معرفی کتاب خرمگس اثر اتل لیلیان وینیچ مترجم خسرو همایون پور

خرمگس

خرمگس

4.1
153 نفر |
44 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

20

خوانده‌ام

319

خواهم خواند

130

شابک
9789640005514
تعداد صفحات
424
تاریخ انتشار
1392/7/17

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب حاضر، رمانی است درباره انقلاب و متأثر از انقلاب. رمانی که ارزش های بورژوازی را به سخره می گیرد و اما ارزش های نوین را یادآور نمی شود؛ بااین همه نباید فراموش کرد که این حماسه قرن بیستمی طی سال های قرن بیستم در کنار متون مارکسیستی خوانده شد و سرمشق انقلابیون سوسیالیست قرار گرفت. شاید رمانتیسیزم نهفته در این اثر، روح لطیف تاریخ را تحت تأثیر خود قرار داده بود. داستان درباره «آرتور»  یک جوان  انقلابی هست که زیر بال وپر کشیش «مونتانلی» قرار دارد. بعد از ترفیع پدر «مونتانلی» به مقام اسقفی  و انتقالش، کشیش جدیدی به منطقه می آید بعد از آن «آرتور» به همراه تعدادی بازداشت می شوند. بعد از آزادی  همه جا پخش شده که «آرتور» دوستانش رو لو داده است. «جولیا» دختری که «آرتور» عاشقش هست خیانت «آرتور» را باور می کند.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          الان یهو تو کتابخونه‌م این کتاب رو دیدم و یادم افتاد که ازش دو نسخه داشتم و یکیش دست دوستمه. با دختراش داشتن از کتابخونه سان میدیدن. گفتم من این کتاب رو ده سالگی خوندم. دختر دوستم با چشمهای برق زده گفت منم میتونم بخونم.
گفتم نخیر. به درد تو نمی‌خوره. ولی چرا پدرجان فکر کرده بود که این کتاب به درد من می‌خوره؟ 
خرمگس داستان یک عشق شکست خورده است.
داستان یک فریب بزرگ.
داستان مبارزه.
داستان رنج.
ده سالگی رو اگه بشه نوجوانی به حساب آورد در سالهای نوجوانی این کتاب رو بارها خوندم. داستان یک جوان مبارز ایتالیایی که متوجه یک فریب بزرگ میشه و همه چیز رو رها می‌کنه و میره.
اما سالها بعد در قامت یک مبارز رنج دیده برمیگرده و هیچ‌کس اونو نمی‌شناسه. گرچه مخاطب متوجه میشه که خرمگس همون آرتوره.
یه شخصیت دوست داشتنی.
این کتاب اولین رمانی بود که من خوندم.
برای سن و سالم سنگین بود ولی من  لذت میبردم ازش.
بچه‌های الان سطحشون بالا رفته. ولی بعید میدونم یه بچه ده ساله این کتاب رو درک کنه.
به نظرم این کتاب برای زیر شانزده سال مناسب نیست.
هم از لحاظ مضمون و هم از نظر غم و رنج نهفته در کتاب.
فکر می‌کنم از آخرین باری که کتاب رو خوندم بیست سالی گذشته باشه. باید دوباره بخونمش ببینم چقدرش یادم رفته.
        

16

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          در روزگاری که دوستانم سرگرم، سرگرمی‌های نوجوانی بودند من اغلب روزهایم را در کتابخانه مهجور شهر کوچکمان می‌گذراندم و شبها هم مشغول خواند کتابهای امانت گرفته شده از همان کتابخانه بودم. آن کتابخانه، کتابداری داشت، پابه‌سن گذاشته و پخته. از مهاجران کُردی که زمان جنگ به شهر ما آمده و ساکن شده بودند. رفاقتی بینمان شکل گرفته بود که البته در آن کتابخانه که کمتر از 10 مشترک اهل رفت و آمد داشت، ناگزیر بود. در میان گفتگوهای دوستانه‌مان همیشه پای کتاب وسط بود و معمولا کتابهایی به من معرفی می‌کرد و بعضا امکان دسترسی به کتابهای ممنوعه‌ای که امکان شماره شدن نداشتند را هم برایم فراهم میکرد. از جمله کتابهایی که چند بار معرفی کرد و نخواندم همین خرمگس بود. چرا نخوانم؟ چون اولین بار وقتی کتاب عدل الهی مطهری را دستم دید با غیظ گفت: «اینا چیه میخونی؟» و بعد خرمگس را معرفی کرد که این را بخوان تا کمی عقلت باز شود.

