معرفی کتاب بارون درخت نشین اثر ایتالو کالوینو مترجم پرویز شهدی

بارون درخت نشین

بارون درخت نشین

ایتالو کالوینو و 2 نفر دیگر
3.7
202 نفر |
55 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

16

خوانده‌ام

363

خواهم خواند

135

شابک
9789643629939
تعداد صفحات
326
تاریخ انتشار
1399/6/30

توضیحات

        طنز زبانی است برای بازگو کردن حقیقت هایی که خیلی وقت ها نمی توان به زبان آورد، زبانی که هرگز کهنه نمی شود و همیشه تروتازگی و شادابی اش را حفظ می کند، درست مثل همزادش کاریکتاتور. کالوینو در به کار گرفتن این زبان استاد مسلم است. همه ی آثارش به ویژه سه گانه ی «نیاکان ما» سرشار است از بدیهه گویی ها، ظرافت ها، لودگی ها و بیان حقایق تلخ دنیای امروزی از زبان گذشتگان دور و نزدیک. شوالیه ی ناموجود، ویکنت دو نیم شده و بارون درخت نشین که سه گانه ی «نیاکان ما» را تشکیل می دهند، جز شاهکارهای مسلم و فناناپذیر ادبیات جهان اند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بارون درخت نشین

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به بارون درخت نشین

یادداشت‌ها

          ‍ کوزیمو پیوواسکو دی روندو
میان درخت‌ها زندگی کرد
زمین را همواره دوست داشت
ولی به آسمان پرواز کرد

بارون درخت‌نشین شاید در همین نوشته روی سنگ قبر خلاصه شود.
ایتالو کالوینو با ایده‌ای جسورانه و بدیع، ما را با دنیایی آشنا کرد که شاید بخشی از زیست خود و یا رویاهاش بوده. نویسنده‌ای که از کودکی با طبیعت و گیاه دوست شده و مگر برای خلق یک اثر جاودان، چیزی جز احساس ناب و آگاهی لازم است؟ کالوینو استعدادش را در این راه به کار گرفت و انصافا که در پرورش و بهانه‌تراشی ایده‌اش چیزی کم نگذاشت.
داستان از یک طغیان آغاز می‌شود. پسری دوازده ساله که بر خلاف حرکت جمعی خانواده‌اش، دست رد به سینه خواهر دیوانه‌اش می‌زند و این سرآغاز رستن اوست. که شاید بشود گفت کوزیمو بذری بود که با این سرکشی، جوانه زد. کوزیمو ادامه حیاتش را روی درخت‌ها رقم زد. بی‌آن‌که نقطه ضعفی برای مخاطب باقی بگذارد و جایی برای انگشت گذاشتن. جای‌جای داستان اگر بخشی باورناپذیر نوشته می‌شد، پیش‌زمینه تفکری فانتزی قبلش زده شده بود. که ما باور کنیم در دنیای درخت‌ها، زندگی این‌طور است. در طی داستان شاهد تغیرات زیادی هستیم. آدم‌ها در کنار کوزیمو قرار می‌گیرند و به واسطه تفکر او، تغیر می‌کنند. کوزیمو تاثیرگذار است. با کتاب، با هوش و آگاهی، با تجربه و حتی با سکوت. کوزیمو راه خودش را هموار می‌کند و در دنیای خودساخته‌اش دنبال تایید کسی نیست. و شاید همین دور بودن از نگاه قضاوت‌گر آدم‌ها، آسودگی‌اش را رقم می‌زند. کوزیمو در طول داستان از نوجوانی دوازده‌ساله، به بارونی باتجربه تبدیل می‌شود. کسی که مقاله می‌نویسد، رهبری بلد است، لایحه طرح می‌کند، عاشق می‌شود، می‌جنگد و تصمیم می‌گیرد، تا جایی که نقطه شناسایی اومبروزا می‌شود. ناپلئون را کنجکاو به دیدار خودش می‌کند. کوزیمو نقطه محک آدم‌ها می‌شود. چرا که زمین از روی درخت‌ها شکل واقعی‌تری دارد و به نظر من این شجاعانه‌ترین استعاره کتاب بود. آدمی که مردم را از لای برگ‌ها می‌بیند و هر درختی را برای کاری در نظر می‌گیرد که نمادی را معرفی کند. درخت‌ها و جانوران برای او ابزار زندگی‌اند. کوزیمو بر مردم زمین تسلط دارد و آدم‌ها برای دیدنش مجبورند سرشان را بالا بگیرند، بالا را نگاه کنند و از زمین کنده شوند.
بارون قانع است و هوشیار، و این وجه تمایز دیگر اوست که هر تعلقی را پس می‌زند. پولی ندارد و هر چه به دست می‌آورد خرج کتاب می‌کند، در بند مقام و اسم نمی‌شود و خوراکش را خودش تهیه می‌کند. جدایی از زندگی بورژوایی که فقط مصرف‌کننده باشد و مکنت و منال پیش چشمش پوچ باشد.
بارون حتی روی درخت‌ها هم طغیان‌گر است و روحیه رهبری‌اش را حفظ کرده. هر تفکری را نمی‌پذیرد و جدایی از زمین به معنای جدایی از مردم نیست. حواسش به سیاست و جامعه و مذهب هست. مردم برایش ارزشمندند.
کوزیمو روی درخت‌ها وارستگی را تمرین کرد، طوری که از عشق اورسولا دست کشید که مبادا او را مجبور به ماندن کند.
و چشم از ویولا، که شاید تنها نقطه اتکا پس از درختان بود، فرو گرفت و از قیدش رها شد. چرا که هیچ عشقی نباید به رهایی و کرامتش آسیب می‌زد. و این نگاه را کوزیمو مدیون درختان و آزادگی‌شان بود.
بارون درخت‌نشین نقاط قوت زیادی داشت اما به عقیده من نقطه‌ضعف بزرگ داستان، زاویه دیدش بود. راوی ناظر داستان که برادر کوزیمو بود بخش‌هایی را روایت می‌کرد که گاها در فکر کوزیمو و یا حتی خلوت او بود که برای من از همان ابتدای داستان دل‌زننده بود. یک سوم پایانی داستان علی‌رغم این‌که به بخش مهمی از تاریخ اشاره داشت اما خسته‌کننده بود گرچه به نظرم دستی در روند تغیر شخصیت داشت.



