امیرحسین

@ahch

53 دنبال شده

31 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                آشنایی بامعرفت‌شناسیِ محسن زمانی، این قند مکرر:
کتاب با نثری الحق موجز، در چهار بخش اصلی به شاخه معرفت‌شناسی می‌پردازد. هر بخش چندان جدا از فصول پیشین نیست و شاید نتوان بدون خواندن قبلی‌ها از بعدی‌ها سر درآورد، اما حتما نمی‌توان مقدمه را نادیده گذاشت.
در مقدمه درخشان که مظهری‌ست از متن سنجیده و علمی، مقدم بر کلیاتِ رویکردِ کلاسیک به شناخت (knowledge)  یا همان TJB افلاطونی، روش‌شناسی کتاب معرفی می‌گردد، یعنی تحلیل مفهومی معرفت. وجه ممیزه این نوع بررسی حرکت مداوم میان تعاریف معرفت و مصادیق آن است، به‌مدد شهود و با تاکید بر مثال‌های نقض ممکن، جوری که با هر کدام دیگری جرح و تعدیل شود. بدین ترتیب باید گفت در تحلیل مفهومی ما مشخصا به‌طور پیشینی و نه تجربی و پسینی، به‌دنبال آنیم که شهودمان از مفهوم معرفت با تعریفی که از آن ارائه می‌دهیم منطبق باشد.
در سه فصل بعد به‌معنای اَدَقِّ کلمه معرفت و عناصر آن را تحلیل مفهومی می‌کنیم، نخست مثال‌های گتیه و گتیه‌وار را (که بر سرِ بنایِ دیرپایِ افلاطونی از معرفت خراب شده) می‌خوانیم و پاسخ‌های مختلف به آن را نقد و بررسی می‌کنیم، سپس مشخصا سراغ مولفه‌ی توجیه می‌رویم؛ یکی با درنگ در دو رویکرد کلی به ساختار آن و دیگری با تامل در چیستی‌اَش. 
اما این کتاب برای کسی که شاید اعتنای چندانی به فلسفه و به‌خصوص فلسفه تحلیلی ندارد چه دارد؟ یک. آوردگاهی پر پیچ و خم است برای سنجش فکرکردن، خودمانی‌اش زمین ورزش ذهن! دو. نویسنده با ریزبینی و به‌کارگیری روشی نمونه، میان مفاهیمی که در نگاه اول مشابه یا یکی به‌نظر می‌رسند تمایز می‌گذارد و از آن تمایز استفاده می‌کند تا برخی گره‌ها را که سررشته‌شان گم می‌نمود نمایان سازد (مثلا آنکه در پاسخ به سوال چرایی باور آوردن به یک گزاره، پاسخ‌های متفاوتی مانند پاسخ پراگماتیستی (چون فلان منفعت را دارد) یا عِلّی (چون در فلان فرهنگ متولد شده) یا معرفتی می‌توان داد، اما تنها یکی را ما به‌عنوان توجیه معرفتی می‌پذیریم). سه. می‌فهمیم فلسفه‌ورزی به‌معنای آکادمیکِ تحلیلیِ آن کاری ناشی از بی‌کاری علافان نیست، بلکه دانشی‌ست صدق‌جو و روش‌مند که خون‌دل خوردن می‌خواهد و صبر بسیار کردن.
خلاصه من احساس کردم با این کتاب و با آن روش‌شناسی خاص به‌قدر سر سوزنی فلسفه‌ورزیدم. و اینکه این کتاب نشانه‌ای بود بر اعتماد در دنیای زبانِ فارسیِ فلسفه به محسن زمانی برای من لااقل، و آنقدر که من فهمیدم چندین سال دانشجوییدن و پژوهیدن در پژوهشگاه دانش‌های بنیادین کار هر کس و ناکس نیست.
        
