خدمتکار و پروفسور

خدمتکار و پروفسور

خدمتکار و پروفسور

یوکو اوگاوا و 1 نفر دیگر
3.8
34 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

64

خواهم خواند

28

اثری کاملا خلاقانه، بی نهایت دلنشین و به شدت تکان دهنده پل آستر اگر همه ما ریاضیات را از چنین معلمی یاد می گرفتیم حالا خیلی آدم های باهوش تری بودیم. نیویورک تایمز یوکو اوگاوا در ژاپن چهره ای شناخته شده است. او در سال 1990 موفق به دریافت جایزه آکوتاگاوا شد که باارزش ترین جایزه ادبی برای نویسندگان جوان است. اوگاوا این رمان را در سال 2004 نوشت و بلافاصله پس از آن کتاب با تیراژ میلیونی (بیش از پنجاه میلیون نسخه) مبدل به پرفروش ترین کتاب سال ژاپن شد. پس از آن نیز فیلمی سینمایی، یک فیلم داستانی و یک برنامه رادیویی براساس این رمان ساخته شد و حتی کتابی مصور نیز بر اساس رمان اوگاوا نوشته شد... من رمان را به زبان ژاپنی خواندم و سپس ترجمه انگلیسی آن را خواندم. ترجمه بسیار خوبی است... مطمئن هستم افراد بسیاری از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. این اثر کتابی خوش خوان است و مهم نیست خواننده آن چقدر با ریاضیات آشنا باشد. کوجی فوجیوارا ژورنال تخصصی انجمن ریاضیات آمریکا

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خدمتکار و پروفسور

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به خدمتکار و پروفسور

یادداشت‌های مرتبط به خدمتکار و پروفسور

            اگه بخوام این کتاب رو با یه کلمه توصیف کنم میگم "آرامش"
سر تا پای این کتاب پر از آرامش، احترام و میزان بالای هوش هیجانی بود. 
داستان در مورد مادر و پسری بود که تو برخورد با یه پیرمرد که مشکل حافظه داشت با آرامش و صبر و درایت رفتار می‌کردن و پروفسوری که نه تنها تو فهم جهان ریاضیات یه نابغه بود بلکه تو یاد دادن و آموختن و نشون دادن شگفتی های این جهان هم یه نابغه بود. و این رفتار فوق العاده مادر و پسر در کنار علاقه شدید پروفسور به بچه ها و ذوقی که برای یاد دادن دانسته های خودش به دیگران داشت درنهایت به یه دوستی عمیق بین مادر و پسر و پروفسور منجر شد که تا سال های سال ادامه داشت.
درسی که این کتاب به من یاد داد این بود که صبر و ملاحظه و مهربانی چقدر می‌تونه روی روابطمون تأثیر بذاره.
برداشت پروفسور از ریاضی هم جالب بود. پروفسور هر وقت مسئله ای رو حل می‌کرد میگفت من فقط گوشه ای از جهان خلقت خدا رو کشف کردم و خودش رو در مقابل این جهان حقیر می‌دید. این واقعا برام  جالب بود که یه نابغه چنین نگاهی داشت.
نکته بعدی هم در مورد کتاب این بود که ما تا ته داستان نفهمیدیم اسم چهار شخصیت اصلی کتاب چی بود و اونا با اسم های خدمتکار و جذر و پروفسور و زن برادر پروفسور شناختیم.
نکته آخر هم اینکه درست سطر آخر کتاب به اشتباه نوشته شده ۲۸ عدد اوله در حالی که ۲۸ یه عدد کامله نه اول. نمیدونم این مسئله تقصیر نویسنده اس یا مترجم ولی بنظرم برای چاپ بعدی بهتره درست بشه.

جدا از همه اینا چیزایی که پروفسور یاد میداد جالب و خاص و کاربردی بود. 
مثلا من الان می‌دونم عدد کامل، ناقص و زاید چیه.
 همین‌طور می‌تونم جمع اعداد ۱ تا n رو به دو تا شیوه مختلف حساب کنم.
آخر کتاب هم یاد گرفتم اعداد اول رو چطور میشه پیدا کرد و چطور میشه فهمید یه عددی عدد اوله.
فکر کنم اگه هممون یه معلم مثل پروفسور داشتیم حسابی از ریاضی خوندن لذت می‌بردیم. البته در طرف مقابل هم لازم بود که ما هم مثل مادر و پسر آدمای همراه و مودبی باشیم و به حرفای پروفسور گوش کنیم.
          
            رمانی برای عاشقان ریاضی!


اگر از آن آدم ها بودید که در برخورد با مجله های عامه پسند توی آرایشگاه ها فوری میرفتید سراغ مسئله های ریاضی آخرش، این رمان مال شماست!
این رمان مخصوص هر کسی است که فارغ از هیاهوی قدرت و سیاست، فکر میکند دنیا بر اساس اصول ریاضی اداره میشود و این اصول کدهایی هستند که خداوند دنیا را با آنها ساخته.