بارون درخت‌نشین/ ایتالو کالوینو
ترجمه پرویز شهدی
نشر چشمه

        

1

negarin

negarin

1404/3/30

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          📚درباره کتاب بارون‌ درخت نشین
نوشته ایتالو کالوینو/ترجمه مهدی سحابی/نشر نگاه

بارون درخت­‌نشین، روایتی است از پسر نوجوانی به نام کوزیمو که پس از یک دعوای خانوادگی تصمیم می­گیرد ادامه زندگی­‌اش را بر فراز درختان بگذراند و قسم می­خورد که پایش هرگز دوباره به زمین نخواهد رسید. (قسمی که تا آخر عمر، سرسختانه به آن وفادار می­ماند.) روایتی عجیب و در عین حال شیرین. 

بارون درخت­‌نشین مدحیه­‌ای در باب تنهایی است. نوع خاصی از تنهایی که به انزوا نمی­‌انجامد؛ بلکه برعکس با حضوری موثر در جامعه همراه است. اما آنچه این حضور را متمایز می­کند پوزخند زدن به سنن دست و پاگیر و برخی هنجار و ناهنجارهای بی­‌پایه و اساس جامعه است. در نگاه من درخت­‌نشینی کوزیمو را می­توان دهن­‌کجی او به نظام اجتماعی دانست، گرچه او خود را از جامعه جدا نمی­کند. با این‌همه انگیزه و نیت کوزیمو از درخت­‌نشینی در قسمت اعظم کتاب اندکی مبهم به نظر می­‌رسد. همانطور که راوی داستان (برادر کوزیمو) می­‌گوید:«حقیقتی که او جستجو می­کرد از تیره دیگری بود، حقیقتی یکپارچه بود که نمی­شد آن را با واژه­ها بیان کرد بلکه باید با آن و در درون آن زندگی می­کردی. همانگونه که او زیست. تا دم مرگش سرسختانه به خویش وفادار ماند و تنها به این وسیله بود که توانست به ما درسی بیاموزد. »
 