                در هوای آزادی
سور بز از چند جهت بسیار جالب توجه بود:
۱. شخصیت‌های متعدد و یکتا و زنده(به جز ایمبرت)، طنزی گزنده، چند پیرنگ درگیرکننده، تصاویر شاعرانه‌ی دریا و آسمان و تغییر زاویه دید و روایت در یک فصل و حتی در یک پاراگراف
۲. شخصیت ژنرالیسیمو که سخت منضبط، دیگرشناس، سخت‌گیر و شهوت پرست بود. کسیکه دومینیکن را از یک جامعه‌ی عقب مانده به جمهوری (اسمی) بدل کرد، گمرک را از دست امریکا درآورد، مهاجران بی‌شمار هائیتیائی که استقلال و جمعیت بومی را تهدید می‌کردند بیرون کرد، ارتش منظم تشکیل داد، نخبگان بی‌بدیلی مانند جانی آبس، هنری چیرینوس، خواکین بالاگر و آگوستین کابرال را برای حکومت در خدمت گرفت و... . اما همین شخص سی و یک سال در راس قدرت ماند، بر مخالفینش حتی ذره‌ای رحم نشان نداد، سازمان امنیت، شکنجه و جاسوسی تمام عیار راه انداخت و درنهایت تک صدایی و خودمحوری را به آنجا رساند که تنها تعلق قابل قبول سیاسی (یا حتی غیرسیاسی) تروخیسم بود. تروخیو به مردم دومینیکن استقلال، صنعت، امنیت شهری و دولت جدید داد، اما ازشان عزت نفس، حریم خصوصی و آزادی بیان را گرفت.
!بیم افشا:
عمق فاجعه را چنین می‌نمایاند یوسا: سناتور کابرال که منطقی، محتاط، بسیار هوشمند و حقوقدانی خبره است، چنان باور و اعتقاد به عالی جناب عقلش را کور کرده که برای بخشایش و بازگشت نزد رئیس، دختر چهارده ساله‌اش را به او می‌سپارد!
۳. ترجمه روان و چند کلمه جدید. 
خلاصه اینکه رمان عالی‌ای بود، و به‌گمانم ادبیات روشنگر و مانا اینطور چیزی باید باشد.
        
                نمایشنامه‌ای مطنطن، با زبانی شوخ و طعنه‌زن، بر اسباب قدرت و پرورنده‌تن. 
ویژگی اصلی نمایشنامه به‌نظرم استفاده از آواز‌ها و متون قدیمی تعزیه و شعرهای عامی و کوچه‌بازاری در بستر داستان بود، گه گاه با دخل و تصرف. از این بابت نشان‌دهنده‌ی خلاقیت و مطالعه نویسنده بود. نمی‌دانم اما گمان می‌کنم نگارنده در تصور اجرا و شخصیت سیاه به نمایش‌های قدیمی ایرانی نظر داشته، واجب شد کتاب بیضایی رو بخونم (نمایش در ایران). 
در کل طنز و طعن جالب بود، اما باز هم عالی نبود و یک جاهایی نتوانستم با طنین دیالوگ‌ها همراه بشم. داستانش هم جالب بود، اما نه درگیرکننده، خلاصه‌ش: به فرمان خان‌بابا سلطنه شیری برای محافظت از شهر می‌آورند در برابر اجانب، اما والیان و سربازان از قحط گوشت کبابش می‌کنند و یک لقمه. سیاه ننه‌مرده‌ای را در جلدش می‌کنند تا خان‌بابا نفهمد، اما در نخستین آزمون شورشی‌ها به انبار خان‌بابا می‌زنند. خان‌بابا دستور می‌ده یک شیر چینی بیارن که دلش به حال مردم خودی نسوزه، همه رو بِدَرونه و نسلشونو بسوزونه. اما دریغ که به‌جای شیر یه دختر جوون رو می‌آرن، باز تو پوست شیر. دختر و سیاه هم دم می‌شن، تا بالاخره اجنبی حمله می‌کنه. خان‌بابا و دم و دستگاهش در می‌رن خارج، سیاه و دختر و سیاه‌پوشان بر آن می‌شن از مملکت دفاع کنند و تمام.
        
