یادداشت فاطمه خوران🇮🇷🇵🇸
1402/11/22
3.8
25
اگه بخوام این کتاب رو با یه کلمه توصیف کنم میگم "آرامش" سر تا پای این کتاب پر از آرامش، احترام و میزان بالای هوش هیجانی بود. داستان در مورد مادر و پسری بود که تو برخورد با یه پیرمرد که مشکل حافظه داشت با آرامش و صبر و درایت رفتار میکردن و پروفسوری که نه تنها تو فهم جهان ریاضیات یه نابغه بود بلکه تو یاد دادن و آموختن و نشون دادن شگفتی های این جهان هم یه نابغه بود. و این رفتار فوق العاده مادر و پسر در کنار علاقه شدید پروفسور به بچه ها و ذوقی که برای یاد دادن دانسته های خودش به دیگران داشت درنهایت به یه دوستی عمیق بین مادر و پسر و پروفسور منجر شد که تا سال های سال ادامه داشت. درسی که این کتاب به من یاد داد این بود که صبر و ملاحظه و مهربانی چقدر میتونه روی روابطمون تأثیر بذاره. برداشت پروفسور از ریاضی هم جالب بود. پروفسور هر وقت مسئله ای رو حل میکرد میگفت من فقط گوشه ای از جهان خلقت خدا رو کشف کردم و خودش رو در مقابل این جهان حقیر میدید. این واقعا برام جالب بود که یه نابغه چنین نگاهی داشت. نکته بعدی هم در مورد کتاب این بود که ما تا ته داستان نفهمیدیم اسم چهار شخصیت اصلی کتاب چی بود و اونا با اسم های خدمتکار و جذر و پروفسور و زن برادر پروفسور شناختیم. نکته آخر هم اینکه درست سطر آخر کتاب به اشتباه نوشته شده ۲۸ عدد اوله در حالی که ۲۸ یه عدد کامله نه اول. نمیدونم این مسئله تقصیر نویسنده اس یا مترجم ولی بنظرم برای چاپ بعدی بهتره درست بشه. جدا از همه اینا چیزایی که پروفسور یاد میداد جالب و خاص و کاربردی بود. مثلا من الان میدونم عدد کامل، ناقص و زاید چیه. همینطور میتونم جمع اعداد ۱ تا n رو به دو تا شیوه مختلف حساب کنم. آخر کتاب هم یاد گرفتم اعداد اول رو چطور میشه پیدا کرد و چطور میشه فهمید یه عددی عدد اوله. فکر کنم اگه هممون یه معلم مثل پروفسور داشتیم حسابی از ریاضی خوندن لذت میبردیم. البته در طرف مقابل هم لازم بود که ما هم مثل مادر و پسر آدمای همراه و مودبی باشیم و به حرفای پروفسور گوش کنیم.
(0/1000)
فرشته سجادی فر
1402/11/22
2