
تعداد صفحات
342
تاریخ انتشار
1399/9/8

توضیحات

        
قهرمان داستان شغلی را که دوست ندارد رها می کند و در جست وجوی معاش و کار به سرزمین بیگانه می رود. ماجراهایی را پشت سر می گذارد تا سرانجام عشق را تجربه می کند. بعد از همه? تلاش ها، آیا می رسد به آنچه می خواهد؟ نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به پروفسور

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

50 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به پروفسور

نمایش همه

پست‌های مرتبط به پروفسور

یادداشت‌ها

مهسا

مهسا

1403/8/26

          یادداشتی بر پروفسور:

پروفسور، اولین رمان نویسنده‌ی انگلیسی، شارلوت برونته است. او در سال ۱۸۴۷ نسخه‌ی دست‌نویسش را برای نشریه فرستاد، همان سالی که خواهرانش برای رمان‌هایشان (اگنس گری و بلندی‌های بادگیر) ناشر پیدا کرده بودند. پروفسور در زمان حیات نویسنده‌اش توسط نشریه رد شد اما پس از مرگش در سال ۱۸۵۷، با مقدمه‌ای از همسر شارلوت، آرتور بل نیکولاس، چاپ شد. 
پروفسور بر اساس تجربه‌های برونته در بروکسل به‌عنوان دانش‌آموز و آموزگار مدرسه‌ی کنستانتین هگر مخصوص دختران، نوشته شده است. در رمان، ویلیام کریمزورث، مردی انگلیسی، آموزگاری در شهر بروکسل است و عاشق معلم و هم‌کارش می‌شود. شخصیت کریمزورث براساس هگر نوشته شد، مردی که شارلوت به او علاقه‌مند بود. 
در رمان «ویلت» او در عناصر طرحش از پروفسور استفاده کرد و شخصیت کریمزورث را در قالب پاول امانوئل بسط داد. 
«هرچیزی نهایتی دارد، از تک‌تک حالت‌های احساسی گرفته تا تک‌تک وضعیت‌های زندگی.» این جمله‌ای از رمان است، و می‌توان با همین جمله کل رمان را شرح داد. بیش از آن‌که داستانش جلبم کند، توصیفاتش بود که کیفیت رمان را در ذهنم زیاد می‌کرد. توصیفاتی که البته در رمان‌های دیگرش بسیار خواندنی‌ترند. 
درباره‌ی شخصیت اصلی رمان، کریمزورث، با وجود آن‌که برایم محبوب نیست، اما شخصیتی غیرکلیشه‌ای‌ست و در شکل ساده‌ای که شارلوت آن را توصیف می‌کند، پیچیدگی‌های طبیعی‌اش به‌زیبایی قابل تشخیص است. هم‌چنین نوشتن این رمان از نگاه مردی آموزگار، به‌خوبی پرداخت شده است و نکته‌ای قابل اهمیت در قدرت قلم برونته است.
پروفسور رمانی‌ نیست که برای ارزش‌های ادبی‌اش موردتوجه قرار گرفته باشد. نظر شخصی‌ام این است که بیش‌ترین نقش این رمان در میان رمان‌های دیگر شارلوت (و خصوصا در مقایسه با جین ایر، چون کمی قبل از آن نوشته شد)، نمایش پیش‌رفت شارلوت برونته در به‌ترین کاری‌ست که انجام می‌داد: نوشتن.
        

