معرفی کتاب ژرمینال اثر امیل زولا مترجم سروش حبیبی

ژرمینال

ژرمینال

امیل زولا و 1 نفر دیگر
4.4
106 نفر |
43 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

175

خواهم خواند

202

شابک
9789640019429
تعداد صفحات
576
تاریخ انتشار
1398/6/30

توضیحات

        ژرمینال، شرایط زندگی طبقه کارگر، رضایتش به این نوع زندگی، سرنوشت قیام ها و ... را نشان می دهد.اتی ین جوانی که به دلیل مرافعه با کارفرمایش از کار اخراج شده است و چون در آن منطقه کار پیدا نمی شود از شهر خارج می شود و به سمت مقصدی نامعلوم برای یافتن کار روانه می شود. در راه به یک معدن زغال سنگ می رسد و با خوش شانسی در آنجا کار پیدا می کند.کار و جو همکاران چنان سنگین و حقوقشان چنان پایین است که تصمیم می گیرد بی خیال این کار شود ولی وجود کاترین که واگن کش است باعث می شود که بماند و به کار ادامه دهد و...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به ژرمینال

نمایش همه

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          برای این کتاب فوق العاده مرحله‌ای میرم جلو.
۱)تعریف ناتورالیسم:گرایش و جنبش ادبی است که اواخر قرن نوزده تحت تأثیر نظریات داروین شکل گرفت. این جنبش بر پایهٔ یک رئالیسم سفت و سخت اجتماعی بنا شد و به‌دور از نمادگرایی، ایدئال‌گرایی و احساسات‌گرایی‌های مرسوم، بر جزئیات روزمرهٔ زندگی تأکید می‌کرد، چرا که رفتار آدمی و سرنوشتش را در چارچوب جبر تحمیل شده از سوی وراثت و محیط به رسمیت می‌شناخت.ژرمینال رو به عنوان یک کتاب کاملا ناتورال در نظر میگیرند و کل زولا هم نویسنده‌ای هست که سبک نوشته هاش ناتورالیسم است.
۲)داستان:داستان با وارد شدن قهرمان داستان یعنی اتی‌ین به مناطقی در شمال فرانسه آغاز میشه که تمام مردم آن ناحیه کارگران معادن هستند و در آینده به دلیل حقوق کم دست به استعفا میزنند.
۳)شخصیت ها،فضاسازی ها:اتی‌ین برای من خیلی شبیه به قهرمان های داستان های ادبیات روسیه بود.اما تفاوت هایی هم دیده میشه؛اتی‌ین دغدغه هایی که داشت در برابر دغدغه های قهرمان های کتاب های ادبیات روسیه از نظر من تا حدودی پیش پا افتاده است اما برخلاف آن ها دست به عمل مهمی زد.شخصیت پردازی این کتاب واقعا بی‌نظیر بود.وجود داشتن یک شخصیت که از روسیه وارد آن منطقه شده بود از نظر من واقعا هوشمندانه است.چرا که در همون زمان مردم روسیه درگیر روسیه تزاری بودند و خواستار انقلاب و تحول.
فضاسازی ها نسبتا خوب بود اما آنچنان که باید فضای معدن برای من تداعی نمیشد چون که هیچی ایده‌ای درباره اش نداشتم.
۴)مقدمه کوچیک آقای حبیبی:واقعا بی‌نظیره.
در سال ۱۸۸۵ ویکتور هوگو از دنیا رفت و ژرمینال به دنیا آمد که بینوایان زولاست در فرانسه مدرن و صنعتی. داستان رنجبران زیر زمین است که اگر دانته بود «دوزخش» می‌شد در جهانی که انسان «تا پایان شب سفر می‌کند» اما در پایان این راه شگفت‌انگیز در دل زمین، در ژرفنای خاک که انسان عمرها رنج برده و له شده است عاقبت کمر راست می‌کند و در شورشی سراسر امید سربرمی‌افرازد.
ژرمینال زیباترین و بزرگترین اثر زولاست. حماسه برادری است در فلاکت: داستان سرنوشت بشر.

در کل بگم کتاب شاهکاریه اما توصیفات زیادی داره(به خاطر سبکش)
        

18

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به نام او

ژرمینال اولین اثری بود که از امیل زولا نویسنده فرانسوی و پدر مکتب ادبی ناتورالیسم یا همان طبیعت گرایی خودمان خواندم.
واقعیت امر رمان دوست داشتنی بود. یعنی به غیر از مولفه‌هایی که انگار از مقتضیات اصلی ناتورالیسم است و در جای جای کتاب بود، اصل داستان و شخصیت‌پردازی‌های زولا را دوست داشتم.