خلاصه اینکه اسم خرمگس همیشه توی ذهن من عین یک خرمگس مانده بود تا انتهای سال پیش که نشستم به خواندنش. خوشخوان و دلپذیر. البته مشحون از شعار. یک پلاکارد حاوی هجو مذهب و دین همانطور که مطلوب آن رفیق کتابدارمان بود. با این حال از خواندنش پشیمان نیستم. داستان خوبی بود و پرهیجان و شاید اگر در نوجوانی جلوی راهم قرار میگرفت و خودم با رغبت میخواندمش میتوانست موثر هم باشد ولی حالا به نظرم صرفا یک مانیفست بامزه است از نویسنده‌ای عصبانی که میخواهد با عصبی و احساسی کردن مخاطبش ایده‌هایش را حقنه کند.

پیشنهادش می‌کنم؟ به عنوان یک سرگرمی برای وقت‌گذرانی چرا که نه؟
        

6

سامان

سامان

1404/3/17

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        این کتاب در مورد یک کشیش است که یک پسر نامشروع دارد، این پسر از ماجرا اطلاعی ندارد و در سایه ی کشیش بسیار مذهبی می شود اما پس از کشف حقیقت و مشاهده سکوت آشکار کلیسا در برابر ظلم چرا که به فکر منفعت و پایداری خویش است، به دشمن سرسخت کلیسا و مذهب تبدیل می شود، در آینده این کشیش به مقام اسقفی می رسد و پسر با نام مستعار خرمگس به شدت با قلم خود مذهب را نقد می کند تا زمانی که به علت زبان سرخ خود سر سبز را بر باد می دهد و اسقف نیز با دانستن واقعیت خرمگس دچار فروپاشی ذهنی می شود.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

گوهر قوامي

گوهر قوامي

6 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتابی پر کشش، جذاب و گاها مهیج.در این کتاب با روایتی سیاسی_اجتماعی با رگه های شیرین عاشقانه و البته عقیده ی ضد دین روبه رو می شیم.
کتاب در دو برهه ی زمانی گذشته و آینده اتفاق می افته. 
اگر به کتاب های انقلابی علاقه مندید می تونه بهترین انتخاب باشه. یه مسئله ای که تو این کتاب خیلی تفکر برانگیزه میدانِ عمل تفکرات و اعتقاداته!
آرتور مبارز شجاع و عاشق داستان به دلیل ایمان و شیفتگی که به پدر مونتانلی داشت تاب نیاورد ناراستی اون رو و این باعث شد مسیر زندگیش به کلی تغییر پیدا کنه...
دقیقا می شه تعمیمش داد به دین زدگی حال حاضر..!
چقدر می تونه ادعای توخالی دین داری و عمل نادرست عقاید برای دین مخرب باشه!
"خرمگس"
چرا برای کتاب این اسم انتخاب شد؟ در کل کتاب توجیهی برای این اسم خاص و مستعار نشد و من متوجه دلیل این انتخاب نشدم!
(البته مواردی رو داخل بهخوان و گودریدز خوندم برای توجیه اسم مثلا اینکه لقب سقراط بوده چون جوانان رو بی بیراهه مثلا می کشونده! یا...) اما بنظرم باید حتما به دلیلش تو کتاب اشاره می شد.
شخصیت های این کتاب خیلی جالب و خوب توصیف شده. و احساسات درست رو نویسنده از خواننده راحت می گیره. به موقع حس دلسوزی و ترحم و به موقع غم و به موقع شیفتگی ...
*خطر اسپویل*
در مورد پایان کتاب باید بگم پایانش در مورد جما خیلی خوب و پر احساس بود اما درباره ی مونتانلی که  کشیشی مقید شناخته شده که بین دین و فرزند هم دین رو انتخاب می کنه آیا خودکشی می تونه قابل تصور و بهترین پایان باشه؟ این تناقض در پایبندی به اعتقاد رو البته می شه به جنون مونتانلی نسبت داد.
و همچنین بی دین شدن کشیش مقید کتاب آیا نمی تونه تمایل و گرایش نویسنده رو به بی دینی نشون بده؟ البته این رو بگم این کتاب بیشتر از اینکه ضد دین باشه، ضد دین نمایی هست و از این نظر خیلی ارزشمنده.
به صورت کلی من خیلی این داستان رو دوست داشتم و واقعا لذت بردم ازش، پیشنهاد می کنم بخونید حتما.



