نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی

نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی

نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی

4.0
130 نفر |
25 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

296

خواهم خواند

72

ناشر
افق
شابک
9789643695538
تعداد صفحات
228
تاریخ انتشار
1398/8/20

توضیحات

        نفت همان دولت است و دولت همان نفت
رضا ایمرخانی نویسنده ای پایبند به اصول خود است. با این همه آثار داستانی و حتی غیر داستانی او با استقبال شگفت اقشار گوناگون خوانندگان روبه رو شده اند . شاید راز علاقه مردم در صداقتی باشد که با قلم هنرمندانه ای او عجین است.

شنیده ام که ستاره ی دریایی اگر بازوش زیر سنگ گیر بیافتد از خیر بازو می گذرد و آن را قطع می کند اما این مال وقتی است که ستاره بیم داشته باشد از خطر...دولت نفت دارد،خطری تهدیدش نمی کند!و این گونه اقتصاد دولتی و مدیر سه لتی ساخته می شوند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی

آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزار ساله شاهنامه در آذربایجانملت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نص و سنتقطارباز: ماجرای یک خط

صد کتاب سدهٔ اخیر (سالی یک کتاب)

88 کتاب

نه ریویو می‌نویسم، نه متن حلاجی‌شده و تحلیلی. به قول نظامی‌ها فعلا دنبال عملیات نیستم، بیشتر دارم شناسایی می‌کنم. انتخاب‌هایم یقینی است؟ نمی‌دانم؛ ولی باورپذیر است. معیار انتخابم مهم بودن اثر در امروز مملکت است و پیوند محکم آن با هویت امروز ایرانی‌ها و اگر اینها صادق نباشد فرم اثر هم ناقص می‌ماند. کتابهای تخصصی از دایره این انتخاب بیرون هستند، کتاب‌های ابتر و در زمان مانده هم همین طور. غالب کتابهای انتخابی خوبند، ولی گاهی چیزهایی مثل غربزدگی آل‌احمد خیلی مهم و هنوز مسئله هستند اگرچه بد باشند. (چند تایش در به‌خوان نیست؛ از جمله مادران و دخترانِ مهشید امیرشاهی) ۱۳۰۱: افسانه، نیما یوشیج ۱۳۰۲: باغ بهشت، نسیم شمال ۱۳۰۳: دیوان عارف، عارف قزوینی ۱۳۰۴: کلید استقلال اقتصادی ایران، احمد متین دفتری (در به‌خوان نیست) ۱۳۰۵: ایران‌شاه، ابراهیم پورداود ۱۳۰۶: ایران باستانی، حسن پیرنیا ۱۳۰۷: حافظ تشریح، عبدالحسین هژیر ۱۳۰۸: تاریخ ادبیات ایران، جلال‌الدین همایی (در به‌خوان نیست) ‍۱۳۰۹: از پرویز تا چنگیز، حسن تقی‌زاده ۱۳۱۰: سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی ۱۳۱۱: یک سال در آمریکا، عیسی صدیق ۱۳۱۲: تاریخ ایران، عباس اقبال آشتیانی (در به‌خوان پیدایش نکردم) ۱۳۱۳: بیست مقاله، محمد قزوینی ۱۳۱۴: جنگ ده سالهٔ ایران و روس، جمیل قوزانلو ۱۳۱۵: پیام من به فرهنگستان، محمدعلی فروغی ۱۳۱۶: پیامبر، زین‌العابدین رهنما (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۷: تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۸: غزالی‌نامه، جلال‌الدین همایی ۱۳۱۹: تاریخ مشروطهٔ ایران، احمد کسروی ۱۳۲۰: دیوان اشعار، پروین اعتصامی ۱۳۲۱:‌ کلید فهم قرآن، شریعت سنگلجی ۱۳۲۲: بازیگران عصر طلایی، ابراهیم خواجه‌نوری ۱۳۲۳: امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت ۱۳۲۴: التفاصیل، فریدون توللی (در به‌خوان نیست) ۱۳۲۵: لغت‌نامه، علی‌اکبر دهخدا (مهم‌ترین کتاب قرن) ۱۳۲۶: سبک‌شناسی، محمدتقی بهار (در به‌خوان نیست!) ۱۳۲۷: سه تار، جلال آل‌احمد ۱۳۲۸: تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، محمود محمود ۱۳۲۹: خاطرات و خطرات، مهدی‌قلی هدایت (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۰: تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی ۱۳۳۱: هرمزدنامه، ابراهیم پورداود ۱۳۳۲:‌ سفری به مسکو، محمود تفضلی (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۳: امثال قرآن، علی‌اصغر حکمت ۱۳۳۴: مکتب‌های ادبی، رضا سیدحسینی ۱۳۳۵: زمستان، مهدی اخوان‌ثالث ۱۳۳۶: تاریخ فرهنگ ایران، عیسی صدیق (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۷: برگزیده داستان‌های شاهنامه، احسان یارشاطر ۱۳۳۸: معصوم پنجم، جواد فاضل ۱۳۳۹: قلمرو سعدی، علی دشتی ۱۳۴۰: نبردهای محمد، نصرت‌الله بختورتاش ۱۳۴۱: غرب‌زدگی، جلال آل‌احمد (ضروری‌ترین مضّر) ۱۳۴۲: ایلخچی، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۳:‌ خسی در میقات، جلال آل‌احمد ۱۳۴۴: سواد و بیاض، ایرج افشار ۱۳۴۵: اهل هوا، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۶: دیوان اشعار، شهریار ۱۳۴۷: توپ، غلامحسین ساعدی ۱۳۴۸ سووشون، سیمین دانشور ۱۳۴۹: در عین حال، نجف دریابندری ۱۳۵۰: سوگ سیاوش، شاهرخ مسکوب ۱۳۵۱: رستم و اسفندیار در شاهنامه، محمدعلی اسلامی ندوشن ۱۳۵۲: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، فروغ فرخزاد ۱۳۵۳: همسایه‌ها، احمد محمود ۱۳۵۴:‌ جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی ۱۳۵۵: فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری ۱۳۵۶: آسیا در برابر غرب، داریوش شایگان ۱۳۵۷: کلیدر، محمود دولت‌آبادی ۱۳۵۸: قصه‌های مجید، هوشنگ مرادی کرمانی ۱۳۵۹: اوراق تازه‌یاب مشروطیت، ایرج افشار ۱۳۶۰: آشفتگی در فکر تاریخی، فریدون آدمیت ۱۳۶۱: زمین سوخته، احمد محمود ۱۳۶۲: صحیفه امام، سیدروح‌الله خمینی (این کتاب هم در به‌خوان نیست که البته طبیعی است! توی هیچ کتاب‌فروشی این‌وری آن‌وری هم دیگر نیست!) ۱۳۶۳: غم‌های بزرگ ما، رضا براهنی ۱۳۶۴: خاطرات الهیار صالح، سیدمرتضی بشیر ۱۳۶۵: دفتر ایام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۶: با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ، نادر ابراهیمی ۱۳۶۷: تاریخ ایران بعد از اسلام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۸: بزم‌آورد، عباس زریاب خویی ۱۳۶۹: نقطهٔ رهایی، گلعلی بابایی ۱۳۷۰: قبض و بسط تئوریک شریعت، عبدالکریم سروش ۱۳۷۱: نخست‌وزیران ایران، باقر عاقلی ۱۳۷۲: مدار صفر درجه، احمد محمود (کولاک رمان فارسی) ۱۳۷۳: زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران، جواد طباطبایی ۱۳۷۴: نامه‌های دکتر مصدق، محمد مصدق  ۱۳۷۵:‌ سفر به گرای ۲۷۰ درجه، احمد دهقان ۱۳۷۶: یادداشت‌های روزانه، مهدی بازرگان (در به‌خوان نیست) ۱۳۷۷: در کارگاه نمدمالی، خسرو شاهانی ۱۳۷۸: مجموعه اشعار، احمد شاملو (بهترین شاعر معاصر) ۱۳۷۹: همپای صاعقه، گلعلی بابایی و حسین بهزاد ۱۳۸۰: بحران رهبری نقد ادبی و رساله حافظ، رضا براهنی ۱۳۸۱:‌خانهٔ دایی یوسف، اتابک فتح‌الله‌زاده ۱۳۸۲: سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی، جواد طباطبایی ۱۳۸۳: شب ژنرال‌ها، خسرو معتضد ۱۳۸۴: ما و راه دشوار تجدد، رضا داوری اردکانی ۱۳۸۵: تاسیان، هوشنگ ابتهاج ۱۳۸۶: دستور زبان عشق، قیصر امین‌پور ۱۳۸۷: سورهٔ انگور، علیرضا قزوه ۱۳۸۸: مجموعهٔ اشعار، حسین منزوی ۱۳۸۹: نفحات نفت، رضا امیرخانی (امیدوارکننده‌ترین مأیوس) ۱۳۹۰: با چراغ و آینه، محمدرضا شفیعی کدکنی ۱۳۹۱: در پایتخت فراموشی، محمدحسین جعفریان ۱۳۹۲: روزنوشت؛ یادداشت‌های روزانه شهید حسن باقری، احمد دهقان ۱۳۹۳: گزیده اشعار، علی معلم دامغانی (متفکرترین شاعر معاصر) ۱۳۹۴: فرهنگ فیلم‌های جنگ و دفاع ایران، مسعود فراستی (کامنت‌های مؤلف کتاب را ماندنی می‌کند) ۱۳۹۵: تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی (مشکل ایران چیست؟ درد کجاست؟) ۱۳۹۶: آدم ما در قاهره، محمد قائد ۱۳۹۷: قطارباز، احسان نوروزی ۱۳۹۸: ملت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی (اصل بحث اینجاست؛ مصنّف دردِ تن را بهانه کرد تا بیشتر بهش نپردازد)  ۱۳۹۹: آذربایجان و شاهنامه، سجاد آیدنلو ۱۴۰۰: مادران و دختران، مهشید امیرشاهی (بهترین نویسندهٔ زن ایرانی؛ حسن ختام سیاهه) (متأسفم که این کتاب در به‌خوان نیست)

