معرفی کتاب بینوایان (ج۱) اثر ویکتور هوگو مترجم محسن سلیمانی

بینوایان (ج۱)

بینوایان (ج۱)

ویکتور هوگو و 1 نفر دیگر
4.6
198 نفر |
44 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

42

خوانده‌ام

478

خواهم خواند

178

ناشر
افق
شابک
9789643695347
تعداد صفحات
424
تاریخ انتشار
1398/8/1

توضیحات

        
آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می آیند که تقریبا به همه ی زبان های دنیا ترجمه شده. نشر افق بعضی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک را طبق الگویی جهانی و مرسوم، با حذف توصیفات کسالت آور برای مخاطب امروز و مطابق با ذوق و سلیقه ی او کوتاه کرده است.
.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بینوایان (ج۱)

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

500 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به بینوایان (ج۱)

پست‌های مرتبط به بینوایان (ج۱)

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          'به طور کلی قلم خیلی قشنگی داره و داستان هم زیباست اما هر کسی "بینوایان" رو فقط "جریان کوزت و ژان‌والژان" در نظر بگیره یه احمق به تمام معناست و حقشه یک تو دهنی بخوره‌. داستان اصصصلا به ژان‌والژان و کوزت خلاصه نمی‌شه و همونطور که از اسمش مشخصه در مورد تمام بینوایانِ پاریسه‌. هوگو خیلییییی مفصل در مورد تمام نقاط قابل توجهِ بینوایی توی پاریس حرف زده. و کلا خوندن این کتاب حوصله می‌خواد واقعا. یک چیز فوق العاده‌ی دیگه‌ای که توی کتاب وجود داره اینه که ویکتور خیلی خیلی زیرکانه و قشنگ اتفاقات واقعی پاریس و فرانسه رو به داستان خودش گره‌ زده طوری که به غیر واقعی بودن شخصیت‌ها شک می‌کنی. انگار این مرد تک به تک به دیدن عوامل موثر توی انقلاب فلان تاریخ فرانسه رفته و باهاشون مصاحبه کرده و بعد حرف‌هاشون رو کتاب کرده. 
به طور کلی "بینوایان" رو نباید صرفا یک داستان کلاسیک در نظر گرفت. پر واضحه که این یک اثر سیاسی و تاریخیه و من چون به این دو معقوله آنچنان علاقه‌ای ندارم، خوندن این کتاب خیلی فرسایشی و سرسام‌آور شد. اما پایانش اینقدر قشنگ و تاثیرگذار بود که خوشحالم صفحات سیاسی-تاریخیشو تحمل کردم و دراپش نکردم:)
اما بینوایان کتابی نیست که به هر کسی پیشنهاد کنم. 
جملات و دیالوگهای سنگینش به درد هر کسی نمی‌خوره و ممکنه خیلی کسل‌کننده باشه ولی داستان ژان‌والژان اینقدر قشنگ و غم‌انگیزه که ارزش خوندن داره:)'
        

