خیلییییی قشنگ بود،
تو کل داستان انگار کنار پروفسور و جذر و خدمتکار بودم و به حرفاشون گوش میکردم،واقعا غرق شدم در کتاب و زندگی کردم در داستان.
ریتم خیلی ملایم و قشنگی داشت و نباید دنبال هیجان و اتفاق خاصی توی کتاب بود و همین ملایم بودنشه که زیباش کرده،پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش.
      

        احساس میکنم فریدا مک فادن دیگه ایده ای نداره برا کتاباش،اتفاقای تکراری(یعنی اتفاقا مثل کتابای دیگشه) و پایان غیر منطقی ای داشت 
      

        مثل جلدهای قبل عالی و دلنشین بود.
این مجموعه جای خیلی مخصوصی تو قلبم داره و واقعا کلمه دانشین مناسبشه،خیلی حال و هوای خاص و خوبی داره،پینشهادش میکنم.
      

        واقعااا مخم سوت کشید از این حجم از جهالت و حماقت انسان ها،خرد جمعی میتونه خیلی خوب باشه اما وای به حال زمانی که جهل جمعی گریبان گیر جماعت بشه،و نکته دردناکش این بود که تمام اتفاقات وحشیانه‌ ی کتاب بر اساس واقعیته!!
      

        در یک کلام،فوق العاده
      

        چرت و پرت!!!!
به معنای واقعی کلمه چرت بود،حیف وقتی که گذاشتم پاش و پولی که دادم براش.
داستان بسیااااار آبکی،روند طولانی و حوصله سر بر،پایان افتضاح،یجوریه که وقتی میخونی احساس میکنی نویسنده یا احمقه یا خواننده رو احمق فرض کرده!

کتاب های بهتری قبلا از فریدا مک فادن خونده بودم اما این یکی ناامیدم کرد ازش،اگه کتاب «یادت هست» از خانم مک فادن رو خونده باشید میدونید اونم کتاب خوبی نیست،این صد لول از اون بدتره...
      

        زیاد معما و هیجان خاصی نداشت،فقط کمی آخرش خوب بود
به نظرم ارزش خریدن نداره،درحد پی دی اف و الکترونیکی خوندن اوکیه ولی خریدنش نه!
اما کتاب خوش خوانی بود،سریع میشه تمومش کرد
      

        ترجمه یولاند گوهرین خیلییی ادبی بود و خوندنش واقعا سخت بود،ولی بازهم خوشحالم که این کتابو خوندم،بسیار زیبا بود
      

        واقعا تا صفحه آخر نمیشد قاتلو حدس زد!
فوق العاده بود،اگه میخواید یه کتاب جنایی جذاب بخونید که نتونید بزاریدش زمین و یه روزه تمومش کنید و تا آخر کتاب درگیر معما باشید واقعا پیشنهادش میکنم.
البته یه جایی از داستان بود که گفتم خب این دیگه قاتله ولی دو فصل بعد کلا نظرم عوض شد،پس زود قضاوتش نکیند🤝🏻😂
      

        چقدر زیبا بود این کتاب...
چه غمگین و دردناک بود کابلی که یکهو ویران شد و مردمی که آواره شدند،مردمی که برای نون شب هرچه داشتند و نداشتند رو میفروختند.
و چه زیبا بود روایت دوستی امیر و حسن،و سهرابی که برای امیر جای حسن رو پر کرد.
تا ابد این کتاب یه جای مخصوص تو قلبم خواهد داشت🤍
      

        کتاب مورد علاقمه،کتابی که میشه باهاش کلی زندگیو تجربه کرد و کلی درس ازش گرفت.
      

        پایانی بسیااااار شکه کننده...!
      

        داستان دونفر کاملا متفاوت که قاصد مرگ باهاشون تماس میگیره و بهشون میگه فقط یه روز دیگه وقت دارن تا تموم شدن زندگیشون،این دو نفر باهم آشنا میشن و خوشحالیو توی روز آخر زندگیشون به هم هدیه میدن
      

        یکی از مجموعه های مورد علاقم:)
فووووق العاده اس
مخصوصا آخرای جلد آخرش
      

        با کتابای فردریک بکمن باید زندگی کرد،من چند وقت پیش اول اومدم این کتابو بخونم ولی چون با قلم نویسنده آشنایی نداشتم خوشم نیومد ازش،بعدش مردم مشوش رو خوندم و عاااشق نویسنده و سبک داستاناش سدم و بعدش با یه دید جدید این کتابو شروع کردم،و الان همراه اوه هستم و دارم باهاش زندگی میکنم،با این کتاب دارم با زندگی افراد پیر آشنا میشم.
خیلییییی قشنگه