26

یادداشت‌ها

          امیرخانی را بیش از اینکه داستان نویس بیابم یک متفکر اجتماعی یافته‌ام. یک جستارنویس خوش‌قلم و در نفحات نفت بیشتر
شاید بهتر از این نشود دردهای اقتصادی این مملکت را که گندش مثل بوی سولفید هیدروژن به همه جا سرایت کرده تشریح کرد.
امیرخانی در این کتاب توضیح داده چرا هر چه بیشتر پیش می‌رویم گره کورتر می‌شود؟ او به خوبی نشان داده فرهنگ،کتاب،قابلامه و آنچه در اوست،احزاب سیاسی خاصتاً حزبِ شمس‌الله کوره،مهر و تسبیح،فوتبال،مذاکرات هسته‌ای و هر ایکسی چگونه نخش وصل می‌شود به گوساله سامری یا همان ملک سلیمان خودمان!
بگو از کجا و چگونه پول در‌میاوری تا بگویم چطور فکر می‌کنی،تا بگویم اصلاً چی هستی!
و  مهمتر اینکه  چطور پول مُفت اقتصادِ نفتی دولتی ناخودآگاه همه چیز را خفه می‌کند، حتی خودش را! 
جوانه‌های نفحات نفت برمی‌گردد به اواخر دهه هفتاد اما بیشتر حاصل تاملات نویسنده در دهه هشتاد است و حالا ده یازده سال پس از اولین چاپش، برای هر ایرانی، به واقعیتی کاملاً قابل لمس و غیر قابل انکار تبدیل شده است.
        

