معرفی کتاب آرایش دشمن اثر آملی نوتومب مترجم زیور ایزدپناه

آرایش دشمن

آرایش دشمن

آملی نوتومب و 1 نفر دیگر
3.9
86 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

125

خواهم خواند

37

ناشر
قطره
شابک
9786222019976
تعداد صفحات
92
تاریخ انتشار
1401/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        آرایش دشمن داستان یک مکالمة طولانی است که در تاریخ 24 مارس 1999 در سالن انتظار فرودگاه پاریس انجام میشود. گفتگویی میان مردی و دشمنش. دشمنی جانی. دشمنی غریبهآشنا. داستان گناه و جرم و جنایت. داستان عشق و جنون و نفسانیت. داستان پیدا و پنهان. داستان دو قاتل: یکی در پی انکار جرمش و دیگری در پی اثبات آن.
      

لیست‌های مرتبط به آرایش دشمن

نمایش همه
دایی جان ناپلئونمغازه خودکشیهر دو در نهایت می میرند

تولدم مبارک 🎉

50 کتاب

"تولدم مبارک! 🎂 یک سال با کلمات جادوگر! 🎉" امروز روز خاصی برای منه! 😊 تولد یک سالگیم رو جشن می‌گیرم، گرچه من اردیبهشتی نیستم. امروز ۷ اردیبهشته و در حالی که یک سال از ورودم به این دنیای پر از کتاب و قصه‌ها میگذره، می‌تونم بگم که این سفر، کاملاً زندگی من رو دگرگون کرده. 🥳 یادم می‌آید که یک سال پیش، دقیقاً در چنین روزی، با دلهره و تردید، برنامه‌ی طاقچه رو نصب کردم. تا اون روز من اصلا نیم نگاهی هم به کتاب نمی انداختم... اون روزا نه نویسنده‌ای می‌شناختم و نه کتابی که نامش رو شنیده بودم..... اصلا از حس واقعی کتاب خوندن بی خبر بودم😔 اما دنیای جدیدی رو به روی من باز شد! 🌟 وقتی که طاقچه به مناسبت هفته‌ی فرهنگ معاصر، کتاب «دائی جان ناپلئون» رو به‌صورت رایگان در اختیارم گذاشت، این فرصت رو غنیمت شمردم. شروع کردم به خواندن کتاب (اون زمان هیچ‌رمانی رو تا به حال نخونده بودم و این تجربه برام چالش‌برانگیز بود. بی‌جهت نبود که دو ماه تمام درگیر این کتاب شدم! امتحانات ترم و صفحات بلندش هم مزید بر علت بود. 📚😅) نمی‌تونم بگم که چقدر دلم برای این کتاب تنگ شد وقتی به انتهاش رسیدم. احساس عجیبی داشتم، انگار یکی از دوستام رو از دست داده‌ام. اما این احساس ناکافی بود. در واقع دلم می‌خواست دوباره آن را بخوانم! دقیقا یادمه کجا تمومش کردم، یه شب قشنگ اونم توی جاده 🛣 یه روز گرم تابستونی، طاقچه تخفیف تابستانه گذاشت و من فقط با یک لبخند سرازیر به دنیای کتاب‌ها شدم. 💫 کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» رو که تعریفش را از یکی از دوستام شنیده بودم، خریدم. اون کتاب، من رو به دنیای دیگه ای برد، دنیایی که در اون هر لحظه، هر واژه و هر احساس رو به صورت واقعی تجربه کردم. من به واقعی‌ترین شکل ممکن عاشق کتاب شدم! 😍📖 این کتاب رو هم دقیقا یادمه چه روزی تمومش کردم، یه روز بعد تولدم (تولد اصلیم❤) اینجا بود که حس کردم من رسما به جمع عاشقان کتاب‌خوان ملحق شدم؛ نه تنها از ۷ اردیبهشت که تولد اصلی واولین قدم من در این راه بود بلکه از اون روز به بعد هربار که یه کتاب جدیدی رو شروع به خوندن کردم، دوباره متولد شدم🤩 در این یک سال، من ۵۰ بار زندگی کردم و ۵۰ دفعه تجربه کسب کردم. ✨💖 اشک ریختم😭... خندیدم 😄... ترسیدم 😱... به هر جای دنیا سفر کردم وبا فرهنگ های مختلف آشنا شدم🗼🏫 ۵ یا ۶ کتاب بیشتر نخونده بودم تا با برنامه بهخوان آشنا شدم🥰 متاسفانه دقیقا با شروع مدارس متقارن شد(۴مهر🤦🏻‍♀️) 😐 بهخوان برام خیلی شگفت انگیز و جذاب بود(دقیقا همون برنامه ای بود که میخواستم🤩) در این مدت هم درس خوندم و هم کتاب خوندم (در نظر داشته باشین که سعی کردم که به درس و مدرسه م لطمه نزنه و نتیجه اش رو هم دیدم جزو دانش آموزان برتر مدرسه شدم✌🏻) ....... بعد از خوندن ۲۴ کتاب، نویسنده مورد علاقم رو پیدا کردم به سلامتی😅 و اون نویسنده بزرگوار کسی نیست جز: ⚡لوسی مود مونتگمری⚡ 📆دقیقا در تاریخ ۶ اسفند📆 💙با کتاب قصر آبی💙 همه چیز یهویی پیش اومد ، در لحظه دیدمش و خوندم به همین راحتی😁 اما دل کندن از کتاب با رنج و زحمت فراوان😶 همیشه آنی شرلی رو میدیم و هر سالی که پخش میشد بازم برام جذاب و تازه بود، و هیچ وقت هم فکر نمیکردم نویسنده این داستان انقدر جذاب باشه🥰 سر تون رو بیشتر از این درد نمیارم این داستان من بود 📖 🔻در لیست زیر تموم کتاب هایی که از ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ خوندم رو به اشتراک گذاشتم 👇🏻👣 به یاد تموم این لحظات، و به امید روزهای بیشتر با کتاب‌هایی جذاب و دل‌انگیز، تولدم رو جشن می‌گیرم! 🎉🌸