                کتاب در شش فصل، ابتدا رویکرد کلی متن نمایشی را بیان کرده و سپس هر کدام از عناصر اصلی متن نمایشی را بررسی می‌کند. بیش از سی نمایشنامه در موارد گوناگون به‌عنوان شاهد مثال بررسی می‌شوند و این یکی از قوت‌های اصلی کتاب است. به‌نظرم ترجمه در مواردی سخت می‌شود، اما در کل مفهوم را می‌رساند.
خلاصه: متن نمایشی متنی‌ست که برای اجرا نوشته شده و رایج‌ترین نوع آن نمایشنامه است. در یک مواجهه‌ی ابتدایی متن نمایشی را به متن و پیرامتن تقسیم می‌کنیم. 
متن نمایشی داستان می‌گوید و از این طریق موضوعی را بیان می‌دارد. برای تحلیل این متن  پنج عنصر را می‌توان بررسی کرد: داستان (قصه)، شخصیت، زمان، مکان و زبان. 
در بررسی داستان نمایشنامه، به مقدمه یا وضعیت اولیه توجه می‌کنیم، تنش (های) به‌وجود آمده و مجموعه کنش‌های صورت گرفته در ارتباط با آن را شناسایی می‌کنیم، تحولات ناگهانی را کشف می‌کنیم و درنهایت می‌بینیم چه‌طور این مجموعه به نتیجه‌ی نهایی، وقوع فاجعه یا رستن و رهایی می‌انجامد. در بررسی وضعیت اولیه می‌بینیم چه اطلاعاتی مستقیما یا تلویحا به ما داده می‌شود که بعدا در طول نمایش و وقوع تنش و شکلگیری کنش‌ها استفاده می‌شوند. در بررسی تنش عامل ایجاد تنش را شناسایی می‌کنیم، و اینکه چه نیروهایی در راستای رفع تنش و چه نیروهایی در راستای بقای آن می‌کوشند. در بررسی کنش‌ها به کنشگران و نقش‌هایشان در تحقق کنش‌ها توجه می‌کنیم. درنهایت نیز به اینکه فاجعه یا رستگاری چه‌قدر ناگزیر بوده‌ست توجه می‌کنیم. 
در بررسی شخصیت، ابتدا باید به بسترهایی که در آنها درباره‌ی شخصیت می‌توانیم مطالبی را کشف کنیم و سپس ابعاد مختلف وی از جمله ویژگی‌های فردی و اجتماعی و نام او توجه کنیم. به روابط شخصیت‌ها با هم می‌پردازیم و دو وجه شخصیتیشان را، یعنی نقش‌ها آنها در کنش (کنشگری) و تیپ شخصیتی‌شان ناظر به ژانر و دوره‌ی تاریخی را بررسی می‌کنیم. زبان و دیالوگ‌های شخصیت را به‌َعنوان مهمترین بسترهای کشف شخصیت باید به طور ویژه بررسی کرد. در این مرحله همچنین عناصر موثر در همذات پنداری را مورد نظر قرار میدهیم. 
زمان و مکان می‌توانند در روایت تاثیر گذارد باشند. حضور موثر جغرافیا و نمادهای میزانسن و فضا، زمان‌بندی و پخش کنش‌ها در زمان برای افزایش تنش، تعلیق و کشاندن تماشاگر باید بررسی شوند. توجه به روایتگری در زمان (انتخاب وقایع و چیدمان آنها) تاثیر روان‌شناختی – زیباشناختی دکور و میزانسن را می‌توان از متن نمایشی دریافت. 
تحلیل دیالوگ شاید مهمترین فعالیت در تحلیل متن نمایشی‌ست. اقسام دیالوگ (مونولوگ، پرولوگ، هم‌خوانی، خطاب به تماشاگر و...)، لحن و ادبیات دیالوگ، زیرمتن، موقعیت دیالوگ، نقش دیالوگ در کنش و تنش، ریتم دیالوگ‌ها موضوع مورد گفت و گو، همه از مواردی است که باید پرداختشان و بررسی‌شان کرد. ارتباط دیالوگ و شخصیت و درنهایت کشف صدا نویسنده در اثر هم همچنین. 
درنهایت اینکه باید درونمایه اثر و جنبه‌ی شاعرانه‌ی آن را، که پایندان ماندگاری متن است دریافت و شناخت.
        
                برای من، و به‌گمانم برای هر کسی که ناگاه خود را یافته فریفته‌ و غوطه‌ور در دروغی به اسم داستان، پرسش از چرایی این شیفتگی پیش می‌آید و ذهن را درگیر می‌کند. این کتاب نیز در صدد پاسخ به چنین پرسشی‌ست، هر چند ناتمام و با کاستی‌هایی در تمییز دقیق مفاهیم، اما باز هم خواندنی.
کتاب با زبانی بسیار جذاب و روان، در نه فصل و با رویکرد تکاملی، به اهمیت و اعتیاد آدم‌ها به قصه می‌پردازد. با ارائه یافته‌های علوم روان‌شناسی، عصب‌شناسی، علم شناخت و زیست‌شناسی عملکرد ذهن را درقبال قصه و چرایی اقبال به آن، به‌عنوان یک عنصر ضروری در تمدن انسانی بررسی می‌کند و در سراسر کتاب از زندگی روزمره شاهد مثال‌هایی در تائید ادعاهایش می‌آورد. 
 در فصل اول و دوم اعتیاد ما به قصه و نفوذ آن به سازه‌های مختلف سامان‌بخش زندگی را بررسی می‌کند. سپس از چرایی این نقش برجسته می‌پرسد. در فصل سه و چهار گره یا ناگواری را به عنوان یک عنصر اساسی در هر قصه‌ای توضیح می‌دهد و رد آن را تا خواب‌های شبانگاه هم می‌گیرد. در فصل پنج بخشی از ساختار مغز را قصه‌گو می‌نامد و این موضوع را با شاهد مثال‌های متعدد اثبات می‌کند. فصل شش عنصر اساسی دیگر قصه را به ما معرفی می‌کند: اخلاق جهانی. فصل هفت و هشت به تاثیر قصه‌ها در تاریخ بشر و ساماندهی خاطرات می‌پردازد. فصل نه به دورنما قصه باتوجه به تحولات مطرح شده‌ی قرن بیست و بیست یک می‌نگرد.
        

