همیشه یک نفر دروغ می‌گوید

همیشه یک نفر دروغ می‌گوید

همیشه یک نفر دروغ می‌گوید

آلیس فینی و 1 نفر دیگر
4.3
59 نفر |
33 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

100

خواهم خواند

94

ناشر
نون
شابک
9786227566819
تعداد صفحات
344
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب همیشه یک نفر دروغ می‌گوید، مترجم پریا خوارزمی.

لیست‌های مرتبط به همیشه یک نفر دروغ می‌گوید

نمایش همه
barly

barly

1403/2/17

آنی شرلی در گرین گیبلزهری پاتر و حفره اسرار آمیز پسرک، موش کور، روباه و اسب

رویایی در 1۴۰۳✨️🌾

39 کتاب

از الان میخوام لیست کتابای ۱۴۰۳ رو درست کنم که تا انتهای سال یادم نره چه کتابایی رو خوندم🫣 ایشالا هروقت به انتهای سال رسیدیم میام یه توضیح زیبا و پر مفهوم براشون مینویسم 1403,3,1:ناراحتم چون بخاطر امتحانات سرعت کتابخونیم کند شده و وقتی میبینم بقیه تونستن توی این دو ماه خیلی بیشتر از من کتاب بخونن باعث شده یکم از روندم شرمنده بشم 😶‍🌫️ (تعداد کتاب های خوانده شده ۷تا) 1403,3,2: امروز ۳۲۰ صفحه کتاب خوندمو برام سواله که من چطور هم نشستم درس خوندم هم این حجم از کتابامو 🫡(تعداد کتاب های خوانده شده ۸ تا) ۱۴۰۴,3,7: بر خلاف بقیه‌ی روز ها به روز های امتحانات خسته کننده و وقت گیر نگاه میکردم و ناراحت بودم که نمیتونم زیاد کتاب بخونم امروز اومدم از یه دید جدید بهش نگاه کردم. اینکه من سعی میکنم هرچه سریع تر درس هامو تموم کنم تا بتونم بیام کتاب بخونم یا اینکه هرشب قبل خواب داستان کتاب هامو با خودم مرور میکنم تا یه وقت جزئیات داستان یادم نره ( این باعث شده با شخصیت ها خیلی بیشتر از قبل دوست و همراه بشم)و یا حتی اون ذوق شوقی که بعد یه مدت کم کتاب خوندن میتونم برم ۲،۳ ساعت کتاب بخونمم خیلی جالبه. و حالا که دارم فکرش رو میکنم من خوندن یک کتاب۱۶ توی دوره‌ی امتحانات رو به خوندن ۱۰۰ تا کتاب توی روز های عادی ترجیح میدم 🙃(تعداد کتاب های خوانده شده ۹ تا) 1403,4,16: خیلی وقته چیزی به اینجا اضافه نکردم ولی باید بگم تابستون پر قدرت داره میگذره؛)) (تعداد کتاب های خوانده شده ۱۶ تا) 1403,6,16: سه هفتست که در ریدینگ اسلامپ خیلی شدید به سر میبرم 🫡(تعداد کتاب های خوانده شده ۲۹ تا)

23

پست‌های مرتبط به همیشه یک نفر دروغ می‌گوید

یادداشت‌ها

Elias

Elias

1403/7/5

          کتاب: #همیشه_یک_نفر_دروغ_می‌گوید
نویسنده: آلیس فینی
مترجم: پریا خوارزمی 
تعداد صفحات: ۳۴۴
سال انتشار: ۲۰۲۰
ناشر: نون 
ژانر: جنایی معمایی
⚠️نوشته های داخل () نظر شخصی خودمه! 
خلاصه داستان: 
با پیدا شدن جنازه زنی به نام ریچل،پلیسی به نام جک و خبرنگاری به نام آنا در گیر پرونده میشن درحالی که جک و انا گذشته با ریچل دارن و سعی در پنهان کردنش.
بررسی:
داستان در فصل‌های کوتاه از زبان انا،جک و قاتل روایت میشه. 
شخصیت پردازی کاراکترها پله پله انجام میشه و هرچی داستان جلوتر میره توسط فلش بک‌هایی به گذشته و حال کاملتر میشه شناخت و درکشون کرد ( اینم به خاطر لین مورده که شک و تردید باشه تا مشخص کنه قاتل اصلی کیه) 
انا دختری که به خاطر گذشته و اتفاقی که توی دوران نوجوانی‌ش میوفته از شهر و مردمش فراریه و حالا با از دست دادن دوباره خانواده اش مشغوله.
جک مردی که خانوادش از هم پاشیده و در تلاش برای ادامه دادنه.
و قاتل؟؟ ( خب ایشون ملا درک نکردم 🚶 نه منطقش رو و نه دلیل کارش رو. نمیدونم شاید من اشتباه میکنم اما هنوزم برام سواله که واقعا چرا )
در گذشته این کاراکترها اتفاقات تلخ ( همون تم روانشناختی) باعث یه سری کارها تو زمان حالشون شده، کسایی که میتونن ادم بکشن یا بترسن و فرار کنن و یا بیخیال ادامه بدن و... 
(داستان نسبتا با سرعت پیش میره. اوایل کتاب یه جورهایی انگار نویسنده خیلی رو داره مشخص میکنه که قاتل کیه و به نظرم اینکه در تلاش بود شک رو روی کاراکترها بندازه برعکس عمل میکرد. هرچی جلو تر میرفت من مطمئن تر میشدم که اینا نیستن. از یک جایی هم که دیگه کاملا مشخص بود قاتل کیه ولی بازم خوب اخرش یه پیچشی داد.)
در کل کتاب نسبتا تند با شخصیت پردازی قابل قبول و باگ‌های ریز و تم روانشناختی که تاثیر یک سری اتفاقات در گذشته روی زمان حال رو نشون داد و مثل کتابهای قبلی نویسنده در تلاش بود ادمهایی با گذشته تلخ رو در پس داستان جنایی نشون بده.
        

