بینوایان (جلد اول)

بینوایان (جلد اول)

بینوایان (جلد اول)

ویکتور هوگو و 2 نفر دیگر
4.6
112 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

29

خوانده‌ام

245

خواهم خواند

99

ناشر
هرمس
شابک
9786004560184
تعداد صفحات
1,184
تاریخ انتشار
1399/4/15

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        "بینوایان"، شامل پنج بخش است: بخش اول با نام "فانتین" با وصف مردمی قدسی با نام "موسیو میریل" ـ اسقف شهر دینی ـ آغاز می شود که تجسد مسلم ترین فضیلت های مسیحی است. از دفتر دوم این بخش، چهره ای داستانی با نام "ژان والژان" رخ می نماید که قهرمان سراسر رمان یکی ازمحکومان اعمال شاقه است. وی به گناه دزدیدن نان برای برادرزاده های خویش، که چند روزی است لقمه ای نان به آنان نرسیده، روانه ی زندان اعمال شاقه می شود. بر اثر چند بار اقدام به فرار، رهایی او از زندان به تاخیر می افتد و تنها در پایان بیست سال از آن خارج می شود. پس از رهایی از زندان جامعه به شرطی او را پذیراست که وی در حاشیه ی آن زیست کند. زمانی که به شهر دینی می رسد، به هرجا رو می کند او را می رانند و جز در خانه ی اسقف شهر، پناهی نمی یابد. اسقف با او هم چون هم شان خویش رفتار می کند و حتی نمی پرسد که از کجا آمده و کیست، اعتماد موسیو "میریل"، ژان  والژان را دچار هیجان می کند، لیکن از آن بیش تر بی آرام و ناراحت می سازد. طی شبی که وی در آن اسقف نشین به سر می برد، باز دست خوش وسوسه های همیشگی می شود و یگانه اشیای گران بهایی را که اسقف در خانه ی خویش حفظ کرده بود، یعنی دو شمعدان نقره ی او را می دزدد. بدین ترتیب او را دستگیر می کنند به خانه ی اسقف می کشانند. هنگامی که موسیو میریل با آرامش می گوید که او خود شمعدان ها را به مهمانش هدیه کرده است، ژان والژان این را معجزه ای به تمام معنی می پندارد. او به هنگام ترک شهر، بی آن که خواسته باشد با سرقت سکه ی پول یک کودک بخاری پاک کن، مرتکب آخرین دزدی خود می شود. در ادامه زندگی دختری با نام کوزت به تصویر کشیده می شود که فرزند زنی با نام "فانتین" است. کوزت اکنون به دست زن و شوهری مسافرخانه دار، سپرده شده است. آن ها از مادر کوزت، مبالغ زیادی دریافت کرده و با کوزت هم چون خدمتکار فلک زده ای رفتار می کنند. از طرفی ژان والژان، اکنون به تولید کالاهایی از شیشه ی سیاه رنگ مشغول است و به موسیو مادلن تغییر نام یافته و به مقام شهردار رسیده است. در این احوال، مردی درکمین وی است. او کسی جز "ژاور"، یکی از افسران پلیس، نیست که گمان برده در وجود این بورژوای محترم، ژان والژان محکوم به اعمال شاقه ی سابق را بازشناخته است. در ادامه ژان والژان مجددا گرفتار شده، اما در فرار از دست پلیس، خود را به دریا افکنده و فرار می کند. مقامات از آن پس، چنین تلقی می کنند که وی در آب غرق شده و مرده است. ژان والژان که بخشی از اندوخته ی خویش را در جنگل "مونفرس"، در نزدیکی مسافرخانه ی تناردیه ها، به خاک سپرده بود، در سفری به آن پنهان گاه با کوزت کوچولو برخورد می کند و او را از آن جهنمی که در آن به سر می برده نجات می دهد و بر آن می شود که پرورش او را برعهده گیرد. در پایان او و کوزت، در آماج پی گرد پلیس، از دیوار دیری با نام "پتی پیکیوس"، عبور می کنند و به جرگه ی دیرنشینان درمی آیند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بینوایان (جلد اول)

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به بینوایان (جلد اول)

