یادداشت منتظرت میمانم روی همان نیمکت چوبی پاییز🍁🖤
منتظرت میمانم روی همان نیمکت چوبی پاییز🍁🖤
1403/12/29

«آرایش دشمن» یه کتاب خیلی کوتاه و جمعوجوره، ولی حسابی آدم رو درگیر میکنه! 🤯 داستان دربارهی یه مرده به اسم ژروم انگار هست که تو فرودگاه منتظره پروازش با تاخیر مواجه شه. 🛬 یهو یه مرد غریبه میاد پیشش و شروع میکنه به حرف زدن باهاش، اما نه یه جور حرف زدن عادی... بلکه یه جور خیلی عجیب و آزاردهنده! 🤨 این غریبه، که اسمش تکستور تکسل هست، یه جورایی انگار داره ژروم رو تحریک میکنه، بهش تیکه میندازه، و هی یه چیزایی رو یادآوری میکنه که ژروم دوست نداره بهشون فکر کنه. 😠 کل داستان تو یه فضای خیلی محدود و بسته اتفاق میوفته، تو همون سالن فرودگاه. ✈️ ولی این محدودیت باعث میشه که تنش و اضطراب داستان بیشتر بشه. 😬 انگار داری یه فیلم هیجانی رو تماشا میکنی که نمیدونی تهش چی میشه. 😱 «آرایش دشمن» یه کتابه دربارهی خشونت، دربارهی نفرت، دربارهی گذشته، و دربارهی اینکه چطوری یه اتفاق کوچیک میتونه زندگی یه آدم رو نابود کنه. 🤯 اگه دنبال یه کتابی هستی که ذهنت رو به چالش بکشه، اعصابت رو خورد کنه، و تا مدت ها بعد از خوندنش هم تو فکرت بمونه، این کتاب رو از دست نده! 📚 یه چیزی که شاید بعضی ها رو اذیت کنه اینه که داستان خیلی تاریک و دپرس کننده است. 🖤 ولی خب، به نظر من، این تاریکی بخشی از جذابیت کتابه. 😏 «آرایش دشمن» یه کتابیه که نشون میده آدم ها چقدر میتونن بیرحم و وحشتناک باشن. 😈 در کل، این کتاب یه تجربه ی خوندن خاصه، یه جوری که شاید هیچوقت فراموشش نکنی. 😉
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.