سقوط
در حال خواندن
42
خواندهام
378
خواهم خواند
206
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
یک طرف زیبایی است و طرف دیگر در هم شکستگان و پیمال شدگان . هر قدر هم این کار دشوار باشد من می خواهم به هر دو طرف وفادار بمانم. آلبر کامو در یکی از میکده های آمستردام ، مردی از خود و زندگی خود سخن میگوید و سقوط تدریجی خود را مرحله به مرحله شرح یم دهد. ژان باتیست کلمانس ، که روزگاری در پاریس وکیلی مبرز و موفق ، و نمونه انسانی درستکار و گشاده دست و پاکباز بوده است ، اینک بر این گذشته نگاهی هولناک می افکند و در پرتو ذهنی هوشیار ، دروغ و دورویی خود و دیگران را فاش می سازد: در این جهان و در این زمان هیچ کس نمی تواند خود را بی گناه بداند. تصویری که کلمانس از خود عرضه می کند ناگهان تصویر خود ما می شود . این کتاب کوچک آینه ی تمام نمای روزگار ما و انسان امروز است.
پرفروش های ایران کتاب جریان سیال ذهن فهرست برترین آثار داستانی جریان سیال ذهن ادبیات کلاسیک ادبیات داستانی پرفروش ترین کتاب ها فهرست برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم داستان فلسفی جایزه نوبل ادبیات دهه 1950 میلادی ادبیات اگزیستانسیالیسم فهرست برترین رمان ها درباره شهرها فهرست برترین آثار فلسفی گودریدز
یادداشت ها
3 روز پیش
1
1401/10/8
چند شب پیش و در نیمههای شب، خواندن کتاب "سقوط" اثر آلبر کامو را تمام کردم. تعریفهای زیادی دربارهاش شنیده بودم. چه از اهل کتاب، چه نظرات برنامه فیدیبو و چه گاه و بیگاه از منابع مختلف. تاحدودی با نظرات موافق بودم و تاحدود زیادی مخالف. اول برای شفاف شدن موضوع به قصهی کتاب میپردازم و بعد انشاءالله تا جایی که متوجه شدهام به نقدش. کتاب دربارهی ژان باتیست کلامنس است که در رستورانی با غریبهای آشنا میشود و داستان زندگی خودش را برای او بازگو میکند. او تعریف میکند که چندسال پیش وکیلی موفق و مردمدار و بسیار ریاکار بوده است و در زندگی خود خوشبخت بوده، او خودش را از دیگران هوشمندتر و موفقتر میدانسته است. تا این که شبی از روی پلی میگذشته و زنی را میبیند که از روی پل خم شده است. کمی که دور میشود صدای افتادن چیزی در آب را میشنود اما بدون هیچ اقدامی به راه خود ادامه میدهد و عمل خودش را توجیه میکند. از اینجا سقوط شروع میشود. میفهمد که هیچ دوستی ندارد، به دو رویی خودش پی میبرد و از دیگران متنفر میشود. او به جستجوی خودش میپردازد و نیاز به اعتراف، برای آرامش روح در او موج میزند. دست به کارهای مشغول کننده میزند و به مرگ فکر میکند و برای خواننده اعتراف میکند و... گروهی که موافق این کتاب هستند بیشتر سخن "ژان پل سارتر" را راجع به این کتاب نقل میکنند که گفته: «این کتاب زیباترین و فهمناشدهترین اثر کاموست.» من نیز در مورد فهم ناشدهترین اثر با سارتر موافق هستم. زیرا جملات آنقدر بهم چسبیده و پشت سر هم بود که گاها خسته کننده و از حوصلهی مخاطب خارج میشد و این فهم اثر را کمتر میکرد. در این کتاب کامو به مردی پرداخته که قبلا یک وکیل موفق بوده است اما در تمام کارهایش که از دید مردم بسیار خیرخواهانه و همراه با ادب اجتماعی بالا نیز بوده، ریا موج میزند و نویسنده صریحا به تمام اهداف پشت کارهایش اشاره میکند. این ویژگی در تمام ما انسانها کم و بیش وجود دارد که این دید صریح را ما نیز باید در زندگی خود و در مواجه با اعمالمان داشته باشیم. اما چیزی که در کتاب مرا آزار میداد و در جستجوی نقدهایی که داخل اینترنت و... انجام دادم نیافتم - در حالی که حس میکردم باید حتما چنین چیزی در جایی نوشته شده باشد و هرچه گشتم ندیدمش-، اشاره به کفر گوییهای نویسنده در خلال مباحث بعضا جالبی بود که به آن اشاره کردم. دیدگاه نویسنده در مورد حضرت مسیح(ع) این است که مسیح(ع) خودش میدانسته گناهکار است و برای همین تن به اینجور شکنجه و مرگی داده است، او فقط نمیدانسته برای کدامیک از گناهانش دارد مجازات میشود! سپس نویسنده به این موضوع میپردازد که مسیح(ع) سرچشمه ی تمام گناهانی بوده که در کشتن خودش شکل گرفته، چرا که به خاطر ولادت او کودکانی کشته شدند( البته این تصور نویسنده است.) + من نقاد نیستم و به لحاظ ادبی اصلا سررشتهای از روش نقد کتاب و آثار ادبی ندارم که بخواهم چنین اثری را به ورطهی نقد بکشم. اما طبق آموزههای دینی و حدیثی که از حضرت مسیح(ع) به ما رسیده با این مضمون که نقد کنندهی کلام باشید و هرچیزی را همینطور بدون نقد نپذیرید، سعی کردم نقدی هرچند کوچک و ضعیف بر این کتاب داشته باشم. خوندن این کتاب رو اگر با دید نقادانه بخوانید توصیه میکنم البته فقط برای متوجه شدن فضای فکری نویسنده و جامعه و یادگیری نکات نویسندگی، وگرنه به جز نکاتی که گذاشتم چیز خاص دیگری نداشت که ارزش خواندن داشته باشد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
1403/2/21
1
1401/9/8
6
1402/6/25
1
1402/9/25
4
1403/3/5
1
1403/4/21
4