جین ایرغرور و تعصبصبحانه قهرمانان

پیشنهادهای کتاب‌فروشان هاروارد

100 کتاب

کتاب‌فروشی جای محشری است! هم به خاطر حضور کتاب‌ها و هم کتاب‌فروشان. کتاب‌فروشان [خوب]، اطلاعات کاملی در مورد کتاب‌ها دارند و کافیست سلیقه‌ی کتاب‌خوانی شما دستشان بیاید تا با پیشنهادهای معرکه‌شان غافلگیرتان کنند. یک کتاب‌فروش خوب می‌تواند شما را به کتاب محبوبِ بعدی‌تان معرفی کند و حتی بر مسیر کتاب‌خوانی شما تأثیر بگذارد. یکی از دلایل منحصربه‌فرد بودن تجربه‌ی خرید از کتاب‌فروشی، همین کتاب‌فروشان هستند. در همین راستا، کتاب‌فروشی هاروارد، اوایل دهه‌ی 2000 میلادی، در یک اقدام تحسین برانگیز پیشنهادهای عمومی کتاب‌فروشانش را جمع‌آوری و مرتب و نتیجه را در قالب یک لیست صدتایی منتشر کرده است. حالا افرادی هم که به صورت مجازی از این کتاب‌فروشی خرید می‌کنند، می‌توانند پیشنهادهای عمومی کتاب‌فروشان را ببینند تا تجربه‌ی خرید حضوری از کتاب‌فروشی برایشان تا حدی شبیه‌سازی شود. (به دلیل محدودیت صدتایی بهخوان صرفاً کتاب‌های اول مجموعه‌های ارباب حلقه‌ها، کمدی الهی، نیروی اهریمنی‌اش و نارنیا ضمیمه شده‌اند)