3

زهرا

زهرا

1403/8/17

        برگام! 
ساعت ۴: ۴۰ صبح ، فردا کشیکم و از ساعت ۲ تاالان یه بند گوشش میدادم ، هنوز تموم نشده ، احتمالا ۱/۴ کتاب مونده هنوز و اگه کتاب ، کتاب قوی ای باشه در این ژانر ، انتظار یه چرخش خیلی قوی رو اخرای کتاب دارم ، برای همین به اینکه سیر فعلی داستان چه کسیو مظنون نشون میده اعتماد نمی کنم، در حال حاضر که کت جونز ( قبل تر حدس زده بودم همون کاترین کلی هس ، کت هم مخفف کاترینه) و تاحدودی پریا رو مشکوک نشون میده ، من به پریا زیاد نمی تونم ظن داشته باشم  ، ظن اصلی م به مادر آنا و خود آناست.  اگه باتوجه به اسم کتاب ، قسمتایی که از زبون آنا تعریف میشه دروغ باشه یه تیکه هاییش چی؟ و یا ترکیب جک و آنا . 
دلایل م هم ایناست: فک نمیکنم کت تااین حد از جزئیات زندگی بقیه شون خبر داشته باشه، کسی تااین حد ریز زندگیا رو میدونه که تو خونه ها بره و بیاد و دسترسی داشته باشه ، بدون اینکه مشکوک باشه ، کی بهتر از مادر آنا که بعنوان خدمتکار تو خونه ی نصف اهالی کار کرده ، اینکه پریا به داروهای سرطان اشاره کرد ، اینو نشون بده که مادر آنا فهمیده که مریضه و موقع تمیز کردن خونه ی ریچل ، راز کثیفشو و اینکه چه آدم کثیفیه _ همینطور هلن ، زوئی _ فهمیده باشه و بخواد انتقام دخترشو بگیره ، ازون طرف هم به این فک کنه که خبر قتلا آنا رو میکشونه بلک داون و اینطوری میتونه دوباره ببینتش، حرف ز بالای وان که زوئی نوشت هم منظور زی زی باشه ،_ ون تمیزکاری مادر آنا که روش زی زی نوشته شده بود و باهاش می‌رفته اینور اونور _ 
خود آنا هم شاید کت جونز رو همون اول شناخته و به ذهنش رسیده از اونا انتقام بگیره ، از پریا و جک هم بخاطر اینکه فک میکنه باهم تو رابطه ن میخواد انتقام بگیره ، البته یه ضعفایی داره این ایده 
خب، کتاب تموم شد.حدس قاتل خواستید، درخدمتم. 
پایان بندی سریعشو دوس نداشتم، دلم میخواست نحوه انجام هرقتل رو درست باز کنه ، نه که هول هولکی جمع کنه کل داستانو
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

Mohi H

Mohi H

1403/5/6

        این کتاب رو به علت تعریف زیاد بقیه و معروف بودنش خوندم 
به عنوان یه کتاب جنایی متوسط خوب بود 
در طول داستان به ادمای زیادی مظنون شدم اما قاتل واقعی داخل لیستم نبود و بعد فهمیدن قاتل اصلی شوکه شدم 
ولی پایان داستان زیاد دلخواهم نبود اینکه فرد قاتل هر کاری دلش خواست کرد و در نهایت هیچ مجازاتی نشد البته که بعضی از شخصیت ها لیاقتش رو داشتن اما به ریچارد و همسرش کت واقعا لیاقتشون مرگ نبود و بی گناه بودن و این یکم آزارم داد 