12

          ⭕آقای امیرخانی این‌بار در این کتاب خارج از قید و بند سفرنامه نویسی و رمان نویسی ، کتابی در نقد فرهنگ نفتی مردمان ایران زمین و مدیریت دولتی نفت نوشته اند
در واقع این کتاب یک نامه ی برادرانه است به مردم
و متن کتاب به جذابیت کتاب های قبل هست ، منتها با مقدار زیادی تلنگر به خودمان
البته این کتاب در سال ۸۸ نوشته شده و بعضی مشکلات مطرح شده در کتاب تا حدی حل شده ، اما مشکلات اصلی این داستان همچنان پابرجاست

⭕در واقع ایشون مشکل اصلی مدیریت نفتی کشور رو مسئولین نمیدونند و این چنین می نویسند:((گله ی این قلم از مخاطب جوانِ امروزی است که افقش را در کار دولتی می بیند ، این پاره‌خط فقط برای این رقمی شده است که دریابیم برای برون رفت از آن‌چه درش هستیم چاره ای نداریم جز غیر دولتی بودن و فرهنگِ کارِ غیر کارمندی))


⭕بخشی از کتاب:(اشاره به بازی های شهرآورد پرسپولیس و استقلال)
در این مُلک معاونِ تربیت بدنیِ رییس جمهور وقت ، با دستِ چپ ، دست راست را می گیرد و خودش با خودش مچ می اندازد و چهل میلیون نفر می نشینند و این مچ اندازیِ نفس گیر را می بینند و کف می زنند ...
        

1

          میگم یه وقت بد نباشه اگه بگم  من این کتاب رو امسال (مهر ۱۴۰۲) و برای بار اول خوندم؟ کتابی که چاپ سال ۸۹ بوده، قبلش نشت نشا و ارمیا و بیوتن و خرده‌داستان‌های امیرخانی منتشر شده، من هم با قلمش آشنا بودم. اما با همه این اوصاف ۱۳ سال طول کشیده تا بخونم.

وقتی می‌خواستم بخونمش از خودم پرسیدم آیا با توجه به ماهیت مطالب کتاب، قرار نیست یه مطلب بیات و از دهن‌افتاده و حتی تاریخ‌مصرف گذشته بخونم؟

در هر حال، برای پاسخ به همین سوال هم باید شروعش می‌کردم. و باید بگم از خوندنش خوشحالم، به چند دلیل:

اول، دلم برای خوندن متن و نوشته‌ای از امیرخانی تنگ شده بود. ابراز عقیده و واژگان اختصاصی امیرخانی چیزی نیست که هر جایی و تو قلم هر کسی پیدا بشه. فارغ از درست یا غلط بودن نظر و حرفش، از جسارتش همیشه لذت می‌برم. جسارتی که متعهده و دور از ولنگاری یا اشاعه ناامیدی است. پنج ستاره‌ای هم که دادم در وهله اول به خاطر ادبیاتشه و بعد به خاطر موشکافی و تحلیل‌هاش.

دوم، کتاب تاریخ مصرف گذشته نبود. سال ۸۹ کتابی پیشرو و پیشگو بوده و الان دقیقا سر وقت اون‌ حرفها رسیده. شاید تنها قسمت بیات‌شده بخش‌هایی بود که درباره توسعه اینترنت در جهان گفته و هم الان همه دنیا کم و زیاد به همون‌ مرحله رسیدن. حتی بعضی کشورها ازش رد شدن.