شخصیت "جووانی خلنگ"، شخصیت مورد علاقه من در تمام کتاب بود. راهزن سرشناسی که کتاب خواندن را دوست دارد و پس از آشنایی با کوزیمو و قرض کردن کتاب از او علاقه­‌اش به ادبیات و دانش به حدی می­رسد که راهزنی را رها می­کند و گوشه­‌ای به کتاب خواندن مشغول می­‌شود. جوشش احساسات و علاقه او نسبت به چیز شگفت­‌انگیز و خارق­‌العاده­‌ای به نام "کتاب" و تغییری که مواجهه با ادبیات می­تواند در شخصیت آدمی ایجاد کند برایم کاملا قابل درک است. 
 
حکایت عشق نیز در "بارون درخت­‌نشین" عجیب و در عین حال زیباست. گرچه شخصیت ویولتا (معشوقه کوزیمو) از آن گونه شخصیت­هاست که درک رفتارش و همذات­‌پنداری با او حداقل برای من، غالبا سخت است. در قسمتی از کتاب ویولتا از کوزیمو می­پرسد: «فکر نمی­کنی عشق باید به معنی از خودگذشتگی مطلق باشد؟ بعنی که آدم باید خودش را به حساب نیاورد؟» و کوزیمو پاسخ می­دهد: «عشق فقط زمانی رخ می­دهد که آدم خودش باشد. با همه نیرویش». دیدگاه من به دیدگاه کوزیمو نزدیک­تر است. هر چند عشق همیشه تغییر می­‌آفریند، اما گمان می­کنم عشق حقیقی نباید تمام هویت انسان را به یغما ببرد. بلکه باید جرئت تازه­‌ای به تو بدهد برای اینکه خودت باشی؛ هر چند مدت زمان این تجربه، اندک باشد.  

در نهایت، "بارون درخت­‌نشین" را دوست داشتم چون شاعرانه است و زندگی شاعرانه را می­‌ستاید. چون به ادبیات ارادت دارد و به معجزه کلمات، باور. چون شخصیت­­های عجیب و به یادماندنی می­‌آفریند. چون بوی سبزه­‌زار می­‌دهد و خواندنش حس و حال خوردن گردوی تازه زیر سایه درخت گردوی تناوری را دارد که سایه مطبوعش روح طبیعت را به تو یادآوری می­کند. 

اگر به دنبال روایتی دلچسب هستید که در عین حال حرف­های مهمی برای گفتن داشته باشد بارون درخت­‌نشین انتخاب مناسبی خواهد بود.
        

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

کوزیمو بار
        کوزیمو بارون‌ همانطور که عجیب زندگی کرده بود،عجیب هم مرد، خود را به بالن آویخت  و کسی نفهمید چطور زندگی اش را تمام کرد. پای تصمیمش مصرانه و متعهدانه ماند، و حتی برای مردن هم پایش به زمین نرسید!

بارون برای یک دلخوری، از سر یک لجاجت، برای یک اعتراض و سرکشی( به ظاهر نخوردن و دوست نداشتن حلزون، در باطن، برای دریافت حس بی توجهی به خواسته هایش، و برای اعتراض به سبک رفتار و زندگی ای که دوست نداشت)، بالای درخت رفت، شاید نمیخواست ماندگار شود، اما طی یک گفتگو  با دخترک( به قول میوه دزدها) نازنازویی که معشوقه اش شد، و به نشانه قدرت و جلب توجه به او گفت هرگز پایم به زمین نخواهد رسید ، برای همیشه بالای درخت ماند.
بر سر عشق اش ماند. یک عشق طبیعی و ساده، گویا عمیق.

