معرفی کتاب ساداکو و هزار درنای کاغذی اثر الینور کوئر مترجم مریم پیشگاه

ساداکو و هزار درنای کاغذی

ساداکو و هزار درنای کاغذی

الینور کوئر و 2 نفر دیگر
4.3
96 نفر |
37 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

148

خواهم خواند

37

شابک
9789644321627
تعداد صفحات
48
تاریخ انتشار
1399/11/28

توضیحات

کتاب ساداکو و هزار درنای کاغذی، مترجم مریم پیشگاه.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به ساداکو و هزار درنای کاغذی

یادداشت‌ها

قصه ساداکو
          قصه ساداکو و درناهای کاغذی‌اش

ساداکو ساساکی، یکی از قربانیان بمب اتمی پسرک است که وقتی دوساله بود روی شهر هیروشیما انداخته می‌شود، او مدتی زنده می‌ماند اما بعدتر اتفاقات تلخ دیگری می‌افتند. ساداکو در ابتدای نوجوانی و دراثر اشعه‌هایی که به مرور زمان خونش را آلوده کردند به سرطان مبتلا می‌شود. یکی از دوستان ساداکو افسانه هزاردرنای کاغذی را برایش تعریف می‌کند. باوری قدیمی در فرهنگ ژاپن هست که می‌گوید هربیماری که هزارتا درنای کاغذی بسازد، شفا پیدا می‌کند. دخترک به این باور دل می‌بندد و شروع می‌کند به ساختن درناها و نهایتا وقتی ششصد و چهل و چهارمین درنایش را درست می‌کند، از دنیا می‌رود و بعدها مجسمه او درکنار هزاران درنای کاغذی در پارک صلح ژاپن نصب‌ می‌شود.

بعدها برادرش ماساهیرو که درناهای سادداکو را به سقف اتاقش در بیمارستان‌می‌چسبانده، حرف‌های جالبی می‌زند. اینکه چطور بعد از مرگش تلاش کردند که تعداد درناهای او را به عدد هزار برسانند. او می‌گفت باور جامعه و خانواده ساداکو این بود که او مرده، اما آرزوها و امیدش باید زنده می‌ماندند.

حالا به ۴۰‌کودکی فکر می‌کنم که درجنگ ۱۲ روزه از دست رفته‌اند. به بچه‌هایی که هرکدام‌ مثل ساداکو احتمالا پر از رویا و امید بودند. رویاهایی که در زیر چرخدنده‌های عبور سخت و دلهره‌آور این روزها، لِه می‌شوند و نهایتا به اعدادی ساده و کوچک تقلیل پیدا می‌کنند. بعد فکر می‌کنم و امیدوارم که بعدا آدمی صبور و تاب‌آور و باهمت سراغ بازماندگان این بچه‌ها برود و از آنها درباره رویاهای بچه‌ها بپرسد. چون من هم مثل ماساهیرو ساساکی معتقدم آرزوها و امیدهای بچه‌ها باید زنده‌ بمانند؛ به‌خصوص زمانی که صاحبان کوچک آنها زیرخاک هستند.

زینب محمدی مقانک
        

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          */حاوی اسپویل/*
دوست دارید در کمترین زمان ممکن دچار غمباد و بغض بشید؟ این کتاب مناسب شماست! ساداکو ۲ ساله بود که بمب اتم هیروشیما، محل زندگیش رو زیر و رو کرد. با اینکه خردسال بود اما همیشه می‌گفت دقیق به خاطر داره که چطوری بمب افتاد انگار که خورشید به زمین افتاده بود. ساداکو خیلی سریع می‌دوید مثل باد، همه می‌دونستند که ساداکو یه روزی دونده‌ی بزرگی میشه اما دست تقدیر برنامه‌ی دیگه‌ای برای ساداکو تدارک دیده بود. ۹ سال بعد از افتادن بمب اتم هنوز افراد زیادی به خاطر تنفس هوای آلوده مریض میشدند از جمله ساداکو که سرطان خون گرفت و به خاطر حرف دوست صمیمی‌ش که گفته بود طبق یک افسانه قدیمی اگه هزار درنای کاغذی درست کنی از بیماری نجات پیدا می‌کنی، شروع کرد به ساخت درناهای کاغذی اما ضعف بدنی اجازه‌ی ساخت هزار درنا رو نداد. در نهایت ساداکو چشمانش رو بست و دیگه باز نکرد. یک مجسمه از ساداکو در پارک صلح هیروشیما برای بزرگداشت ساداکو و تمام کودکان مثل اون ساخته شد.ه
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          تو این کتاب با چند پدیده منحصربفرد روبرو هستیم:
۱- بمب اتم: کتاب به هیچ عنوان درباره بمب اتم صحبت نمی‌کند،ب بلکه با بیان حال روز ژاپن و مردمش، در لایه های زیرین متن، مخاطب را به این فکر می‌اندازد:«آمریکای وحشی؛ بمب اتم؟!»
۲- ژاپن بعد از بمب اتم: فضای ژاپن بعد از آن اتفاق هولناک یک محیط بشدت آسیب دیده و فرو مانده در باتلاق بود. کشوری که نتوانسته بود هنوز از بمب اتم فرار کند، نتوانسته بود از ۱۹۵۰ پا فراتر بگذارد. (سال ۱۹۴۵ بمب اتم برخورد کرد)
۳- تفکرات و عقاید ژاپنی: کتاب به طور گویی ناخواسته عقاید ژاپنی جماعت درباره، شانس و خوشبختی و این موارد را بیان کرده است و چون هدف کتاب نبوده، توضیحات گیج کننده ندارد و مخاطب راحت با فضای تفکراتی ژاپن آشنا می‌شود.
۴- زندگی با تاثیرات بمب اتم: موضوع همین است؛ بمب اتم انفجارش تمام شد، اما هنوز آسیب می‌زند. شخصیت اصلی داستان همین را می‌گوید. حضور امادهٔ تیم درمان اثرات بمب اتم همین را می‌گوید. رسم و رسومات هر ساله مردم همین را می‌گوید.
۵- امید: ساداکو، خواهد مرد. جز این نیست، خود ساداکو می‌داند.
چی زوکو حتی به این موارد اعتقاد نداشت، اما برای ساداکو، هزار درنا را آورد. همه امیدوار بودند، شاید مهم ترین خصوصیت ژاپنی ها همین باشد؛ آنها خیلی امیدوار هستند. هر تکنولوژی عجیب و غریبی را که دیگران گفتند نمی‌شود، آنها گفتند می‌شود، امید داشتند و توانستند. شاید ژاپن بعد از بمب اتم دیگر سر پا نشد و هنوز هم تحت سلطه هست، اما بین مردمش، یا حداقل مردم روستایی اش هنوز امید وجود دارد.
        

34