سوم، بررسی‌ها، تحلیل‌ها، پیش‌بینی‌ها و مقایسه‌های امیرخانیِ جوان خیلی جذاب بود. زمان نگارش کتاب، مردی بوده اواخر دهه سی زندگی و این همه تسلط به اتفاقات و رویدادها و آمارها اون‌هم از جانب کسی که به عنوان رمان‌نویس و سفرنامه‌نویس شناخته شده، قابل تحسینه.
امیرخانیِ این‌ کتاب، مثل مگس روی زخم ننشسته. او نویسنده‌ی تراز مسلمان، انقلابی و متعهده که سعی کرده درد رو ببینه، درمان رو هم پیشنهاد بده. در ضمن در قسمت ارائه راهکار و درمان، از ماهیت ایرانی و اسلامی جامعه‌اش غافل نبوده و خواسته متناسب همه اون ویژگی‌ها راه‌حل ارائه بده. این‌که دردهای برشمرده درسته یا نه، درمان‌های پیشنهادی کاربردیه یا نه در این مرحله مهم نیست. دغدغه‌مندی نویسنده ورای همه اینها ارزشمنده. امیرخانی نه اهل دولت (سه‌لت!) بوده، نه در زمره قانونگذاران. ولی از منظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آسیب‌شناسی موجزی کرده و زمینه‌های مختلف رو به تفکیک بررسی کرده.

متاسفانه هنوز اکثر حرف‌هاش درسته. به انضمام اینکه در اون سال‌ها حجم تحریم‌ها به این شدتی که تو ده سال اخیر تجربه کردیم، نبوده. اگر از سال‌ها قبل، از دهه هفتاد که رهبری هشدار می‌داد به جدایی از اقتصاد تک‌محصولی تا اواخر دهه هشتاد که یه نویسنده اومده خطرات این معضل رو برشمرده، مسئولان سه‌لتی به فکر بودند، شاید بعد تحریم‌های همه‌جانبه و شدید دهه نود کمتر آسیب می‌دیدیم. اگه سیستم کارآفرینی تغییر می‌کرد، اگه سامانه دریافت مالیات خیلی زودتر از اینها قانونمند می‌شد و تلاش هایی که الان تازه شروع شده، اون موقع شروع شده بود، الان داشتیم ثمراتش رو می‌دیدیم.

من خیلی گشتم نقدهای حسابی درباره این کتاب بخونم. نقدی که بیاد بگه مثلا فلان قسمتش رو اشتباه گفته یا فلان تحلیلش نادرسته. ولی مطلب خاصی پیدا نکردم. پس در مورد درستی و نادرستی همه حرف‌هاش نظری ندارم. اما اونهایی که به تجربه یا با گذشت زمان دیدم و درک کردم، خیلی دردناک بود.

فصل "کدام استقلال و کدام پرسپولیس" رو خیلی دوست داشتم.
فصل "افق" رو از این جهت که به تفاوت ماهوی انسان ایرانی با چینی، هندی، مالزیایی و آمریکایی پرداخته بود، می‌پسندیدم. این نوع بررسی متاسفانه همیشه مغفوله. امیرخانی تو کتاب "نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ" هم این نوع بررسی رو ادامه داده بود.
و البته فصل "زمین مسطح، گرد و مشبک" همون فصل پیشگوی جذابش بود که الان محقق شده. و ما هنوز اندر خم زمین گردیم. شاید در آستانه ورود به مشبک. 


        

11

محمد

محمد

1401/11/20

          کتاب صوتی این کتاب با صدای آقای پیمان قریب پناه گوش دادم.

خب به طور کلی استراتژی خصوصی سازی و در زمان حاضر «مولدسازی» را در کشور شاهد هستیم البته خب طبیعی است ایراداتی دارد و با هدف خصوصی سازی که مدنظر قانون اساسی است متفاوت است و فرمان رهبری مبنی بر سیاستگذاری و هدایت و نظارت به نظر رعایت نشده است که فرض بر این است نویسنده این نوع از واگذاری را مدنظر دارد و نه رهاسازی. تعاونی هم ظاهرا زیاد توجه نمی شود.

