معرفی کتاب الینور آلیفنت کاملا خوب است اثر گیل هانی من مترجم آرتمیس مسعودی

الینور آلیفنت کاملا خوب است

الینور آلیفنت کاملا خوب است

گیل هانی من و 2 نفر دیگر
3.9
41 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

69

خواهم خواند

24

ناشر
آموت
شابک
9786003840461
تعداد صفحات
412
تاریخ انتشار
1398/11/16

توضیحات

        هرگز کسی به الینور نگفته است که زندگی باید بهتر از خوب باشد، الینور آلیفنت در برقاری ارتباط اجتماعی با مشکلاتی روبه روست و هرچه را که فکر می گند، به زبان می آورد. او برنامه ی زندگی اش را طوری چیده است که از هر نوع تعامل اجتماعی دور باشد اما وقتی ریموند، کارشناس شلخته و دست و پا چلفتی اداره سر راهش قرار می گیرد، همه چیز تغییر می کند. الینور عجیب و غریب به آرامی قدم به زندگی ای می گذارد که ...الینور شخصیتی نیست که بتوان او را به این زودی ها فراموش کرد. امتیاز ساخت این فیلم از این رمان نیز خریداری شده است.الینور آلیفنت مانند رمان جین ایر، زنی استبا زخم عمیق تنهایی و سایه ی کودکی دلخراشی که حتی طاقت به یاد آوردنش را هم ندارد اما بتدریج با شهامتی فوق العاده به آنچه باور نمی کرده سزاوارش باشد، دست می یابد.دلخراش اما طنز آلود، تاریک اما سرشار از زندگی، داستانی که همگان در مورد آن گفت و گو خواهند کرد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به الینور آلیفنت کاملا خوب است

لیست‌های مرتبط به الینور آلیفنت کاملا خوب است

امین

امین

1403/1/26

مهمانسرای دو دنیاشهر غصهغول بزرگ مهربان

کتاب‌های صوتی خوب به انتخاب یک کتابِ صوتی ندوست!

11 کتاب

چند سالی هست که کتاب‌های صوتی به‌خاطر مزیت‌های زیادشون و البته سازگاری‌شون با سبک زندگی مدرن، همه‌گیرتر شدن؛ اما من همیشه با کتاب‌های صوتی مشکل داشتم. اصلی‌ترین مشکلم هم اینه که موقع گوش دادن به کتاب‌های صوتی، تمرکز برام سخته. با این حال طی این یکی دو سال، سعی کردم بیشتر به این نوع از کتاب فرصت بدم و دیدم برای بعضی از کتاب‌ها اتفاقاً خیلی خوبه؛ برای اونایی که متن روانی دارن، پیچیدگی‌های فکری‌ادبی عجیب‌غریبی ندارن، پیوستگی متنشون جوری نیست که حین گوش کردن، نیاز به پردازش حجم اطلاعات زیادی داشته باشن یا حین خوندن لازم نباشه برگشت به عقب و چیزی رو مجدد بررسی کرد. این مقدمه‌ای بود بر انگیزۀ من برای ساختن این فهرست؛ که اگر افراد دیگه‌ای هم مثل من با کتاب صوتی میونۀ خوبی ندارن، شاید با این کتاب‌ها بتونن تا حدی باهاش آشتی کنن. چون به هر حال مزیت‌های خیلی زیادی داره. چند نکته: 🟢 برای انتخاب این کتاب‌ها دوتا موضوع رو در نظر گرفتم: اول اینکه خودم کتاب رو دوست داشته باشم و دوم اینکه علاوه بر خوب بودن اجرای نسخۀ صوتیش، متن کتاب با توضیحاتی که قبل دادم، مناسب کتاب صوتی باشه و اگه ترجمه بود، ترجمه‌اش هم خوب باشه. 🟢 کتاب‌هایی که اینجا اضافه می‌کنم، ممکنه از هر ژانر و ردۀ سنی‌ای باشن. 🟢 قرار نیست این فهرست به همین تعداد کتاب محدود باشه، هر زمان که کتاب صوتی خوبی بشنوم که فکر کنم مناسب این فهرسته، اضافه‌اش می‌کنم. 🟢 بعضی از کتاب‌ها ممکنه چندین نسخۀ صوتی داشته باشن که برای رفع ابهام، اینجا مشخص می‌کنم که برای اون‌ها کدوم نسخه رو شنیدم و اگر کتابی رو اینجا ذکر نکردم، منظورم نسخۀ صوتی رسمی با ترجمه‌ایه که توی این فهرست اضافه شده: 1️⃣ گلستان سعدی، نسخۀ نوین کتاب گویا، به روایت احسان چریکی و الهام نامی