بارون از ادمها و اجتماع  بیزار نبود، ولی تنهایی و کشفیات جدید در تنهایی را دوست میداشت.
شاید پیام کتاب این بود:
به بهای در اجتماع بودن، از تنهایی ات نزن
به بهانه خلوت داشتن و تنها بودن، جمع را از دست نده.
《تنهایی ات را حفظ کن، تا بعد اجتماعی ات به تعادل و کیفیت لازمش برسد.》
 بارون آنطور که دوست داشت زندگی کرد، آنجا که دلش میخواست: بالای درخت، و زندگی ماجراجویانه تنهایی خود را دوست داشت و پایبندش بود، اما  از مردم بریده و گسسته نبود، از جریان زندگی شان آگاه بود و درخور نیازشان کمک حالشان. اتفاقا چندبار که نیاز بود سردستگی شان را برعهده گرفت
برخی مردم او را از خود بیگانه میدانستند، اما کوزیمو مردم را بیگانه از خود نمیدانست.
شاید چون تنهایی با کیفیت مطلوب، پر تجربه و اکتشاف خودش را داشت، روابط اجتماعی خوبی، متناسب با هرکس داشت!

بارون ،کتاب هم میخواند، دوره شکل گیری شخصیتش: نوجوانی، فراوان کتاب میخواند ، گسترده ، متنوع ، و درباره کتاب هایش با کشیش صحبت میکرد.
بارون درخت نشین، اهمیت کتاب خواندن در شکل گیری شخصیت، و ملازمت گفتگو و انتقال دانش های کتاب، برای حلاجی و درک بهتر خواننده را مورد توجه قرار داده است.
اینکه حتی اگر شنونده ات صرفا یک گوش مفت و صرفا یک شنونده باشد، لازم است دریافتت از کتابها را با شنونده ای در میان بگذاری تا در ذهنت ترکیب و ته نشین شود، جای خود را پیدا کند، و تو را در طی بیان، به تحلیل بکشاند.

در طی اتفاقات سیاسی، کوزیمو، قاطی آنها میشد، کمک و همفکری میکرد، اما غرق و زخم خورده آنها نمیشد. راحت از آنها میگذشت؛ همانوطور که در گروه های سیاسی متفاوتی فعالیت کرد، اما نه دائمی. چون خودش برای خودش مهمتر بود. حتی در عشقش به ویولتا!
شخصیت قائل بودن برای خود، از همان ۱۲ سالگی کوزیمو که گذاشت و رفت، مشخص بود.
بارون از لنگر بالونی آویزان شد و میان زمین هوا مرد، آیا مرگ خوبی داشت؟ شاید آری شاید نه! اما مشخصا چیزی که دستگیر خواننده میشود، خودش از اینگونه مردن راضی بود!

کوزیمو بارون یک  شخصیت پیچیده‌ی ساده بود، به پیچیدگی و سادگی طبیعت!
از در قیاس با عامه کاملا غیر طبیعی مینمود، اما شاید او واقعا یک انسان طبیعی بود! طبیعی ،باهوش ،خلاق ، جستوجوگر و طبیعت گرا.
در مرام نامه هایی که برای جهان آرمانی مد نظر خویش  می نوشت، توجه به تمام اجزای طبیعت: انسان حیوان و گیاهان ، به چشم میخورد.

و آخر سر عمر میگذرد، و کوزیمو هم پیر شد و مرد‌.

روی کتاب امانتی و احتمالا اهدایی، پرچسب خورده بود: بازگرداندن به کتابخانه،به درد نمیخورد.
و من میخواستم ببینم آیا این جمله درباره من هم صدق میکند؟ و دیدم نه، کتاب پر مفهمومی است،و نیازمند تفکر.
برای کسانی که از فکر کردن فراری اند و برایشان سخت است، همان: به درد نمی خورد، تداعی خواهد شد.