23

یادداشت‌ها

«آرایش دشم
          «آرایش دشمن» یه کتاب خیلی کوتاه و جمع‌وجوره، ولی حسابی آدم رو درگیر می‌کنه! 🤯 داستان درباره‌ی یه مرده به اسم ژروم انگار هست که تو فرودگاه منتظره پروازش با تاخیر مواجه شه. 🛬 یهو یه مرد غریبه میاد پیشش و شروع میکنه به حرف زدن باهاش، اما نه یه جور حرف زدن عادی... بلکه یه جور خیلی عجیب و آزاردهنده! 🤨
این غریبه، که اسمش تکستور تکسل هست، یه جورایی انگار داره ژروم رو تحریک میکنه، بهش تیکه میندازه، و هی یه چیزایی رو یادآوری میکنه که ژروم دوست نداره بهشون فکر کنه. 😠 
کل داستان تو یه فضای خیلی محدود و بسته اتفاق میوفته، تو همون سالن فرودگاه. ✈️ ولی این محدودیت باعث میشه که تنش و اضطراب داستان بیشتر بشه. 😬 انگار داری یه فیلم هیجانی رو تماشا میکنی که نمیدونی تهش چی میشه. 😱
«آرایش دشمن» یه کتابه درباره‌ی خشونت، درباره‌ی نفرت، درباره‌ی گذشته، و درباره‌ی اینکه چطوری یه اتفاق کوچیک میتونه زندگی یه آدم رو نابود کنه. 🤯 اگه دنبال یه کتابی هستی که ذهنت رو به چالش بکشه، اعصابت رو خورد کنه، و تا مدت ها بعد از خوندنش هم تو فکرت بمونه، این کتاب رو از دست نده! 📚
یه چیزی که شاید بعضی ها رو اذیت کنه اینه که داستان خیلی تاریک و دپرس کننده است. 🖤 ولی خب، به نظر من، این تاریکی بخشی از جذابیت کتابه. 😏 «آرایش دشمن» یه کتابیه که نشون میده آدم ها چقدر میتونن بیرحم و وحشتناک باشن. 😈 در کل، این کتاب یه تجربه ی خوندن خاصه، یه جوری که شاید هیچوقت فراموشش نکنی. 😉
        

19