        

1

          «خرمگس» شاهکار اتل لیلیان وینچ، ستوده ترین اثر این نویسنده است.
شروع داستان به هنرمندی هرچه تمام تر با ترسیم فضای ایتالیای قدیم و مبارزات سیاسی بر ضد سربازان اتریش مخاطب را در آن فضا زمان جای می دهد.
توام شدن این فضای سیاسی با شبهات اعتقادی و البته اکسیر عشق در شخصیت جوان داستان همان چیزی است که از نویسنده انتظار می رود و او به خوبی از عهده این کار بر می آید.
فصل دوم با وجودی که داستان از زاویه ی دیگری پی گرفته می شود ولی کم کم با نشانی دادن از شخصیت اول داستان هرچه در این سال ها بر سرش آمده است را به خوبی از زبان دیگری ملموس میابیم.
جملات عاطفی کتاب در اوج هستند و جنبه تراژیک و درام داستان گاهی تا حد بغض مخاطب پیش می روند.
پایان بندی خوب و معنا دار و انقلابی اثر و طعنه های سیاسی مذهبی آن به جریان معاصر کلیسا و دین در ایتالیای آن دوران یادآور قضایای انقلاب خودمان هم هست.
مطالعه این اثر زیبا را به همه کتاب دوستان توصیه می کنم.
If I wanna mention one christian love story it would definitely “The GadFly”!
A dramatic story about revolution in old Italy where a boy who left his father when he figured out how he had betrayed him.
While I was reading it, I couldn’t put it away.
Besides father and son and holy spirit stuff That it never makes sense to me, I could brightly see the dilemma that father had to choose. Read it!
        

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          خرمگس مشهورترین اثر اتل لیلیان وُینیچ بانوی نویسنده ایرلندی است. که داستانش در دهه‌های سی و چهل سدهٔ نوزدهم میلادی، زمانی که ایتالیا زیر سلطهٔ اتریش بوده، می‌گذرد و به مبارزات جوانان ایتالیایی برای رهایی کشورشان از این سلطه  می‌پردازد. 
آرتور شخصیت اصلی داستان چهرهٔ یک مبارز سختکوش را نشان می‌دهد. بن‌مایه‌های این اثر در کنار مبارزه و آزادی‌خواهی، عشق، ایمان و نقد مذهب کلیسامحور است. 
شخصیت‌پردازی، روایت، و تصویرسازی بسیار خوبی دارد. نسخه‌ای که خواندم از نخستین برگردانها به فارسی است، ترجمهٔ حمید کمازان از نشر عارف. ترجمه قابل قبول است اما از جهت ویراست به یک بازنگری اساسی نیاز دارد. البته شاید در چاپ‌های بعدی اصلاح شده باشد. نسخه من چاپ قدیم بود.
و اما درباره نویسنده هم خوب است بدانیم که علاوه بر نویسندگی به موسیقی هم می‌پرداخته. او در رشته‌های فلسفه، ادبیات، زبان‌شناسی و موسیقی تحصیل کرده، آثار متعددی از ادبیات روسی ترجمه نموده و همچنین رمان‌های دیگری هم نوشته که دو تای آنها به‌نوعی با خرمگس مرتبط است.
خانم وینیچ که نام خانوادگی پدری‌اش بول بود، هم از سمت پدر هم از سمت مادر به شخصیت‌های دانشمندی پیوستگی داشت. جان اورست که بلندترین قله جهان به پاس پژوهش‌های او، اورست نام گرفته عموی مادرش بود. 
        

1