129

یادداشت‌ها

Fa

Fa

1403/8/28

          این کتاب به‌وضوح شخصیت‌محور بود. از همون اول کتاب نویسنده ما رو آروم‌آروم همراه شخصیت الینور و دنیاش می‌کنه. با اینکه دوسومِ اول کتاب روزمره‌ی الینوره، اما همین شخصیت‌پردازی الینور و نشون دادن قدم‌به‌قدمِ تغییراتش بود که کتاب رو خسته‌کننده نمی‌کرد.
با قاطعیت می‌تونم بگم یکی از بزرگ‌ترین نقطه‌قوت‌های این کتاب همین شخصیت‌پردازی ملموسش بود. طوری‌که از یه جا به بعد به خودت میای می‌بینی هر اتفاقی که میفته، دیگه ناخودآگاه داری دنیای الینور رو با همون دیدگاه و شخصیت خودش کشف می‌کنی، نه دیدگاه خودت.
دوسومِ اول کتاب روزمرگی الینور رو نشون می‌داد، اما برام جالب بود که نویسنده اون‌قدر حرفه‌ای تو همون روزمره قدم‌به‌قدم تغییرات الینور رو نشون داد. البته یه جاهای کمی برام دیگه خسته‌کننده می‌شد، اما در کل اینکه بیشتر از نصف کتابت روزمره‌طور باشه و بتونی در عین همین خواننده رو همراه کنی و یه جاهایی تحت تاثیر قرارش بدی، واقعاً هنر می‌خواد.
من بشخصه خیلی موافق نیستم کل معماهای داستان جمع بشه و اواخر همه‌شون برملا بشن، اما با اینکه این اتفاق تقریباً توی این کتاب افتاد و نقطه اوجش یک‌سومِ پایانیش بود، من رو واقعا شگفت‌زده کرد. این‌طوری شاید حتی بیشتر باهاش هماهنگ بود. در هر صورت، خوندنش به من حس خوبی داد. اون حس رهایی و آرامش آخرهای کتاب...

"یک موسیقی پاپ شاد پخش می‌شد و من متوجه شدم حسی که دارم... حس خوش‌حالی است. حسی عجیب و غیرعادی بود. سبک و آرام بودم، مانند این بود که آفتاب را قورت داده باشم. فقط صبح عصبی شده بودم، اما حالا آرام و شاد بودم. به‌تدریج داشتم به تجربه‌ی احساساتی که انسان‌ها تجربه می‌کنند، به شدت و سرعت تغییر آن‌ها عادت می‌کردم. تابه‌حال هر بار هیجانات و احساساتم می‌خواستند ناراحتم کنند، به‌سرعت خودم را بی‌حس و بی‌احساس می‌کردم و آن‌ها را عقب می‌راندم. آن کار به من امکان زنده ماندن می‌داد، اما کم‌کم متوجه شده بودم که حالا به چیز بیشتری نیاز دارم و چیز بیشتری می‌خواهم."
        

18

امین

امین

1403/3/20

          کتاب رو به پیشنهاد یکی از دوستان که از سلیقه‌اش مطمئنم شروع کردم. صوتی. اوایل کند پیش می‌رفت. رفتارهای الینور گاهی روی اعصاب بود. جزئیات بی‌اهمیت زیادی رو ارائه می‌داد و از ارائۀ اطلاعات در مورد ابهامات خودداری می‌کرد. هرچند شاید همین ترفند باعث می‌شد دوست داشته باشم ادامه بدمش. سعی می‌کردم از میان توضیحات و افکار الینور، کشف کنم که واقعاً در گذشته براش چه اتفاقی افتاده. حدود دو سوم کتاب به همین منوال جلو رفت، اما از اونجا به بعد شیب صعودی پیدا کرد. کم‌کم تونستم بیشتر الینور رو درک کنم و در انتها، با اینکه بخش عمدۀ موضوع رو تونسته بودم حدس بزنم، توی لحظات آخر یک غافلگیری تازه برام داشت. در مجموع؟ دوستش داشتم. خوشحالم بهش فرصت دادم و همون اوایل رهاش نکردم. از این کتاب خیلی درس‌ها می‌شد گرفت، اما برای من یکی از مهم‌ترین درس‌هاش، که اتفاقاً یکی از درس‌هایی بود که خود الینور هم گرفت، این بود که باید به آدم‌ها فرصت بیشتری داد. گاهی اوقات ارزشش رو داره و حتی اون زمان‌هایی که ارزشش رو نداره، تجربه می‌شه.

الینور شخصیت متفاوتی داشت. احتمالاً توی خاطرم می‌مونه. به‌خصوص مدام اون صحنۀ کودکیش و هجومش به‌سمت کمد رو توی ذهنم مرور می‌کنم و غمگین می‌شم. بار سنگینی رو به دوش می‌کشید و واقعاً گناه داشت. بهش حق می‌دادم این‌قدر نسبت به آدم‌های جدید گارد داشته باشه. آخر کتاب براش خوشحال بودم. امیدوارم همۀ آدم‌ها توی زندگی‌شون، یک «ریموند» داشته باشن یا اگه می‌تونن، «ریموند» زندگی بقیه باشن.

