Mobina

Mobina

@mobinasarhangi

155 دنبال شده

157 دنبال کننده

                غرق در داستان‌ها.
              

یادداشت‌ها

Mobina

Mobina

5 روز پیش

        ..ریسِنگِ مظلوم..کسی که یادآور Woo Do-hwan(وو دو هوان)بود برام.همون وو دو هوان کله‌شق و روانی،با یه نیشخند همیشگی کنج لبش. شخصیتی که بدبخت‌تر و مظلوم‌تر ازش پیدا نمیکنی..
..چونگ بیچاره رو Wi Ha-jun (وی ها جون) می‌دیدم.
..و میتو کسی جز Han So-hee (هان سو هی) نبود برام.
و درنهایت این ترکیب بی‌نظیره!
قبل از شروع کردنش فکر نمی‌کردم شبیه به فیلم‌و‌سریال‌های کره‌ای که می‌دیدم باشه.و وقتی فهمیدم یکی از هموناست بی‌نهایت خوشحال شدم.
کتاب تو فضای قتل‌های پی در پیِ بی سروصداست،مقامات دولتی فاسد؛و یه کتابخونه پر از کتاب که هیچ‌ ربطی به کتاب نداره و کسی نمی‌دونه اونجا دقیقا چه‌خبره!
باید بیشتر از یک ستاره کم می‌کردم ولی چون از روند داستان،شخصیت‌ها و شباهتش به ژانر جنایی کیدراما خوشم اومد،باید از من ۴امتیاز می‌گرفت.

+مسائلی از کتاب که اذیتم می‌کرد:
-اولین و مهم‌ترینش این بود که بی‌هدف تموم شد.نویسنده ذهن خواننده رو سمت به‌دست آوردن مهم‌ترین سوال داستان می‌بره؛اما خبری از تلاش برای رسیدن به پاسخش وجود نداره!و به جواب مسخره و غیرمنطقی یکی از شخصیت‌ها بسنده می‌کنه و انتظار داره خواننده باور کنه.
باید موضوع کتاب رو به یه جایی می‌رسوند.

-دومین مشکلی که داشتم؛ناقص تموم شدن کتابه.به نظرم باید تکلیف یه‌سری افراد رو روشن می‌کرد و بعد دکمه‌ی پایان کتاب رو می‌زد.
-سومین هم این بود که بعضی جاها انتظار داشتم بیشتر درمورد چیزی بگه یا جزئیات بیشتری نوشته شده باشه.
~درکل کتاب رو بیشتر به کسایی پیشنهاد می‌دم که با ژانر جنایی کره آشنا هستن و دوست دارن؛چون بیشتر از بقیه لذت می‌برن از خوندنش.
      

12

Mobina

Mobina

1403/12/23

        یادمه یکی از روزایی که کافه‌گردی می‌کردیم،به اصرار من سری هم به کتابفروشی هزار و یک‌ شب زدیم. 
آشنایی من با نمایشنامه...
خیلی دلم می‌خواست بدونم دنیای نمایشنامه چه شکلیه که این‌همه شیفته و دوستدار داره.چون هیچ آشنایی‌ای نداشتم سراغ جلدهای زیبا و کم‌حجم رفتم.این شد که «صالحان» و «مرگ فروشنده» رو برداشتم.
بعد از خوندن «صالحان»واقعا چیزی درونم جرقه زد.باخودم گفتم چرا تاحالا سمت نمایشنامه نرفته بودم؟؟؟؟
[که البته درس و مدرسه‌ی عزیز اجازه بیشتر خوندن بهم نداد تا به امسال]
و حالا دومین اثر از آلبر کامو..خیلی غمگینم کرد و خیلی من رو به فکر فرو می‌برد.به بعضی جاها که می‌رسیدم بعد از خوندن یه جمله کتاب رو می‌بستم و غرق افکارم می‌شدم.
می‌دونم دانش من تو زمینه نمایشنامه از کم هم کمتره ولی قلم کامو رو خیلی دوست دارم.عین جوجه اردکی که تازه به‌دنیا اومده و با دیدن اولین شخص اون رو مادر خودش میدونه؛کاموی عزیزم هم برای‌من همون جایگاه رو کسب کرده و خوشحالم وقتی چشمامو باز کردم اولین کسی که دیدم بود.
      

47

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.