لیرشاه
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
5
خواندهام
115
خواهم خواند
38
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
لیر: فکر می کنی لطمه های این توفان ستیزه خو بر پوست مان اهمیت بسیار دارد؟ برای تو چنین است. ولی، در جایی که درد بزرگ تری ریشه دوانده، درد کوچک تر به زحمت احساس می شود. تو از پیش یک خرس می گریزی، ولی در این گریز اگر پاهایت تو را به کام دریای خروشان بکشاند، به دهان خرس پناه می بری. جان که در آسایش باشد، تن زود رنج می شود. توفانی که در جان می است هر گونه احساس را جز آن یکی که بر قلبم ضربه می کوبد از اندام های حسی ام سلب می کند. ناسپاسی فرزند! این آیا به آن نمی ماند که دهانم دستم را که برای رساندن غذا به سویش می آید گاز بگیرد؟ ولی من به سختی تنبیه شان خواهم کرد. نه، دیگر اشک نخواهم ریخت. در همچو شبی مثل امشب! آخ! ریگان، گونریل! پدر پیر مهربان تان که با قلبی بخشنده همه چیزش را به شما داد... اوه! این یادآوری راه به دیوانگی می برد، باید از آن پرهیز کرد، دیگر بس است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به لیرشاه
نمایش همهلیستهای مرتبط به لیرشاه
یادداشتها