دیوار گذر: پنج داستان کوتاه

دیوار گذر: پنج داستان کوتاه

دیوار گذر: پنج داستان کوتاه

مارسل امه و 2 نفر دیگر
3.8
23 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

36

خواهم خواند

28

ناشر
ماهی
شابک
9789647948937
تعداد صفحات
168
تاریخ انتشار
1398/4/16

توضیحات

        مجموعه داستان دیوارگذر از آثار شاخص مارسل امه، نویسنده ی فرانسوی، است. اغلب داستان های این مجموعه، که امه آن ها را در سال های جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه نوشته، درباره ی جنگ و حواشی آن است و درون مایه هایی غریب و نامتعارف دارند. داستان «دیوارگذر» روایت کارمندی ساده است که ناگهان درمی یابد توانایی گذر از دیوارها را دارد. «کارت»، داستان دیگر کتاب، فرآیند تمدید زندگی مجدد را به نمایش می گذارد. داستان در قالب یادداشت های روزانه نوشته شده است. راوی با کسان دیگری به نوعی مرگ نسبی محکوم است. آن ها ناچارند کارت زمان تهیه و مدت زندگی خود را طولانی تر کنند. امه در این داستان تمام موقعیت های طنزآمیز را می کاود. داستان های «ضرب المثل» و «چکمه های هفت فرسخی» واقع گراترین داستان های این مجموعه هستند. اما آن حس کنایی امه در این داستان ها نیز مشهود است. دیگر داستان این مجموعه «حکم» نام دارد
      

لیست‌های مرتبط به دیوار گذر: پنج داستان کوتاه

پارمیدا

پارمیدا

1401/11/20

کشتن مرغ میناشب های روشنزندگی در پیش رو

برای تازه‌کتابخوان‌های کمال‌گرا!

8 کتاب

کتاب بد یا آدم را از خواندن زده می‌کند یا به موجودی متوهم تبدیل می‌کند. تاریخ انقضای آن جمله‌ی معروف گذشته؛ دیگر هر کتابی ارزش خواندن ندارد. امروز ناشرانِ کاسب‌کار زیادی سربرآورده‌اند. کتاب‌های خوبی که با ترجمه‌های افتضاح (ترجمه‌های فارسی به فارسی) با ۵۰٪ تخفیف در هایپرمارکت‌ها، دکه‌ها و غرفه‌های مترو یافت می‌شوند و ناشرانی که با دریافت پول آثار نازل و بی‌کیفیت نویسندگان بالقوه را راهی بازار کتاب می‌کنند. این نویسندگان بالقوه‌ی عجول و این ناشرانِ تاجر هر دو فراموش کرده‌اند که نویسندگی شغل است و باید درآمد داشته باشد نه هزینه! از این رو سال‌هاست که دغدغه‌ام این است که به تازه‌ کتابخوان‌ها یا افرادی (مثل خودم) که سال‌ها کتاب اشتباه خوانده‌اند کتاب‌های خوب معرفی کنم و از آثار زرد و دکه‌ای دورشان کنم. توجه توجه: کتاب‌هایتان را از کتابفروشی بخرید نه《هر》جای دیگر. توجه ۲: اگر نمی‌خواهید تبدیل به انسانی تک بعدی شوید حتما از کتابفروشی‌های عمومی خرید کنید. کتاب‌هایی که فقط در کتابفروشی‌های خاصی پیدا می‌شود مدخل ورود به دگماتیسم و افراطی‌گری است. نمی‌خواهم کتاب‌های پیش‌پاافتاده معرفی کنم. نمی‌خواهم مثل بسیاری لیست‌ها کیمیاگر و چشم‌هایش معرفی کنم. بر این عقیده‌ام که فرصت کوتاه است و لازم نیست از پله‌های کمکی استفاده کنیم. هر کس که می‌خواهد کتاب خواندن را شروع کند از پیش می‌داند که اول راه کمی سختی خواهد داشت. این لیست بسیار کوتاه شامل کتاب‌هایی است که در زمره‌ی شاهکارهای ادبیات جهان‌اند و در عین حال به علت موضوع یا فرم داستانی دارای کشش و جذابیتی هستند که برای تازه‌‌خوان‌ها مناسب است. (به ترتیب و از همین مترجم‌ها بخوانید.)