86

مرگ ایوان ایلیچغرور و تعصبآهستگی

رمان‌هایی به پیشنهاد مصطفی ملکیان

23 کتاب

مصطفی ملکیان که پژوهشگر حوزه‌ی فلسفه‌ی اخلاق است، از جمله خردورزانی است که بیش‌تر از آن‌که آثار مکتوب داشته باشد، او را به نشست‌ها، سخنرانی‌ها و درسگفتارهایی که در طی این چند دهه برگزار کرده است، می‌شناسند. او که هم تحصیلات دانشگاهی در حوزه‌ی فلسفه دارد و هم تحصیلات حوزوی، در طی درسگفتارهای روان‌شناسی اخلاق به کتاب‌هایی اشاره کرده است که در سیاهه‌ی زیر می‌توانید رمان‌های این مجموعه را ببینید. لازم به یادآوری است که توضیحات جلوی هر عنوان کتاب از گفته‌های ایشان در همان جلسه است و نیز، این کتاب‌ها بر اساس ترتیب خاصی در این مجموعه قرار نگرفته‌اند. کوشیده‌ایم بهترین ترجمه و چاپ را از هر نسخه‌ی معرفی‌شده برای شما در این لیست قرار دهیم. «1. مرگ ايوان ايليچ، رمان كوتاهی از تولستوی. در آن آمده است كه از كوچكی به ما ياد می‌دادند كه هر انسانی می‌ميرد، سقراط انسان است، پس سقراط می‌ميرد؛ اما تا چند روز پيش از مرگ اين سخن را به لحاظ روانی نپذيرفته بود، چون در مواجهه‌ی با مرگ دچار حالت روانی‌ای می‌شود كه قبلاً نداشت؛ 2. غرور و تعصب، رمان معروف ادبيات قرن نوزدهم اروپا، كه بايد عنوانش را به «غرور و پيش‌داوری» ترجمه می‌كردند؛ 3. آهستگی، ميلان كوندرا، نويسنده‌ی پست‌مدرن روزگار ما. تمام سخن او در اين رمان اين است كه انسان چون عجله می‌كند كل زندگی خود را عاری از لذت كرده است؛ 4. رمان سولاريس، نوشته‌ی استانیسلاو لم، كه بعدها منبع الهام تاركوفسكی شد. او در اينجا مثال تلوزيون را می‌زند كه اول يك شبكه داشت و انسان تمام لذتی را كه داشت از آن می‌برد، اما الآن چندصد شبكه وجود دارد و هيچ وقت كسی از همه‌ی آن‌ها لذت كامل نمی‌برد، چون می‌داند شبكه‌ای كه هم‌اكنون در حال ديدنش است را به بهای محروميت از چندصد شبكه‌ی ديگر می‌بيند؛ 5. مائده‌های زمينی، آندره ژيد. نمونه‌ی خوبی برای آهستگی و لذت بردن از زندگی است كه می‌گويد وقتی زردآلويی را می‌خوری اول خوب در دهانت فشارش بده بعد لاشه‌ی آن را فروبده؛ 6 و 7. بینوايان، ويكتور هوگو. هميشه در بحث داوري افعال ديگران توصيه مي‌كنم كه آن بخش از اين رمان را بخوانيد كه مي‌گويد «آن كس كه بداند جنايت از چه دالان‌هايی گذر كرده است، هرگز داوری نمي‌كند»؛ 8. كتاب پدران و پسران تورگينف را بخوانيد، در آن شخصيتی هست كه مدارا می‌كند چون معتقد است حقيقتی وجود ندارد؛ 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 و 16. آثار داستايوفسكی، بهترين نمونه‌های وسوسه را در آثار داستايوفسكی می‌توان ديد، كسی به اندازه‌ی او به رويارويی وسوسه و ضابطه‌ی اخلاقي توجه نكرده است. رابينز، الهيدان آمريكايی طرفدار پل تيليش، جايی درباره‌ی داستايوفسكی گفته است كه او فلاكت و شكوه همزمان انسان را نشان داده است. يعنی قهرمان داستان‌های او گاه در برابر وسوسه‌ی چيزهای عظيم مقاومت می‌كند، اما در برابر چيزی به مراتب كمتر از آن هيچ مقاومتی ندارد: جنایت و مکافات، شب‌های روشن، قمارباز، ابله، بیچارگان، شیاطین، برادران کارامازوف، یادداشت‌های زیرزمینی؛ 17 و 18. رمان نامه‌های پیک ویک؛ 19. الیور تویست؛ 20. نمايشنامه‌ی معروف مولير در تمسخر فيلسوفان اسكولاستيک؛ 21. رمان كلكسيونر. در اين رمان قهرمان (يا ضدقهرمان) داستان از بس دوست دارد محبوب خودش را حفظ كند كه هيچ چيزی به او نرسد او را در صندوقي نگه مي‌دارد تا هيچ موجودي به او كاری نداشته باشد و كاري مي‌كند كه او می‌ميرد؛ بله پروانه‌ی خشكيده در اختيار ماست، اما اين پروانه غير از پروانه‌ای است كه هر لحظه جايی می‌رود؛ 22. اثر شل سيلور استاين، درباره‌ی كسانی كه به تكميل‌گری در عشق توجه دارند و می‌گويند عاشق كسی هستند كه آن‌ها را تكميل می‌كند، نه اينكه مشابه آن‌ها باشند يا نباشند؛ 23. گل‌های معرفت: مجموعه‌ی سه داستان».

46

پست‌های مرتبط به بینوایان (جلد اول)