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

چه وقت بای
          چه وقت باید یک رمان را دوباره خواند؟

هوگو در نامه‌ای به ناشر ایتالیایی «بینوایان» می‌نویسد: «هر جا که مردها دچار یأس و فراموشی شوند، هر جا که زن‌ها خودشان را به خاطر یک تکه نان بفروشند، هر جا که بچه‌ها از یک کتاب ساده یا کانون گرم خانواده محروم باشند، “بینوایان” در می‌زند و می‌گوید: در را باز کنید، من در خدمتتان هستم».
و این روزها چه خوب می‌توان نامه‌ی هوگو را تا بی‌نهایت ادامه داد:
هر جا که خانه‌ای را بر سر یک زن بی‌پناه خراب کنند، هر جا که انسان‌ها کلیه و قرنیه‌ی چشم‌شان را به خاطر دو روز زندگی بیشتر حراج کنند، هر جا که پدران امروز را دست خالی به خانه بازگردند و فردا و پس‌فردا را و مادران هیچ نداشته باشند که به فرزندانشان بدهند، هر جا که فکر و ذکر مردمی بی‌نوا، از صبح تا شب، پول باشد و پول، هر جا که در نگاه بالاشهرنشین‌ها و بچه‌زرنگ‌ها هر که پول ندارد یا تنبل است یا احمق، هر جا که مردمی از بی‌پناهی به حال خودشان بگریند و هر جا که زیست روزمره، کل هستی انسان‌ها را در خود فرو بلعیده باشد، مطمئن باشید که «بینوایان» پشت در است و می‌خواهد که شما آن‌را دوباره و دوباره بخوانید.
آنچه کتاب‌های بازاری موفقیت و سخنرانی‌های انگیزشی، در هم‌دستی با یک ساختار خشن و ظالمانه از چشم ما پنهان می‌کنند «تبعیض» است. از هر کسی که فقر را نتیجه‌ی حماقت و تنبلی می‌داند بترسید و با او تنها در خانه نمانید. گوش‌هایتان را تیز کنید! در می‌زنند. «بینوایان»، قفسه‌ی کتاب‌های فراموش‌شده‌ی کلاسیک را ترک کرده و آمده تا به شما بگوید: «گول این آدم‌ها را نخورید! مرا بخوانید! دوباره مرا بخوانید! من به شما خواهم گفت که چگونه تبعیض و بی‌عدالتی می‌تواند یک تراژدی سرد و سیاه بسازد. من به شما خواهم گفت که بیرون آمدن از سیاهی تنها با تصمیم فردی و اراده‌ی آهنین و کار زیاد ممکن نیست. من به شما خواهم گفت که چگونه یک ساختار ظالمانه می‌تواند انسان‌هایی شریف را قربانی کند تا منافع بی‌لیاقت‌ها تأمین شود. مرا بخوانید! مرا دوباره بخوانید!»
شنیدید؟ خودتان را برای خواندن این تراژدی تیره با ترجمه‌ی درخشان محمدرضا پارسایار آماده کنید.
        

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

امین ح

امین ح

1403/7/2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

Reyhaneh

Reyhaneh

1404/1/8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

8

Zina

Zina

1403/10/10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

و بینوایان
          و بینوایان...
کتاب کلاسیک مورد علاقه من😎

همیشه بینوایان رو با اون کارتونی که شبکه نهال نشون میداد می‌شناختم،‌‌ ولی وقتی خوندمش دیدم اصلا خودش تو یه دنیای دیگه است...🤌🏻
احتمالا کمتر کسی باشه که داستانش رو ندونه برای همین نیازی به تعریف نیست.

کتاب یه جورایی کاملا انقلابی بود، از همون اول. از همونجایی که ژان والژان و خواهرش بی پولی و گشنگی میکشن.
یه جور گله و شکایت از وضع خراب فرانسه در زمان رخداد داستان.
ماجراهای زندان و بعد از زندان ژان والژان گوشت تنمو آب کرد.

کتاب شرح حال جالبیه از وضع و روز فرانسه که در پس زمینه ی داستانه.
یه جورایی داره گله میکنه از اوضاع فلاکت بار کشورش.
هم از تاریخ میگه هم از جغرافیا. اوضاع خیابونا، گداها، پلیسا و این نکته خیلی برام جالب بود:
اینکه نویسنده تمام لوکیشن های داستان رو با دقت توصیف کرده بود و تقریبا برای تک تک کاراکتر هاش یه سر منشأ گذاشته بود.
مثلا اینطوری نبود که یهو ماریوس از لپ لپ در بیاد☠️
خلاصه که راحت بخوام بگم:عاشق قلم ویکتور هوگو شدم😌
کتاب نه افسردگی و بدبختی بود نه خوشبختی، این دوتا یه جورایی کنار هم بودن، عین زندگی واقعی!
و این نکته مهمی بود که باعث شد این کتاب خیلی به دلم بشینه🥲

⚠️این کتاب تقریبا به همه ی زبان ها ترجمه شده!

پیشنهاد میکنم حتمااااا بخونینش💯







        

6