8

          خوندن این کتاب دقیقا مثال خوبیه واسه نشون دان این مطلب که قلم یک نویسنده درگذر زمان چقد میتونه پیشرفت کنه
هرچقد "ویلِت" پرمغز و دلنشین و عمیق و فراموش نشدنیه برام، "پروفسور" سطحی و نچسب و باورناپذیر بود. هرچقدر با شخصیت اول ویلت همزاد پنداری کردم و باهاش رفیق شدم ذره ای حس محبت به پروفسور داستان پروفسور نداشتم
این هم نشون دهنده ی پیشرفته شارلوت برونته می تونه باشه و هم اینکه چقدر انتخاب کردن شخصیت اول مرد برای داستانی که نویسنده ش یک زنه می تونه انتخاب ریسکی باشه که برونته به خاطر جفای زمانه ش نسبت ب زن شاید دست ب این انتخاب ها زده. تک و توک جاهایی حس میکردم که نویسنده در تلاشه تا به شخصیت داستانش وجلوه های مردانه بده ولی در نهایت خوب از آب در نیومده بود به نظرم.
البته اینطور که من ایراد میگیرم به خاطر اینه که من از برونته ویلِت و جین ایر رو خوندم که لبریز واکاوی موشکافانه ی قهرمانهای داستانن و آدم موقع خوندنشون غرق میشه توشون. وگرنه این کتاب پروفسور همچنان هم به لحاظ محتوا و نثر کیلومترها از خیلی کتاب های توی این سبک جلوتره ولی خب من سعی میکنم برونته رو همیشه با ویلِت بشنام.
        

0

          این اولین کتاب شارلوت برونته است و طبعاً نمی‌شه انتظار داشت به درخشانی آثار بعدی‌ش باشه. ضمن اینکه قهرمان داستان یه مرده که خب با توجه به این‌که ساخته‌وپرداختهٔ ذهن یک زنه، آن هم زنی با تجربهٔ زیستهٔ نه چندان متنوع، خیلی شخصیت باورپذیری نداره. (البته این هیچ ربطی به اینکه شارلوت برونته چون زنه نویسندهٔ خوبی نیست نداره، منظورم اینه که یه نویسندهٔ مرد هم اگر تجربهٔ زیستهٔ عمیق و و متنوعی نداشته باشه و درک درستی از زن نداشته باشه نمی‌تونه شخصیت زن چندان باورپذیری بیافرینه).  داستان هم چفت‌وبست درستی نداره؛ درحالی‌که جین ایر اون‌قدر پرکشش بود، خوندن پرفسور برای من چندان جالب و جذاب نبود و برای همین هم نتونستم زود تمومش کنم چون هیچ اتفاق خاص یا پرکششی نمی‌افتاد که دلم بخواهد زودتر بفهمم قرار است چه چیزی پیش بیاید. 
اما با تمام این تفاسیر، داستان نقاط قوت جالبی هم داشت که نمی‌توان از آن‌ها چشم‌پوشی کرد. مثلاً اینکه ویلیام به پشتوانهٔ خانوادگی، کاری که از پیش برایش تعیین شده و حتی کشورش پشت پا می‌زند و می‌رود در کشوری جدید کاری جدید را شروع می‌کند و در نهایت با زنی ازدواج می‌کند که مطابق با معیارهای سنتی نیست که از آن برآمده همه و همه نه تنها خیلی جذاب‌اند و در داستان‌های قبلی سابقه نداشتند، بلکه به‌نظرم از آرزوهای نهان خود شارلوت برونته نشأت می‌گیرند. شارلوت به‌عنوان یک زن نویسنده در عصری که حتی نمی‌توانسته با جنسیت زنانه‌ش داستان‌هایش را چاپ کند، بی‌شک در آرزوی ماجراجویی‌ها و بیرون رفتن از مرزهای از‌پیش‌تعیین‌شده می‌‌سوخته و راهی جز بروزشان در دل داستان نداشته است. 
ازدواج ویلیام و فرانسیس هم به‌نظرم شبیه تصور آرمانی شارلوت برونته از ازدواج بوده؛ این‌‌که زن و مرد نه‌تنها عاشق هم باشند، بلکه دوست و شریک هم در تمامی ابعاد زندگی باشند. پابه‌پای هم کار کنند و به معنای واقعی کلمه زندگی‌شان را با هم بسازند. شخصیت فرانسیس را خیلی دوست داشتم؛ به‌ویژه وقتی بعد از ازدواج با ویلیام حاضر نشد از کارش دست بکشد و حتی به پیشنهاد او بود که توانستند کارشان را توسعه ببخشند. 
در نهایت من خوشحالم که این رمان را خواندم چون با خودم قرار گذاشتم حتی از آثار کم‌اهمیت نویسنده‌ها هم نگذرم اما شاید انتخابم از میان آثار شارلوت برونته برای توصیه به دیگران این کتاب نباشد.
        