50

یادداشت‌ها

          در حقیقت ۴.۵ بود ولی حیف که نمی‌شه این ستاره‌ها رو نصف کرد. :<
وقایعی با چاشنی فراوونی از خیال و سفر و جهش در زمان‌هایی که تو بیشتر داستان‌های این مجموعه وجود داشت، شگفت‌زده‌م می‌کرد. اصلاً جوری نبود که دل آدم‌و بزنه یا غیرواقعی بودنش به چشم بیاد و برقراری ارتباط رو سخت کنه. 
اوّلین اثری بود که از مارسل امه می‌خوندم و واقعاً ازش لذّت بردم. یعنی بی‌شک جزو مجموعه داستان کوتاه‌هایی می‌شه که اگه کسی داستان کوتاه خواست، بهش معرفی کنم.
تنها داستانی که دوست نداشتم، داستان سوم "حکم" بود. داستان اول و دوم که درخشان بودن (مخصوصاً داستان دوّم که ایده‌ی نابی پشتش بود) ولی با خوندن داستان سوم و چهارم، یعنی "حکم" و "ضرب‌المثل" از خیالی بودن داستان‌ها کمتر می‌شد و انگار فاز ماجرا عوض می‌شد. ولی تو داستان آخر، دوباره به روند قبل برمی‌گشت و آدم‌و برای پایان مشتاق می‌کرد. چون واقعاً داستان‌ها جوری هستن که فقط با خوندن جمله‌ی آخر کامل می‌شن. یعنی غیرقابل پیش‌بینی. 
این کتاب‌و فروشنده‌ی غرفه‌ی این انتشارات تو نمایشگاه کتاب بهم پیشنهاد کرد و الآن واقعاً خوش‌حالم که به حرفش اعتماد کردم و کتابو خریدم. :}}
یعنی در آخر جناب مارسل امه، دمت گرررم :>
        

0

hatsumi

hatsumi

1402/3/29

          کتاب از پنج تا داستان کوتاه تشکیل شده که سعی میکنم در مورد هر کدوم توضیحی جزئی بدم.

داستان دیوار گذر:مردی به نام دتیول که در شهر مونتمار زندگی می کرد ،متوجه میشه که از استعداد غیرعادی عبور از دیوارها برخوردار هست.وقتی به پزشک مراجعه میکنه،پزشک علتش رو خستگی مفرط دتیول تشخیص میده و براش دارو تجویز می کنه.اما دتیول از خوردن دارو خودداری میکنه و از این به بعد شاهد حوادث غیرعادی در زندگی ذتیول هستیم.داستان مایه هایی از طنز و کمدی رو داره و بر پایه رئالیسم جادویی نوشته شده ،ایده داستان خیلی خوب بود اما پرداخت برای من ضعیف بود و اتفاق ها قابل پیشبینی بود،اما تبدیل شدن دتیول رو از منشی ای ترسو به اسطوره ای که مردم در موردش حرف بزنن رو دوست داشتم و اون میلش به دیده شدن و تبدیل از یک شخصیت ضعیف به قوی ،طوری که خودش رو لو داد.

داستان کارت: داستان از جایی شروع میشه که دولت بخاطر قحطی تصمیم میگیره افرادی که نقش مهمی در اجتماع ندارند مثل بیکارها،سالخورده ها و بازنشسته ها رو از بین ببره ،و کارتی رو توزیع میکنه که افراد برحسب مفید بود حق دارند روزهایی رو زندگی کنن و هر کسی سخت به دنبال ارتقا رتبه و زندگی بیشتر هست،یک جایی نویسنده متوجه میشه خودش هم باید روزهای کمی رو زندگی کنه و ضربه ای که میخوره خیلی برای من جالب بود،فضای داستان اون رو به سمت داستان های دیستوپیایی و آخرالزمانی میبره و باز هم سبک نویسنده رئالیسم جادویی هست.

داستان سوم حکم تفاوت چندانی با داستان دوم نداره ،بر پایه رئالیسم جادویی و فضای دیستوپیایی و فانتزی نوشته شده،مردم از جنگ خسته شدن و دلتنگ زندگی عادی قبل از جنگ هستن و دولت ها که نمی تونن جنگ رو متوقف کنن تصمیم می گیرن زمان رو هفده سال به جلو حرکت بدن...

داستان ضرب المثل در مورد پدری مستبد و سرسخت به نام مسیو ژاکوتن هست که تصمیم داره سرمیز شام کاندید شدن خودش رو برای نشان برگ نخل آکادمی به خانوادش اطلاع بده ،اما وقتی میبینه جو مسرت بخش نیست،دچار هویت قربانی میشه و احساس میکنه همه اعضای خانواده ازش سواستفاده میکنن و خشمش رو روی پسرش فرافکنی میکنه.داستان کاملا واقع گرا هست و فکر میکنم از بعد روانشناختی حرف های زیادی برای گفتن داره.

داستان چکمه های هفت فرسخی،در مورد کودکانی هست که برای به دست آوردن یک چکمه جادویی با هم رقابت میکنن و درنهایت همه راهی بیمارستان می شن،داستان کاملا واقع گرا هست فقط لخر داستان عنصر خیال اضافه میشه تا از تلخی ش کم کنه.
از داستان لذت بردم،از فانتزی و کمدی بودنش.

قسمت های مورد علاقم از کتاب:

.
 آدم هرگز نمی تونه خودخواهی انسان ها رو از بیخ و بن از بین ببره 

.
سایه ای شکننده بود ،با چهره ای تکیده و آکنده از اندوه.از آن دست آدم ها که بدبختی و حقارتشان شبیه صدقه ی تقدیر است‌. انگار ادامه حیاتشان به خاطر سهم کوچکی است که از شور حیات برده اند.