باشگاه‌ها

محاکات

178 عضو

کالیگولا

دورۀ فعال

مدرسه هنر آوینیون

180 عضو

آناتومی داستان: 22 گام تا استاد شدن در داستان گویی

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

امیرحسین پسندید.
امیرحسین پسندید.
            آشنایی بامعرفت‌شناسیِ محسن زمانی، این قند مکرر:
کتاب با نثری الحق موجز، در چهار بخش اصلی به شاخه معرفت‌شناسی می‌پردازد. هر بخش چندان جدا از فصول پیشین نیست و شاید نتوان بدون خواندن قبلی‌ها از بعدی‌ها سر درآورد، اما حتما نمی‌توان مقدمه را نادیده گذاشت.
در مقدمه درخشان که مظهری‌ست از متن سنجیده و علمی، مقدم بر کلیاتِ رویکردِ کلاسیک به شناخت (knowledge)  یا همان TJB افلاطونی، روش‌شناسی کتاب معرفی می‌گردد، یعنی تحلیل مفهومی معرفت. وجه ممیزه این نوع بررسی حرکت مداوم میان تعاریف معرفت و مصادیق آن است، به‌مدد شهود و با تاکید بر مثال‌های نقض ممکن، جوری که با هر کدام دیگری جرح و تعدیل شود. بدین ترتیب باید گفت در تحلیل مفهومی ما مشخصا به‌طور پیشینی و نه تجربی و پسینی، به‌دنبال آنیم که شهودمان از مفهوم معرفت با تعریفی که از آن ارائه می‌دهیم منطبق باشد.
در سه فصل بعد به‌معنای اَدَقِّ کلمه معرفت و عناصر آن را تحلیل مفهومی می‌کنیم، نخست مثال‌های گتیه و گتیه‌وار را (که بر سرِ بنایِ دیرپایِ افلاطونی از معرفت خراب شده) می‌خوانیم و پاسخ‌های مختلف به آن را نقد و بررسی می‌کنیم، سپس مشخصا سراغ مولفه‌ی توجیه می‌رویم؛ یکی با درنگ در دو رویکرد کلی به ساختار آن و دیگری با تامل در چیستی‌اَش. 
اما این کتاب برای کسی که شاید اعتنای چندانی به فلسفه و به‌خصوص فلسفه تحلیلی ندارد چه دارد؟ یک. آوردگاهی پر پیچ و خم است برای سنجش فکرکردن، خودمانی‌اش زمین ورزش ذهن! دو. نویسنده با ریزبینی و به‌کارگیری روشی نمونه، میان مفاهیمی که در نگاه اول مشابه یا یکی به‌نظر می‌رسند تمایز می‌گذارد و از آن تمایز استفاده می‌کند تا برخی گره‌ها را که سررشته‌شان گم می‌نمود نمایان سازد (مثلا آنکه در پاسخ به سوال چرایی باور آوردن به یک گزاره، پاسخ‌های متفاوتی مانند پاسخ پراگماتیستی (چون فلان منفعت را دارد) یا عِلّی (چون در فلان فرهنگ متولد شده) یا معرفتی می‌توان داد، اما تنها یکی را ما به‌عنوان توجیه معرفتی می‌پذیریم). سه. می‌فهمیم فلسفه‌ورزی به‌معنای آکادمیکِ تحلیلیِ آن کاری ناشی از بی‌کاری علافان نیست، بلکه دانشی‌ست صدق‌جو و روش‌مند که خون‌دل خوردن می‌خواهد و صبر بسیار کردن.
خلاصه من احساس کردم با این کتاب و با آن روش‌شناسی خاص به‌قدر سر سوزنی فلسفه‌ورزیدم. و اینکه این کتاب نشانه‌ای بود بر اعتماد در دنیای زبانِ فارسیِ فلسفه به محسن زمانی برای من لااقل، و آنقدر که من فهمیدم چندین سال دانشجوییدن و پژوهیدن در پژوهشگاه دانش‌های بنیادین کار هر کس و ناکس نیست.
          
امیرحسین پسندید.
امیرحسین پسندید.