با اینکه شخصیت اصلی نوجوان است ، کتابی مناسب برای نوجوانی نمیدانمش. برای دوران پسا نوجوانی و گذشت از دوران سرکشی مناسب است.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          "هی احساس میکنم انتخاب راوی دقیق نبوده. یعنی شاید بهتر بود خود کوزیمو داستان را روایت میکرد. چون در خیلی از صحنه ها برادر کوزیمو حضور ندارد. یا علی القاعده نباید حضور داشته باشد. معلوم نیست چطور دارد این صحنه ها را روایت میکند
از یک طرف برای روایت کردن اوضاع و احوال درون خانه کوزیمو گزینه مناسبی نیست. ولی خب مشکل اول همچنان پا برجاست. اگربرادر کوزیمو در این صحنه ها بوده که دارد روایت میکند پس چرا هیچ جا طرف صحبت نیست؟"
از این گذشته بسیاری از صحنه ها توسط برادر کوزیمو با توصیفات دقیق شرح داده میشود که او اصلا آنجا ها حضور نداشته. البته میدانم در مورد رمان های پست مدرنیستی نمیشود این طوری مته به خشخاش گذاشت اما این تخطی اثر را یک پله از استادانه بودن و شاهکار بودن پایین می آورد.
-
"ببینید منطق این رمان شکل توسعه یافته منطق داستانهای کوتاه بارتلمی است:
بعضی از ما میخواستیم دوستمان کلبی را بکشیم
و یا این یکی:
اولین اشتباهی که نی نی مرتکب شد
این داستان را بخوانید: کوتاه است و در یک عکس اینستاگرامی جا شده
https://www.instagram.com/p/BhQv85vhdYT/

نپرداختن به منطقی ترین وجه عقلانی مسئله و کش دادن و صغری کبری چیدن برای جنبه غیر منطقی و غریزی آن
واقعا خواندنی است"
-
توصیف زیبا از عشق کوزیمو در کودکی که در میانسالی به نزد او باز میگردد:

 "کلاه قرمزی!
کوزیمو خرده خرده به جزئیات بسیاری درباره او دست یافت. بچه های ولگرد این نام را به دخترک ویلانشینی میدادند که بر اسب تاتوی سفیدی سوارمیشدو بی هیچ ترسی با دارو دسته ژنده پوشان دوستی میکرد.
برای مدتی از آنان پشتیبانی کرده بود و از آنجا که فرمان دادن را دوست میداشت حتی میشد گفت که سرکرده شان بود
سوار بر تاتوی سفیدش از راه ها و کوره راه ها میگذشت و با دیدن میوه های رسیده در باغ های بی نگهبان بچه ها را خبرمیکرد"
-

به نظرم باید "رمان مقدس" هواداران محیط زیست باشد 😀 با این توصیفات و البته روح کلی اثر.. یک جا با اندوه از این میگوید که اروپا زمانی چقدر سرسبز بوده و جنگل داشته که یک میمون از اسپانیا به واتیکان میرود برای زیارت بدون این که از روی درخت پایین بیاید:

"راه پرپیچ و خم بالای شاخه های زیتون برای کوزیمو راهی راحت و یکنواخت بود
زیتون درخت میهمان نوازی است که گرچه تنه زبر و خشنی دارد برای کسی که روی شاخه های آن بنشیند یا بگذرد خوشایند است
در عوض شاخه های ستبر آن اندک است و انواع گوناگون ندارد
انجیر درختی است که همواره باید مراقب شاخه هایش باشی مبادا که بشکند
اما تا بخواهی جا برای گشت و گذار دارد

"
-

 "https://www.pejmannorouzi.com/news/ba...