یادداشت‌ها

چه وقت بای
          چه وقت باید یک رمان را دوباره خواند؟

هوگو در نامه‌ای به ناشر ایتالیایی «بینوایان» می‌نویسد: «هر جا که مردها دچار یأس و فراموشی شوند، هر جا که زن‌ها خودشان را به خاطر یک تکه نان بفروشند، هر جا که بچه‌ها از یک کتاب ساده یا کانون گرم خانواده محروم باشند، “بینوایان” در می‌زند و می‌گوید: در را باز کنید، من در خدمتتان هستم».
و این روزها چه خوب می‌توان نامه‌ی هوگو را تا بی‌نهایت ادامه داد:
هر جا که خانه‌ای را بر سر یک زن بی‌پناه خراب کنند، هر جا که انسان‌ها کلیه و قرنیه‌ی چشم‌شان را به خاطر دو روز زندگی بیشتر حراج کنند، هر جا که پدران امروز را دست خالی به خانه بازگردند و فردا و پس‌فردا را و مادران هیچ نداشته باشند که به فرزندانشان بدهند، هر جا که فکر و ذکر مردمی بی‌نوا، از صبح تا شب، پول باشد و پول، هر جا که در نگاه بالاشهرنشین‌ها و بچه‌زرنگ‌ها هر که پول ندارد یا تنبل است یا احمق، هر جا که مردمی از بی‌پناهی به حال خودشان بگریند و هر جا که زیست روزمره، کل هستی انسان‌ها را در خود فرو بلعیده باشد، مطمئن باشید که «بینوایان» پشت در است و می‌خواهد که شما آن‌را دوباره و دوباره بخوانید.
آنچه کتاب‌های بازاری موفقیت و سخنرانی‌های انگیزشی، در هم‌دستی با یک ساختار خشن و ظالمانه از چشم ما پنهان می‌کنند «تبعیض» است. از هر کسی که فقر را نتیجه‌ی حماقت و تنبلی می‌داند بترسید و با او تنها در خانه نمانید. گوش‌هایتان را تیز کنید! در می‌زنند. «بینوایان»، قفسه‌ی کتاب‌های فراموش‌شده‌ی کلاسیک را ترک کرده و آمده تا به شما بگوید: «گول این آدم‌ها را نخورید! مرا بخوانید! دوباره مرا بخوانید! من به شما خواهم گفت که چگونه تبعیض و بی‌عدالتی می‌تواند یک تراژدی سرد و سیاه بسازد. من به شما خواهم گفت که بیرون آمدن از سیاهی تنها با تصمیم فردی و اراده‌ی آهنین و کار زیاد ممکن نیست. من به شما خواهم گفت که چگونه یک ساختار ظالمانه می‌تواند انسان‌هایی شریف را قربانی کند تا منافع بی‌لیاقت‌ها تأمین شود. مرا بخوانید! مرا دوباره بخوانید!»
شنیدید؟ خودتان را برای خواندن این تراژدی تیره با ترجمه‌ی درخشان محمدرضا پارسایار آماده کنید.
        

0

          'به طور کلی قلم خیلی قشنگی داره و داستان هم زیباست اما هر کسی "بینوایان" رو فقط "جریان کوزت و ژان‌والژان" در نظر بگیره یه احمق به تمام معناست و حقشه یک تو دهنی بخوره‌. داستان اصصصلا به ژان‌والژان و کوزت خلاصه نمی‌شه و همونطور که از اسمش مشخصه در مورد تمام بینوایانِ پاریسه‌. هوگو خیلییییی مفصل در مورد تمام نقاط قابل توجهِ بینوایی توی پاریس حرف زده. و کلا خوندن این کتاب حوصله می‌خواد واقعا. یک چیز فوق العاده‌ی دیگه‌ای که توی کتاب وجود داره اینه که ویکتور خیلی خیلی زیرکانه و قشنگ اتفاقات واقعی پاریس و فرانسه رو به داستان خودش گره‌ زده طوری که به غیر واقعی بودن شخصیت‌ها شک می‌کنی. انگار این مرد تک به تک به دیدن عوامل موثر توی انقلاب فلان تاریخ فرانسه رفته و باهاشون مصاحبه کرده و بعد حرف‌هاشون رو کتاب کرده. 
به طور کلی "بینوایان" رو نباید صرفا یک داستان کلاسیک در نظر گرفت. پر واضحه که این یک اثر سیاسی و تاریخیه و من چون به این دو معقوله آنچنان علاقه‌ای ندارم، خوندن این کتاب خیلی فرسایشی و سرسام‌آور شد. اما پایانش اینقدر قشنگ و تاثیرگذار بود که خوشحالم صفحات سیاسی-تاریخیشو تحمل کردم و دراپش نکردم:)
اما بینوایان کتابی نیست که به هر کسی پیشنهاد کنم. 
جملات و دیالوگهای سنگینش به درد هر کسی نمی‌خوره و ممکنه خیلی کسل‌کننده باشه ولی داستان ژان‌والژان اینقدر قشنگ و غم‌انگیزه که ارزش خوندن داره:)'
        

3