بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 70

غالباً فکر می‌کردم که اگر مجبورم می‌کردند در تنه‌ی درخت خشکی زندگانی کنم، و در آن مکان هیج مسئولیتی جز نگاه کردن به کل آسمان بالای سرم، نداشته باشم، آن وقت هم کم‌کم عادت می‌کردم. آنجا هم به انتظار گذشتن پرندگان، و یا به انتظار ملاقات ابرها، وقت خود را می‌گذراندم. همچنان که در اینجا، منتظر دیدن کراوات‌های عجیب وکیلم هستم...

غالباً فکر می‌کردم که اگر مجبورم می‌کردند در تنه‌ی درخت خشکی زندگانی کنم، و در آن مکان هیج مسئولیتی جز نگاه کردن به کل آسمان بالای سرم، نداشته باشم، آن وقت هم کم‌کم عادت می‌کردم. آنجا هم به انتظار گذشتن پرندگان، و یا به انتظار ملاقات ابرها، وقت خود را می‌گذراندم. همچنان که در اینجا، منتظر دیدن کراوات‌های عجیب وکیلم هستم...

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.