25

🕯«پروفسور
          🕯«پروفسور» نخستین رمان شارلوت برونته است؛ روایتی آرام، درون‌گرایانه و انسانی از مردی تنها در دل جهانی نابرابر، که در جست‌وجوی معنا، کرامت و عشقی بی‌ادعاست. 
ویلیام کریمزورث، راوی داستان، نه قهرمانی جسور است و نه انسانی خارق‌العاده. او ساده، مستقل، اندکی تلخ‌مزاج و سرشار از غروری خاموش است؛ مردی که از انگلستان به بلژیک مهاجرت می‌کند تا در مدرسه‌ای در بروکسل معلم شود. اما زندگی در آنجا هم خالی از کشمکش نیست. 
ویلیام در دل تنش‌های فرهنگی، بازی‌های قدرت و دیوارهای طبقاتی، می‌کوشد خودش را گم نکند. روایت داستان آهسته و بی‌هیاهو پیش می‌رود، اما زیر این سطح آرام، جریانی پنهان از رنج، شناخت، دلبستگی و امید جاری‌ست. 

📜 عاشقانه‌ی داستان نیز درست به همین اندازه صادقانه است؛ پیوندی تدریجی، عمیق و نجیب با دختری به‌نام فرانسیس، که از دل گفت‌وگو، کار و احترام متقابل می‌روید، نه از وسوسه و شور لحظه‌ای.

📖 نثر برونته در این رمان، سرشار از ظرافت‌های روان‌شناختی، نگاه منتقدانه به جامعه و توصیف‌هایی دقیق و زنده است. او بدون آنکه به دام سانتیمانتالیسم بیفتد یا از احساسات فاصله بگیرد، روایتی می‌سازد واقعی، زمینی و در عین حال سرشار از معنا.

🌱 پروفسور کتابی‌ست برای خواننده‌ی صبور. نه برای کسی که به‌دنبال فراز و فرودهای سریع است، بلکه برای آن‌ها که می‌خواهند آهسته وارد جهان شخصیت‌ها شوند، کنارشان بنشینند، فکر و تغییر کنند. کتابی بی‌ادعا، اما شریف؛ روایتی که اگر مجالش بدهی، در جانت می‌نشیند و تا مدت‌ها با تو می‌ماند.

• این رمان، بعد از بارها ردشدن از جانب ناشران، سرانجام دو سال پس از فوت شارلوت برونته به چاپ رسید.

⭐⭐⭐⭐⭐ پنج ستاره‌ی باوقار امتیاز من به این کتاب هست.
        