در تعریف ناتورالیسم یا طبیعت گرایی، به عبارت رئالیسم افراطی اشاره می‌کنند یعنی نویسنده یا هنرمند خود را ملزم می‌داند که تابع محض جهان واقع باشد، خود زولا هم معتقد بود که حتی ادبیات را میتوان فدای علم کرد. حالا به این که این اعتقاد چقدر در کارهای خودش به بار نشسته و اصلا چقدر این امر امکان پذیر است کاری نداریم و مجال فراوانی برای بحث میطلبد.
صحبت من این است که مولفه‌های ناتورالیسم در ژرمینال چرا نادلخواه است.
اول باید مولفه‌های ناتورالیسم رو از دیدگاه خودم تعریف کنم:
پیروی بی چون و چرا و توصیف نعل به نعلِ وقایعی که نویسنده خیال می‌کند که امکان به وقوع پیوستنش زیاد است.
مثلا توصیف صحنه‌های مشمئز کننده که حتی فکر کردن به آنها حال آدم را بد می‌کند یا استفاده بی قید و شرط از الفاظ رکیک به این بهانه که در زندگی کارگران معدن ۱۸۷۰ شمال فرانسه این موارد بسیار طبیعی ست و ما حتما باید آن را وارد داستان کنیم.
به نظرم زولا یا مکتب ناتورالیست با افراط در این ترفند خاص (توصیف مو به مو و بی قید و شرط) نه تنها به واقعی جلوه دادن داستان کمکی نکرده بلکه به نوعی سبب شده است این حجم از واقعیت محض غیرواقعی جلوه کند.

‌من با تئوریهایی که زولا برای مکتب ناتورالیسم وضع کرده کاری ندارم و معیار قضاوت تنها رمان ژرمینال است چرا که رمان دیگری از او نخوانده‌ام
به این هم کار ندارم که در تعریف این مکتب گفته‌اند واقعگرایی باید به حدی باشد که جایی برای تخیل و احساسات‌گرایی و نمادگرایی نماند.
من با رمان ژرمینال طرفم و به نظرم راز اینکه این رمان جاودانه است این است که اتفاقا هم از عاطفه برخوردار است و هم از تخیل و هم می‌توان از آن برداشت نمادگرایانه داشت*
فرهاد غبرایی مترجم دو رمان دیگر زولا در مقدمه شکست می‌نویسد: "زولا نه اولین رمان‌نویس ناتورالیسم بلکه آخرین رمان‌نویس بزرگ رمانتیسیسم است"  
و حرف من هم همین است 

و اما نکته بعد در مورد ژرمینال که خواندنش را به همه دوستان توصیه می‌کنم این است که ترجمه سروش حبیبی از این رمان کم‌نظیر است و در شمار بهترین آثار این مترجم شناخته شده است. به نظر من سروش حبیبی هم به مانند دیگر مترجم بزرگ محمد قاضی به علت پرکاری متاسفانه شمار ترجمه‌های متوسطش کم نیست (آثاری که اصلا میتوانستند ترجمه نکنند) ولی در عین حال ترجمه‌هایی دارند که به واقع شاهکار است به نظر من ژرمینال خداحافظ گری کوپر طبل حلبی آبلوموف و چند اثر دیگر که شاید الان یادم رفته باشد جزو شاهکارهایی است که سروش حبیبی به زبان فارسی عرضه کرده است.

*به نظر من خود شخصیت اصلی داستان اتی‌ین که در فصل ابتدایی داستان وارد دهستانی که معدن در آن واقع است  می‌شود و در انتهای داستان از آن خارج می‌شود و در این حدفاصل مسبب تحولات بنیادینی می‌شود خود نمادی از انقلاب است که به این ده‌کوره وارد شده و خارج شده است.
        

6

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          با شنیدن «رئالیسم» و «ناتورالیسم» همان اول گاردی ناخواسته در برابر این آثار می‌گیرم چون از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان من عاشق ادبیات خیال‌انگیز هستم (علمی-خیالی، وحشت، فانتزی). با همین گارد اولیه رفتم سراغ «ژرمینال» و باید بگویم اگر «ناتورالیسم» یعنی چیزی که «ژرمینال» هست، من یکی که دربست نوکرش هستم!
«ژرمینال» به‌خاطر حجم فراوان مصائبی که «اتی‌ین» و دیگر معدنچیان بخت‌برگشته از سر می‌گذارند، می‌توانست یک کتاب غرغرو و روی اعصاب باشد. الفاظ رکیک هم که تا دلتان بخواهد در داستان وجود دارد که بعضی‌ها (مثل خودم) هیچ خوش نداریمشان. با این‌وجود کنار گذاشتن کتاب، برایم دشوار بود. «زولا» کاملاً فضا و شخصیت‌ها را برای خواننده ملموس و باورپذیر می‌کند. او فقط روی معدنچیان تمرکز نمی‌کند و سراغ مالکان و متمولان هم می‌رود تا بفهمیم چرا این افراد نمی‌توانند یا نمی‌خواهند این زیردستان‌شان را درک کنند! حتی شعارها  در دل این فضا و آدم‌ها به نحو احسن، توجیه می‌شود. نویسنده هیچ تلاشی برای خلق یک قهرمان تیپیکال ندارد و همان‌گونه که شرورترین افراد هم خصالی نیکو دارند، مثبت‌ترین آدم‌های قصه هم درجاتی از ضعف روحی را نشان می‌دهند. وقتی شرایط و محیط معدنچیان خوب خلق شده، حجم زیاد مصائب و الفاظ رکیک، چندان آزارم نمی‌دهد. البته می‌شود حدس زد که کتاب، حداقلی از جرح و تعدیل را به خود دیده است.
کتاب چند فصل خیلی جذاب دارد که اصلاً من را به یاد رمان‌های هیجان‌انگیز می‌اندازد. فصل‌های مربوط به گرفتاری‌های معدنچیان داخل معدن، نفسم را در سینه حبس کرد! یا بخش به گلوله بستن مردم. اگرچه «اتی‌ین» شخصیت اصلی است ولی آن فردی که بیشتر از همه من را با خودش همراه کرد، «کاترین» بود.
        

44