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

          ۱. دیشب یک ساعت بیدار ماندم و کتاب را تمام کردم، نمیشد متوقف شد، انصافا کتاب مهیجی بود و الان بین امتیاز ۳.۵ یا ۴ مرددم.
۲.آلیس فینی خدای رو دست زدن است.اما جوری این کار را انجام میدهد که لذت میبرید.بار اول وقتی سنگ،کاغذ،قیچی‌ را خواندم، ناراحت شدم که با پنهان کردن اطلاعات به صورت عمدی این کار را انجام داده است.بار دوم در دیزی دارکر با ان فضای فانتزی‌گونه‌اش که سویی  به کارهای اگاتا کریستی میزد، دروغ چرا بدم نیامد.این بار اما اوضاع فرق میکرد.چرا میگویم.
۳.تقریبا همه‌ی رفقای بهخوانی ام میدانند که اگر کتابی‌ واقعا مرا جلب کند، میروم و پایانش را میخوانم.این بار هم پایان داستان را خوانده بودم و قاتل را با تقریب نزدیک ۱۰۰ میدانستم. به یک سوم پایانی که رسیدم به خودم شک کردم، یعنی فینی انقدر خوب قصه را چیده بود به دانسته‌ام شک کردم.داشت موفق میشد که ورق را به نفع دیگری برگرداند. داشت موفق میشد. رو دست نخورده بودم.در تمام طول داستان دنبال نشانه‌های قاتل گشته بودم.اما باز هم این فینی بود که داشت موفق میشد و برای  من همین کافی‌است تا از کتابی حظ تمام ببرم.
۴.شاید الیس فینی را شخصیت پرداز خوبی ندانند اما کسی که بتواند نفرت را در ۹۰ درصد شخصیت ها متبلور کند جوری که با پایان کتاب هم دوستش داشته باشید هم از همه‌ی موجودات داخل کتاب(جز‌ جک)متنفر باشید، را میتوانم فقط به شخصیت پردازی خوب او نسبت دهم.
حاوی کمی افشای اطلاعات....
۵.عادت ندارم یادداشت طولانی بنویسم اما الیس فینی واقعا مرا برانگیخته.مشکل بزرگم با کتاب دو‌چیز بود رواج نوشیدن مشروب که البته، بستر چنین روایتی چیزی جز این نمی‌توانست باشد. دوم‌ قصر در‌رفتن قاتل، قتل با خونسردی تمام به خاطر انگیزه‌هایی خودخواهانه، قتل میکند و بعد هیچ.هر چه‌قدر این انگیزه‌ها قدرتمند باشند نمیتوانم بپذیرم شخصیتی با ابعاد و‌ ویژگی‌های قاتل مرتکب چند قتل بشود و اخرسر خوش و‌خرم برود پی زندگی‌اش. اتفاقا من که از پایان‌های واقع‌گرایانه فراری هستم،دوز واقع‌گرایانه بودن داستان را کم‌ میدانم.
خیلی خیلی پایان خوش و‌خرمی رقم زده بود بانو فینی و کل یک داستان خوش‌ ضربآهنگ و پر تب‌وتاب را فدای این پایان خوش کرده بود.
۶.به عمر کتابخوانی کوتاهم از هیچ شخصیتی مثل ریچل متنفر نبوده‌ام.‌ همه‌ی‌ افراد جز نیک‌ و شاید پریا که خیلی مهم نبود، همه به شدت کثیف بودند، منظورم سیاه نیست دقیقا کثیف است و بیش از همه ریچل. به قول خود داستان میتوانستند نه بگویند اما نگفتند. با این وجود آن چه رخ می‌دهد فرای تصور است.توضیح بیشتر افشای داستان را در پی دارد.
۷. باز هم قاتل،  قاتل از کشتن ابایی ندارد.خودش مجری قانون است.قاضی است،جلاد است‌.فکر کنم بزرگترین مشکل داستان این است که منطق کتاب منطق جنگل است(فکر میکنم‌ منطق غالبی باشد.) اما من نمیتوانم با آن کنار بیایم. 
۸. از خواندن کتاب لذت برم، بله.نمیتوانم انکار کنم بیش از ۴۰ درصد را یک ساعته با سرعتی عجیب خواندم. اما از حالم از بخشی هایی از کتاب بدجوری به‌هم‌خورد به خصوص، ریچل و قاتل. امیدوارم در هیچ کتابی با چنین شخصیت هایی مواجه نشوم .به غایت حیوانی بدون ذره‌ای شرافت. 
        

26