دقیق نمی دانم ولی شنیدم درآمد نفت ۳۲۰ همت است و درآمد امسال مالیات ۱۰۰ همت فلذا دغدغه مهندس امیرخانی! تا حدودی دغدغه مسئولان هم بوده است که این چنین درآمد مالیات بالا رفته است. فکر کنم این کتاب در زمان قبل از تحریم نفت ایران در سال ۱۳۹۰ نوشته شده است و زمان درآمد سرشار نفتی منتها به طورکلی مدیریت نفتی و دولتی را محل اشکال می داند.

حقیقتش حس می کنم حرف مفت زده است! حرف کوچه بازاری که نمی زنیم، طراحی خودرو نقاشی نیست هزارتا مکافات دارد و اندازه پول خونتان باید هزینه کنید، برویم دانشگاه کمک کنند؟ :) مگه دانش آبمیوه گیری است که دکمه بزنید کار حل شود؟ قربون دستت یکی دوتا جنگنده هم طراحی کن! سطح فناوری کشورها باهم متفاوت است از طرفی ما تنهاییم...

در مرحله بعد رقابت کامل باید باشد احسنت، مثلا کشور زیر تحریم فرضا اینقدر ارز دارد که ماشین وارد کند و رقابت شکل می گیرد خب رقابت توسعه می خواهد فلذا مثلا چطور طراح اِلمان محدود به ما می دهند؟ آهان کشورهای تحریم کننده به ما آموزش می دهند ... بعد مثلا فولاد UHSS چطور تولید می شود؟(خداروشکر قرارداد با چینی ها بسته شده است) آره دیگه شرایط رقابت کامل را فرضا ایجاد می کنیم خود به خود تولید می شود! بله دیگر فرض این است بخش خصوصی از زیر گل هم این ها را پیدا می کند ... وقتی اندازه صنعت از حیث بازار و فناوری ما در اندازه آن ها نیست باز کردن درهای کشور مساوی است با نابودی این صنایع که نتایج واضحی دارد.
فکر کردید صنعت شماره یک کشور با میلیون ها کارمند و کارگر و متخصص را می شود بست؟ شما را به تعطیل کردن هپکو و هفت تپه حواله می دهم(خصوصی سازی بد) که با چند هزار کارگر مشکل امنیتی برای کشور درست شد آنوقت ...

بعد برای اقتصادی شدن و کاهش قیمت، تولید باید انبوه باشد وقتی همین بازار را ازش گرفتید با کی رقابت کند؟ خلاصه خودرو و مسائل دیگر خیلی پیچیده است کار من و شما نیست :)

درباره قانون که باید نشات گرفته از نظر مردم و سبب یک فضیلت  و مزیت باشد را قبول دارم به شرط اینکه در چارچوب شارع مقدس باشد.

درباره مناطق آزاد متاسفانه درست می گوید. اوضاع در منطقه ما خیط است دیگر چیزی به اسم مردم محلی را متصور نیستم. نکات مهمی را درباره دبی گفت البته درباره خرمشهر و بحث راهیان نور باید فرهنگی هم نگاه کرد و نگاه صرفا مالی کار را بدتر می کند.

یک نکته هم درباره ورود دولت و گازکشی می گوید و باید بگم از جهت دیگری درست می گوید کشور ما روی دو منبع انرژی یعنی نفت و گاز سوار است درحالی که کشورهای مختلف سبدانرژی خود را بسیار متنوع کرده اند و با این که ما هیزم و ذغال و ... را مسخره می کنیم و به پوشش بالای 90 درصدی گاز افتخار می کنیم باید بدانیم ما هم به سبد انرژی متنوع نیاز داریم سبدی که به اروپا کمک کرد با هر بدبختی از زمستان بگذرد.

درباره کتاب و فوتبال همانطور که در «فوتبال علیه دشمن» گفتم چیزی نمی دانم. 

خلاصه که نقد نمی نویسم یک نظر ساده است، خیلی زیاد شد ... اصولا اگر پشه هم نیشتان زد تقصیر نفت و دولت و مدیر است :))
ولی جدی دغدغه ارزشمندی است.
        

17