یادداشت گوهر قوامي
6 روز پیش
کتابی پر کشش، جذاب و گاها مهیج.در این کتاب با روایتی سیاسی_اجتماعی با رگه های شیرین عاشقانه و البته عقیده ی ضد دین روبه رو می شیم. کتاب در دو برهه ی زمانی گذشته و آینده اتفاق می افته. اگر به کتاب های انقلابی علاقه مندید می تونه بهترین انتخاب باشه. یه مسئله ای که تو این کتاب خیلی تفکر برانگیزه میدانِ عمل تفکرات و اعتقاداته! آرتور مبارز شجاع و عاشق داستان به دلیل ایمان و شیفتگی که به پدر مونتانلی داشت تاب نیاورد ناراستی اون رو و این باعث شد مسیر زندگیش به کلی تغییر پیدا کنه... دقیقا می شه تعمیمش داد به دین زدگی حال حاضر..! چقدر می تونه ادعای توخالی دین داری و عمل نادرست عقاید برای دین مخرب باشه! "خرمگس" چرا برای کتاب این اسم انتخاب شد؟ در کل کتاب توجیهی برای این اسم خاص و مستعار نشد و من متوجه دلیل این انتخاب نشدم! (البته مواردی رو داخل بهخوان و گودریدز خوندم برای توجیه اسم مثلا اینکه لقب سقراط بوده چون جوانان رو بی بیراهه مثلا می کشونده! یا...) اما بنظرم باید حتما به دلیلش تو کتاب اشاره می شد. شخصیت های این کتاب خیلی جالب و خوب توصیف شده. و احساسات درست رو نویسنده از خواننده راحت می گیره. به موقع حس دلسوزی و ترحم و به موقع غم و به موقع شیفتگی ... *خطر اسپویل* در مورد پایان کتاب باید بگم پایانش در مورد جما خیلی خوب و پر احساس بود اما درباره ی مونتانلی که کشیشی مقید شناخته شده که بین دین و فرزند هم دین رو انتخاب می کنه آیا خودکشی می تونه قابل تصور و بهترین پایان باشه؟ این تناقض در پایبندی به اعتقاد رو البته می شه به جنون مونتانلی نسبت داد. و همچنین بی دین شدن کشیش مقید کتاب آیا نمی تونه تمایل و گرایش نویسنده رو به بی دینی نشون بده؟ البته این رو بگم این کتاب بیشتر از اینکه ضد دین باشه، ضد دین نمایی هست و از این نظر خیلی ارزشمنده. به صورت کلی من خیلی این داستان رو دوست داشتم و واقعا لذت بردم ازش، پیشنهاد می کنم بخونید حتما.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.