مکبث

مکبث

مکبث

ویلیام شکسپیر و 3 نفر دیگر
4.2
58 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

134

خواهم خواند

44

کتاب حاضر، بازنویسی از داستانی معروف و کهن است که با زبانی ساده و روان برای کودکان و نوجوانان نگاشته شده است. تراژدی مکبث شرح زندگی پرحادثه سرداری دلیر و لایق به نام مکبث است. «دنکن»، پادشاه شریف و مهربان اسکاتلند، او را از میان هواخواهان خود برمی کشد و به وی لقب و منصب می بخشد اما مکبث بر اثر تلقین جادوگران و وسوسه نفس و به اغوای زن جاه طلب خویش در شبی که پادشاه مهمان اوست او را در خواب به قتل می رساند و با این کشتن جهنمی برای خویش به وجود می آورد. مکبث ازآن پس گرفتار عذاب وجدان می شود چندان که هر آهنگی و هر در کوفتنی او را هراسان می کند.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

یادداشت‌های مرتبط به مکبث

            یک شاهکار. «مکبث» نمایشنامه‌ای است برای چند بار خواندن. فرمانده‌ای که وسوسه می‌شود یا همسری که وسوسه می‌کند یا شاهی که به قتل می‌رسد یا خانواده‌ای که ترک می‌شود یا دلیری که به پا می‌خیزد یا فرزندی ترسو؟ همه‌ی این‌ها؛ همه‌شان می‌توانند شخصیت اول این نمایشنامه باشند؛ چون شکسپیر در شخصیت‌پردازی سنگ‌تمام گذاشته است. این داستان را از هر وری، با هر نگاهی و همراه با هر شخصیتی که بخوانی، مو لای درزش نمی‌رود. 
اما لیدی مکبث؛ آیا من یک نفرم؟ آیا من هستم که فکر می‌کنم و من هستم که هم‌زمان تصمیم می‌گیرم و من هستم که سپس عمل می‌کنم؟ آیا من از خودم می‌گریزم و گریز از خودم به من شهامت می‌دهد؟
من ترجمه‌ی عبوالرحیم احمدی را خوانده‌ام. باقی ترجمه‌ها را هم خواهم خواند. به‌نظرم ترجمه‌ی خیلی خوبی بود و توضیحات کامل در پاورقی هم کمک زیادی می‌کرد برای افتادن همه‌جانبه در میان جهان داستان و شکسپیر. پیشنهاد می‌کنم خواندن «مکبث» را در اولویت‌هایتان بگذارید.
          
            "سرزمین نگون‌بختی که از به یاد آوردن خود نیز بیم‌ناک است! کجا می‌توانیم آن‌ را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؟ آن‌‌جا که جز از همه جا بی‌خبران را، خنده بر لب نمی‌توان دید، آن‌جا که آه و ناله‌ها و فریادهای آسمان‌شکاف را گوش شنوایی نیست، آن‌جا که اندوه جان‌کاه چیزی‌ست همه‌جا یاب، و چون ناقوس عزا به نوا درآید کمتر کسی می‌پرسد که از برای کی‌ست؟ و عمر نیک‌مردان کوتاه‌تر از عمر گلی‌ست که به کلاه می‌زنند،
می‌میرند، پیش از آن‌که بیماری گریبان‌گیرشان شود."

تو چنین خوب چرایی آقای شکسپیر؟!؟
مکبث یکی از بهترین، جذاب‌ترین و قوی‌ترین نمایشنامه‌هایی بود که تا به امروز خواندم. آن‌قدر عالی که بود ارزش بارها خواندن و لذت بردن از آن را دارد.
ترجمه‌ی آقای داریوش آشوری هم ترجمه‌ای غنی و کامل بود. مقایسه‌ای که به لطف دو زبانه بود کتاب با متن انگلیسی به خصوص در بخش‌هایی که زنان جادو حرف‌شان را با وزن شعر بیان می‌کردند، انجام دادم... در فارسی نیز اشعار مورد اشاره وزن دار بودند که به این ترجمه اعتبار زیادی بخشیده.

نوزدهم آذرماه یک‌هزار و چهارصد و یک