یوکو اوگاوا در این رمان بسیار خوش خوان ماجرای یک استاد ریاضی را تعریف میکند که به مراقبت نیاز دارد. هیچ کدام از خدمتکارهای او قدر جهان مرموزی که در ذهن اوست را نمیدانند تا اینکه راوی ما وارد میشود.
البته یک قرارداد خاص هم در مورد این شخصیت وجود دارد و آن اینکه حافظه او در سال 1975 متوقف شده و بعد از آن فقط 80 دقیقه ضرفیت دارد و وقایع را فقط تا 80 دقیقه ذخیره میکند.
البته متاسفانه نویسنده موفق نمیشود دقیقا این قرارداد داستانی را تا پایان رعایت کند و بارها و بارها موقعیت هایی پیش می آید که استاد چیزهای مربوط به چند ساعت قبل را به خاطر می آورد.
رمان استاد و خدمتکار ماجرای زنی است که ارزش انسان را میفهمد و به دیگران فقط به چشم شیء یا دیگری نگاه نمیکند. از آن بالاتر، به عالم مثل یک ساختمان معنی دار که بر اساس قوانینی ساخته شده نگاه میکند. آماده است که جهان ریاضیات برایش دنیا را معنی دار کند.
"در خیال ام خالق جهان را دیدم که در گوشه ای دور در آسمان نشسته، نقشی از تور ظریف می‌بافد، آن قدر ظریف که حتا ضعیف‌ترین نور هم از خلال اش تابیده می‌شد. تور در تمام جهات به طور نامحدود گسترده بود و به نرمی در نسیم کیهانی موج می‌زد. شدیداً دلت می‌خواست لمسش کنی، جلوی نور نگه اش داری و به گونه ات بمالی. اما تنها چیزی که ما می‌خواهیم این است که بتوانیم آن نقش را دوباره خلق کنیم، دوباره آن را با اعداد ببافیم."

و

"- مگر صفر همیشه وجود نداشته؟
- همیشه چه قدر است؟
- نمی‌دانم. از وقتی بشر وجود داشته ـ همیشه یک صفری وجود
نداشته؟
- پس تو فکر میکنی صفر منتظر ما بوده تا آدمها مثل گلها و ستاره ها پا به عرصه وجود بگذارند؟ باید برای پیشرفت بشر احترام بیشتری قائل باشی! ما صفر را به وجود آوردیم با رنج و زحمت فراوان.
- کی؟ کی صفر را کشف کرد؟!
- یک ریاضیدان هندی؛ اسمش را نمی‌دانیم. یونانیان فکر می‌کردند نیازی نیست چیزی را بشماری که هیچ است!"



البته که رمان از هر عنصر هویت بخش فرهنگی مطلقا خالی است و هیچ احساس نمیکنید دارید یک رمان ژاپنی میخوانید.

اما به همه موارد بالا باید این را هم اضافه کنم که چیزی که فقدانش در رمان بیداد میکند "شهود" است. قدرتی نامرئی که به همه افراد و افعال یک معنای ضمنی میبخشد. اینجا هیچ چیز نشان چیز دیگری نیست. راوی اصلا دنبال یک معنای بزرگ برای زندگی نیست. فقط یک مهربانی رقیق دارد و آرزوی نجات یافتن از فقر. راستی حالا که حرفش شد این را هم اضافه کنم که تصویر فقر بی رحم در ژاپن را قبل از این فقط در رمان کوتاه "ناگازاکی" از اریک فی این قدر شفاف دیده بودم
          
            خدمتکار و پروفسور
نویسنده: یوکو اوگاوا
مترجم: کیهان بهمنی
چاپ دهم: زمستان ۱۳۹۶
نشر: آموت
تعداد صفحات: ۲۴۸

📚📚📚📚📚📚📚📚📚

« در خیالم خالق جهان هستی را می دیدم که در گوشه ای دور از آسمان نشسته و تور ظریف و زیبایی را می یافت. توری که ضعیف ترین نورها از دل آن عبور می کرد. توری که از هر طرف تا بی کران ها امتداد داشت و نسیم آسمانی آن را به آرامی تکان می داد. آدم دوست داشت دست دراز کند و آن تور را لمس کند، در برابر نور بگیرد و آن را به گونه اش بچسباند. و در این زمان است که انسان تنها دلش می خواهد بتواند بار دیگر آن طرح ها را بازآفرینی کند و با استفاده از اعداد، و به گونه‌ای با زبان خود، آن را ببافد؛ و کوچک ترین طرح های تور را مال خود و زمینی کند.»

داستان از سال ۱۹۹۲ با ورود خدمتکاری به منزل یک پروفسور ریاضی که در پی یک حادثه بخشی از حافظه اش را از دست داده است آغاز می شود.  حافظهٔ پروفسور تنها می تواند ۸۰ دقیقه را ضبط کند. با ورود پسر ده سالهٔ خدمتکار به خانهٔ پروفسور محبّت و همراهی زیبایی بین این سه شکل می گیرد. پروفسور با توجه به فرم سر پسر خدمتکار اسم او را «جذر» می گذارد. 
علاقهٔ پروفسور به ریاضی و همینطور بیسبال که مورد علاقهٔ جذر هم است، گفتگوهای جالبی را میان آنها شکل می دهد. 
حتی اگر مثل من از ریاضی بیزار باشید خواندن این کتاب کسل کننده نیست. نگاه عارفانهٔ پروفسور به ریاضی و تحلیل جهان خلقت بر اساس اعداد جالب است.
🔺نیویورک تایمز: اگر همهٔ ما ریاضیات را از چنین معلمی یاد می گرفتیم حالا خیلی آدم های باهوش تری بودیم.

🏆برنده ی جایزه ی یومیوری سال ۲۰۰۳
🏆برنده ی جایزه ی بوک بروز سال ۲۰۰۹

📹🎬فیلمی بر اساس این کتاب، به اسم «معادلهٔ دوست داشتنی پروفسور»  به کارگردانی تاکاشی کویزومی در سال ۲۰۰۶ ساخته شده است.
@aamout
@yousefalikhani

#رمان_خدمتکاروپروفسور #رمان_ژاپنی #یوکواوگاوا #خدمتکار_و_پروفسور #کیهان_بهمنی #نشرآموت#ادبیات_ژاپن #ریاضی