.
شیفتگی شان تقریبا وصف ناپذیر بود،شبیه رویابی دلپذیر که آدم در آن،لحظه به لحظه ،نسبت به زندگی ای که در انتظار اوست،آگاهی رنج آوری پیدا می کند.
        

21

          چقدر خوب بود!
خیلی با این اثر ارتباط بر قرار کردم. من یکی با رمان و داستان کم ارتباط بر قرار می‌کنم، اما این اثر واقعا درگیر کننده بود. پر از حس بود. جزئیات بجا داشت، البته گاها به ضرورت داستان کوتاه اثر از اجمال زیادی  در عذاب بود. رئالیسم جادويیِ اثر باور پذیر بود.
یکی از عناصر تحسین برانگیز این اثر برای من کلیشه‌وار نبودن طنز آن است. اجازه بدهید منظور خودم از کلیشه‌واری را شفاف کنم. منظورم شوخی‌های مبتذل و دم دستی نیست. هر اثر طنزی بالاخره یا بیشتر طنز موقعیت دارد یا طنز بازی زبانی یا... خلاصه اغلب آثار طنز معمولا بر یکی از این شرایط طنازانه دست می‌گذارند، اما در داستان‌های کتاب دیوار گذر، بیشتر 3 داستان نخست، انحاء مختلفی از طنز مشهود بود. 
در عین حال امه در دو داستان آخر نشان داد خارج از طنز هم متبحر است و چقدر پایان داستانِ آخِر، چکمه‌های هفت فرسخی، جذاب تمام شد. جزو معدود دفعاتی بود که یک موقعیت جادویی در فضای رئالِ داستان برای من باور پذیر بود و لبخندزنان کتاب را بستم. 
ترجمه‌ی کتاب هم واقعا خوب بود. مترجم فهمیده‌بود چه چیزی را دارد ترجمه می‌کند و لطائف و کنایه‌های اثر را خوب به فارسی منتقل کرده‌بود. به عنوان مخاطب فارسی ترجمه ایراد فاحشی نداشت.

در ادامه نوشته‌های در حین مطالعه‌ی کتاب را می‌آورم:

{داستان اول: دیوار گذر}
"خیلی طنز جذابی داشت، لبخندها و بعضا خنده‌های دلنشینی بر دلم نشست! سر داستان دیوار گذر."

{داستان دوم: کارت} 
"حتی این یکی داستانِ کوتاه، کارت، از دیوار گذر هم بهتر بود.
این داستان، طنزِ موقعیت داشت. طنزی که ذهن خود آدم تداعی کنه آن میزانسن طنز را هم داشت. طنزی داشت که در عین فشار خوردن آدم لبخند بزنه و...
فکر نمی‌کردم با داستان کوتاه طنز انقدر ارتباط بگیرم.
ترجمه هم خوب بود تا اینجا به نظرم. "

{داستان سوم: حکم}
داستان بعدی، حکم، نسبت به دو داستان قبلی طنز کمتری داشت، اما روایتگری قوی‌تری داشت و پیرنگ داستان واقعا بهتر بود. عجب پاراگراف آخر خوبی داشت. پایان خوب نوشتن هم هنری است. حتی یکسری حربه‌های ویراستاری متن هم در راستای پایان داستان بود. 
چقدر این مارسل امه خوب با زمان و مفهومش بازی می‌کنه.
 ترجمه هم خوبه واقعا. من که بدی ندیدم ازش!

{داستان چهارم: ضرب المثل}
این یکی داستان خیلی تلخ بود، اما باز هم عجب پایانی داشت. البته کلا این آقای امه نمی‌تونه  آدم را به خنده نندازه. تو جمله‌ی آخر این داستان هم زهرِ طنز خودش رو ریخت...
در ضمن، این امه چه خوب دیالوگ می‌نویسه. الکی نیست که انگار نمایشنامه‌‌نویس خوبی هم بوده. یعنی منولوگی که سر میز ناهارخوری برای پدر، رئیس بدخلق، نوشته بود عالی بود. و اون رفت‌وآمد دیالوگ‌های آخر داستان، خوب بود واقعا.

بازم می‌گم ترجمه‌اش خیلی خوبه. به ایزد تعالی بدی ندیدم ازش!

{داستان پنجم: چکمه‌های هفت فرسخی}
این متن را پس از پایان کتاب و در مورد داستان آخر می‌نویسم.
کاراکتر فروشنده‌ی سمساری عجب دیوانه‌ی عجیبِ باورپذیری بود. جا داشت در این داستان جزئیات بیشتری در راستای انتقال احساسات بیان می‌شد و نویسنده از توانایی‌های خودش در دیالوگ‌نویسی بیشتر استفاده می‌کرد، اما فکر کنم ضرورت مختصر نویسی باعث شد نویسنده بعضا تند تند تلاش کند پیرنگ داستان را پیش‌ببرد تا اینکه با جزئیات خود تاثیرگذاری اثر را بالا ببرد.
ولی با این داستان هم حال کردم.
حس خوبی داشت مطالعه‌ی این 5 داستانِ عزیز. 
        

28