3

          اول از همه باید بگم که خوشحالم آثار شارلوت برونته رو با کتابی شروع کردم که همه می‌گن ضعیف‌ترین اثرشه، و خوشحالم که آثار مهمش رو زودتر از پروفسور نخوندم.
من کلا انتظار چندانی از کتاب نداشتم به خاطر اینکه در حد جین ایر، ویلت و ... ازش تعریف نشنیده بودم. و یادداشت‌های بهخوان رو هم خوندم و در کل دستگیرم شد که با یه شاهکار رو به رو نیستم.
ـ
داستان شخصیت‌های باورپذیری داشت. یعنی به عنوان یه داستان که شخصیت اصلی آقا بود و نویسنده خانم، خیلی خوب کار رو درآورده بود. یه ایراداتی داشت ولی مشخص بود که شخصیت‌پردازی داستان خوبه. همه‌ی شخصیت‌ها احساسات و خصوصیات خاص خودشون رو داشتن و از این لحاظ داستان مشکل خاصی نداشت. من یه بار جایی خوندم که اگه می‌خواین ببینین شخصیت‌پردازی یه اثر خوب از کار دراومده، باید بین گفت‌و‌گو و کلمات هر شخصیت، فرقی ببینید. و من یه بار اشتباها شخص گوینده‌ی جمله‌ای رو اشتباه فهمیدم، ولی هرچی فکر می‌کردم برام عجیب بود که اون شخصیتی که در ذهنم بود این کلمات رو گفته باشه!
-
توصیفات کتاب طبق روال عادی کتاب‌های کلاسیک بیش از حد و خوب بود. بیش از حد به خاطر اینکه حتی شخصیت‌های نه چندان مهم رو با دقت توصیف میکرد، و خوب به خاطر اینکه نثر نویسنده در این بخش‌ها خیلی جذاب، دقیق و دوست‌داشتنی بود.
-
روال خود داستان، و سیر داستانی‌ای که شخصیت طی کرد، حقیقتا زیادی یکنواخته. یعنی اتفاقات داستان قابل پیش‌بینی‌ان. و وقتی مقدمه رو میخوندم دیدم خود شارلوت برونته که در زمان حیاتش هیچ ناشری حاضر به چاپ کتابش نشد، به این نکته اشاره کرده و گفته که ناشران مطالب خیالی و شاعرانه‌تر رو ترجیح می‌دن. و میخواسته داستانش عین زندگی واقعی باشه و شخصیت اصلی همه چیز رو با زحمت به دست بیاره. 
اما باید به این نکته هم دقت کرد که با توجه به قواعدی که ما الان از داستان نویسی می‌دونیم، تعلیق و کشش داستانی جز عناصر مهمی‌ان که هر داستانی باید داشته باشه. و برای همین، پروفسور داستان چندان خوبی نیست. از نظرم اثر ارزشمندیه. به خاطر توصیفات و شخصیت‌ها‌. ولی نویسنده چندان پر و بال نداده و قناعت کرده به اینکه تموم داستان یکنواخت و ملال آور باشه، مثل زندگی واقعی. و نظر شارلوت برونته درباره‌ی کتابش قابل تأمل بود برای من. اما در کل، پروفسور کتابی نبود که نظرم رو جلب بکنه و تا مدت‌ها بهش فکر کنم. یه اثر عادی بود. ولی فکر می‌کنم برای شروع آثار شارلوت برونته، کتاب خوبی رو انتخاب کردم.
        

24

           کشت ما رو این خانوم برونته! باباااا فهمیدیم  که انگلیسی ها از نظر اخلاقی خیلی از فرانسوی ها و بلژیکی ها عفیف تر و نجیب ترن!(اگرچه که نویسنده اقرار کرده که انگلیسی ها ریخت و پاش بیشتری دارن.) و آاااااره فهمیدیم پروتستان ها از کاتولیک ها باتقوا تر و با اخلاق ترن!
جدا از اون، کاملا معلومه خانوم برونته دختر کشیش بوده! توی داستان از زبون شخصیت اصلی کلی درباره فضایل اخلاقی و عفت و سخت کوشی و پایبندی به اصول حرف می زنه.
شاید به نظر بیاد داستان رو نپسندیدم اما داستان حقیقتا دل نشینه. ساده و صادق مثل خود نویسنده. شخصیت ها خوب ساخته و پرداخته شدن و به دل می نشینن. احتمالا خانوم برونته توی توصیف مدرسه و حرفه ی معلمی از تجربه های خودش استفاده کرده. سخت کوشی شخصیت های داستان رو دوست داشتم. سادگی و سرراستی داستان رو هم خیلی دوست داشتم.فضای داستان من رو خیلی یاد دیوید کاپرفیلد انداخت، شاید به خاطر فضای انگلیسی حاکم بر کتاب باشه. 
پ. ن: شارلوت نسبت به امیلی حالش خیلی بهتر بوده! چی بود اون بلندی ها بادگیر! 
        

14