گفتم باید کتاب مقدس فعالان محیط زیست باشد. جستجو کردم و این مطلب جالب را پیدا کردم"

با خودم فکر کردم چطور است که کالوینو انگار اصلا در زمانه خودش زندگی نمیکند و همه ش از چند قرن قبل می گوید:

شوالیه ناموجود
ویکنت شقه شده
بارون درخت نشین

به نظرم یک جنبه ش به این بر میگردد که ما مقاطع تاریخی گذشته را (به شرطی که خیلی دور نباشند) بهتر میشناسیم و میتوانیم در موردشان قضاوت کنیم. وانگهی بهتر هم میتوانیم در موردشان دروغ سرهم کنیم به عنوان نویسنده و کمتر کسی میتواند درمورد جزئیات سبک زندگی و اینها مچ نویسنده را بگیرد.
جنبه عمیق ترش البته این است که نویسنده قواعد و روابط انسانی زمانه خودش را به رسمیت نمیشناسد.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

🌳چند ماه
        🌳چند ماه پیش این کتاب را برای شنیدن در لیست نشان‌شده‌های فدیبو قرار داده بودم. دو سه روز گذشته سرگرم شنیدن آن بودم، البته در بین آداب و آیین نوروز. 👈 «بارون درخت‌نشین»، اثر «ایتالو کالوینو»، یکی از مهم‌ترین رمان‌های ادبیات ایتالیا در قرن بیستم معرفی می‌شود که در سال ۱۹۵۷ منتشر شد. این رمان، اولین جلد از سه‌گانه‌ی «نیاکان ما» محسوب می‌شود.
👈 داستان در سبک رئالیسم جادویی و درباره‌ی کوزیمو دی روندو، پسر نوجوانی از یک خانواده‌ی اشرافی در قرن هجدهم است که پس از مشاجره‌ای با والدینش، تصمیم می‌گیرد زندگی خود را روی درختان بگذراند. کوزیمو به جای بازگشت به زندگی عادی، شیوه‌ی جدیدی از زندگی را انتخاب می‌کند و از آن پس، از درختی به درخت دیگر حرکت می‌کند، با دزدها، فیلسوف‌ها و حتی ناپلئون دیدار می‌کند و جهان را از زاویه‌ای متفاوت می‌بیند. این زندگی نمادین، بازتابی از آرمان‌گرایی، اعتراض به سنت‌ها، و نوعی نگاه متفاوت به جامعه و تاریخ است. 
👈 کوزیمو با انتخاب زندگی روی درختان، نماد طغیان علیه سنت‌ها و قواعد اجتماعی است. او آزادی را در ترک زمین و جست‌وجوی یک شیوه‌ی زندگی جدید می‌یابد. این تم را می‌توان نوعی نقد به ساختارهای خشک اجتماعی دانست که فردیت را محدود می‌کنند. 
او که از یک خانواده‌ی اشرافی است،  تصمیم می‌گیرد از این جایگاه فاصله بگیرد. در طول داستان، او با دهقانان، راهزنان، فیلسوفان و حتی دولتمردان تعامل دارد و این فرصتی برای نقد تفاوت طبقاتی، بی‌عدالتی اجتماعی و قدرت‌طلبی حکومت‌ها است.
👈  از مهم‌ترین جنبه‌های داستان، هماهنگی کوزیمو با طبیعت است. او نه تنها درختان را خانه‌ی خود می‌داند، بلکه به نوعی پیام‌آور زندگی پایدار و هماهنگ با محیط زیست است. این مضمون امروزه با توجه به دغدغه‌های زیست‌محیطی، بیش از پیش اهمیت یافته است.
👈 شاید بتوان گفت، چون زمان وقوع داستان در قرن هجدهم، هم‌زمان با جنبش روشنگری دیده شده،  کوزیمو به‌عنوان شخصیتی که دیدگاهی متفاوت به جهان دارد، بازتابی از فیلسوفان و متفکران روشنگری است که با سنت‌ها مقابله کرده و دنبال عقل، دانش و تجربه‌ی جدید بودند.
بسیاری از منتقدان بر این عقیده‌اند که بسیاری از نویسندگان پس از این رمان، از سبک او در ترکیب رئالیسم جادویی و فلسفه‌ی اجتماعی الهام گرفته‌اند و حتی منتقدانی مانند هرولد بلوم، «بارون درخت‌نشین» را نمونه‌ای عالی از رمان‌های پست‌مدرن فلسفی دانسته‌اند که در عین سرگرم‌کنندگی، عمیق و تفکربرانگیز است.
خواندن این کتاب را پیشنهاد می‌کنم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