دربارۀ ترجمه باید بگم به‌شدت سانسور داره. مخاطب بارها گیج و منگ رها می‌شه. تا فصل‌های آخر کتاب خواننده نمی‌فهمه که الینور الکلیه و به ودکا اعتیاد داره، چون ممیزان نامحترم وزارت ارشاد به این نتیجه رسیدن که خواننده نیازی به دونستن این موضوع نداره. این‌طوری هم نیست که با «نوشیدنی» جایگزین شده باشه، بلکه به کل خیلی چیزها حذف شده. اواخر کتاب، خیلی دیر و زمانی که داستان داره به سرانجام می‌رسه، گویا با ابتکار تبدیل ودکا به نوشیدنی موافقت شده. به هر حال سانسور لذت خوندن کتاب رو برای من به‌شدت کم کرده بود. مدام مجبور بودم جاهایی که حس می‌کردم سانسور شده، به نسخۀ اصلی مراجعه کنم و از اونجایی که کتاب رو صوتی گوش می‌دادم، عذابش برام چند برابر شده بود. خیلی جاها رو سعی می‌کردم با تخیل خودم پر کنم و بعد از مراجعه به متن اصلی می‌فهمیدم درست فکر کردم یا نه. ترجمه هم نه خوب بود، نه بد. معمولی بود. متن کتاب اصلی عادی بود، برای همین انتظار نداشتم اون اشتباه‌های فاحشی که متوجه می‌شدم رو داشته باشه، اما خب داشت.

«فکر می‌کنم یکی از علت‌هایی که همۀ ما قادریم در این دنیای پر اشک و آه به زندگی ادامه بدهیم، امکان تغییر است. حتی اگر زمانش دور به نظر برسد.»
        

2

          خب اول از همه باید بگم که اصلاااااا انتظار نداشتم از این کتاب خوشم بیاد و فکر میکردم در بهترین حالت بهش 2 میدم.
30 صفحه اولشو خوندم و ادامه دادنش رو یک هفته به تعویق انداختم و بعد در حالی که قرار بود یک هفته‌ای تمومش کنم تو 2 روز خوندمش 😅
کتابی سراسر اتفاقات غیر منتظره حتی تا صفحه آخرش.
تقریبا چند صفحه آخر وقتی خیلیییی مختصر از یکی از اتفاقات گذشته پرده برداشته شد واقعا حس کردم مغزم ترکید، البته من هر بار با اتفاقی شبیه به این که یک بیماریه تو داستان‌ها و فیلم‌ها روبه رو میشم دقیقا همین حسو دارم هیچوقت برام عادی نمیشه. 
در عین حال که الینور آلیفنت زندگی‌ای به شدددددت کسل کننده داره ولی هر روز از زندگیش  و تقریبا هر صفحه از این کتاب شما رو متعجب میکنه!
با خوندن این کتاب به خودت میگی دختررررر زندگی چقدر جزئیات داره که من هیچوقت تاحالا بهشون فکر نکردم یا حتی متوجهشون نشدم.
میبینی تو واقعا با کلللللی نعمت احاطه شدی اما هیچ وقت حتی اندازه یه گوشه چشم بهشون نگاه نکردی.
این کتاب در عین حال که داره روتین عادی زندگی یک دختر کاااااملا غیرعادی رو روایت میکنه و تو احتمالا انتظار داری که حوصله‌ت سر بره، خیلی علاقمندی به این که ببینی فردا قراره چه اتفاقاتی براش بیوفته.


یک امتیاز ازش کم کردم چون خیلی اشتیاق داشتم بیشتر راجع به گذشته‌ش بدونم، واقعا نیاز به اطلاعات داشتم اما نویسنده در این مورد خیلییییی خساست به خرج داد. دلم میخواست مامانش رو بیشتر بشناسم اما نویسنده اینو شدییییدا دریغ میکنه و اصلا نمیفهمم دلیلش چیه. 
از لحاظ روحی نیاز دارم این کتاب جلد دو داشته باشه که به زندگی گذشته الینور و زندگی مامانش با جزئیات زیاد بپردازه و همچنین راجع به زندگی آینده‌ش هم حرف بزنه. 😑


از این کتاب یاد گرفتم که چققققدر بده که اغلب ماها آدم‌ها رو از روی ظاهرشون قضاوت میکنیم و تقریبا هیچیییی از گذشته هیچکس نمیدونیم که اگه بدونیم شاید خیلی با هم مهربون‌تر باشیم. 


کتابو پیشنهاد میدم به همه کسایی که توجهی به زندگی عادی و پر از نعمتشون ندارن ( از جمله خودم) و همش دنبال اینن که یک اتفاق خارق العاده براشون رخ بده تا به شادی برسن در حالی که اتفاق خارق العاده همون نعمت‌هاییه که تو زندگی هرکدوممون وجود داره و ما چون بهشون عادت کردیم و فکر می‌کنیم تا قیامت اونا رو داریم چشممون رو روشون بستیم و نسبت بهشون بی تفاوت شدیم.

این کتابو بخونید به نظرم پشیمون نمیشید.


پ‌ن: اولین بار بود که یه کتاب میخوندم و همه کتاب‌هایی که توی داستان بهشون اشاره میشه هم خونده بودم و این حس غرور خاصی بهم داد😂
عموما هر کتابی میخونم یا فیلمی میبینم راجع به کتاب‌هایی صحبت میکنن که حتی اسم بعضی‌هاشون رو تو عمرم نشنیدم و این منو همیشه سرخورده میکنه😬
        

1