29

          1. محتوا و موضوع کلی  9/10
📝 آیا ایده اصلی جذاب یا کاربردی بود؟ موضوع تازه‌ای داشت؟
ایده جالب و نویی بود و انگار یه زندگی جدیدو داشتی زندگی میکردی 
کشف زندگی بالای درخت واقعا جالب بود
2. ساختار و انسجام متن  8/10
📝 آیا متن منظم، پیوسته و بدون پراکندگی بود؟
متن روان و خوبی داشت و موقعیت ها خوب توصیف شده بودند
3. سبک نگارش / لحن نویسنده 9/10
📝 زبان کتاب چطور بود؟
اولین بار بود از کالوینو میخوندم و سبک نوشتنش و پسندیدم 
روایت ساده و روان و بیان جزئیات به مقدار کافی
4. شخصیت‌پردازی (در داستان‌ها) / عمق مفاهیم (در غیرداستان‌ها)8/10
📝 شخصیت‌ها یا مفاهیم چقدر باورپذیر و پرجزئیات بودن؟
شخیصت بارون و برادرش و خانواده واقعا خوب و باور پذیر بود بنظرم شخصیت معشوقش میتونست با جزئیات بیشتری گفته بشه
5. کشش و ریتم روایت 9/10
📝 آیا کتاب درگیرکننده بود یا کند و خسته‌کننده؟
من  تمایل زیادی به ادامه دادن داستان داشتم و حتی گاها دوس داشتم برم بالای درخت و از نزدیک حسش کنم
6. احساس نهایی / تأثیر احساسی 10/10
📝 بعد از بستن کتاب چه احساسی داشتی؟
حقیقتا با بارون زندگی کردم و دلم نمیخواست تموم بشه...
7. آموزنده بودن / ارزش فکری یا تحلیلی 7/10
📝 چیزی یاد گرفتی؟ باعث تفکر یا نگرش تازه‌ای شد؟
پایداری در حفظ عقیده  بارون حتی در زمان مرگ برایم ستودنی بود
8. تجربه‌ی شخصی و لذت مطالعه 10/10
ارزش مطالعه دارد و لذت بخش است

امتیاز کلی
70/80


        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          «چگونه می‌توان هم از مردم گریخت و هم از نزدیک با ایشان، و برایشان، زندگی کرد؟ چگونه می‌توان هم به زندگی آدمیان و قراردادهای دیرینهٔ آن پشت‌پا زد و هم برای آنان و به کمک خودشان، زندگی نو و نظم نوینی را جستجو کرد؟»

مضمون رمان، پاراگراف بالاست. غلبه بر سنت‌ها و عادات جامعه که نه به‌خاطر درست‌بودنشان که به‌خاطر تکراری‌بودنشان، رسم شده است.
اگر یک‌پنجم آخر رمان که وصلهٔ ناچسبی به کوزیمو و دنیایش بود را نادید بگیریم، ایدهٔ «زندگی روی درخت و تعامل با مردم از فاصله‌ای معقول و نگاه بالا به پایین» ایدهٔ بکر و دوست‌داشتنی‌ای است و البته کالوینو هم خوب از پس جزییات و توصیفات و شخصیت‌پردازی‌ها برآمده است.

البته! در کتاب‌ها و کلاس‌های نویسندگی، نکته‌ای تحت عنوان «نگو! نشان بده!» مطرح و توصیه می‌شود. این رمان اگر به‌جای شصت سال پیش، امروز چاپ می‌شد، احتمالا به دلیل گفتن محض و نه نشان‌دادن، رمان مقبولی نبود. مهم است؟! معلومه که نه. مهم اینه که بعد از شصت سال هنوز می‌فروشد و هنوز خوانده می‌شود. گور بابای آموزه‌های نویسندگی :)
        

14